Part 9 Flashcards
remuer
جابهجا کردن، جای (چیزی را) عوض کردن. حرکتدادن، تکاندادن، جنباندن. منقلبکردن
frissonner
لرزیدن. لرز کردن
tort
خطا، اشتباه. کار نادرست، کار غلط
taureau
گاو نر
deviner
حدسزدن. فکر (کسی را) خواندن. پیشگویی کردن
diantre
[قدیمی] لعنت بر شیطان
foudre
برق، صاعقه، آذرخش
chanceler
تلوتلو خوردن. تکانتکان خوردن
rayon
پرتو، شعاع، اشعه
jarret
پشت زانو، پس زانو
couler
جاریشدن، جاریبودن، جریانداشتن، راه افتادن، روان بودن، سرازیر شدن. [زندگی، زمان] سپریشدن، زود گذشتن
bénin,igne
مهربان. رئوف. خیرخواهانه، از روی مهربانی
ébahir
متحیر کردن، مات و مبهوت کردن، شگفتزدهکردن، غافلگیر کردن
fusil
تفنگ، تیرانداز
pavé
سنگفرش
paix
صلح. پیمان صلح. آشتی. آرامش، آسودگی
caillouteux,euse
شنی، شنزار. سنگلاخ
longer
در طول (چیزی) رفتن، از کنار (جایی) گذشتن. در امتداد (جایی) قرار داشتن، در کنار (جایی) واقع شدن
fuite
فرار، گریز. اجتناب، پرهیز. شانه خالی کردن
sauter
پریدن، جستزدن، جهشکردن، جستن. از جا در رفتن. منفجر شدن. [لامپ و غیره] سوختن. جا انداختن، از نظر انداختن