Part 4 Flashcards
préjuger
[ادبی یا حقوقی] پیشداوریکردن، زود قضاوت کردن
adopter
به فرزندی پذیرفتن. در جمع خود پذیرفتن. قبول کردن، پذیرفتن
entraîner
با خود بردن. (به دنبال خود) کشیدن. کشاندن. به بار آوردن، به دنبال داشتن، باعث شدن. به حرکت درآوردن
saillant
برجسته، برآمده. قابل توجه، قابل ملاحظه، مهم
paisible
آرام، ساکت. راحت، آسوده، بیدغدغه
apparition
ظهور، پیدایش. حضور. تجلی. شبح. توهم (بینایی)
météore
شهاب. پدیده جوی
péripétie
تحول (ناگهانی). حادثه (ناگهانی)، واقعه غیر منتظره
éternellement
همیشه، هموار. برای همیشه، تا ابد، تا ابد، تا آخر عمر. مدام، دائما، پیوسته، بیوقفه
achever
تمامکردن، به پایانرساندن، خاتمهدادن به
se plaindre
گلهکردن، شکایتکردن
gras, grasse
چرب. چاق، فربه، چاق و چله
réclamer
درخواستکردن، خواستار (چیزی) بودن، خواستن. مطالبهکردن، طلبکردن، ادعا کردن. اعتراضکردن
verser
ریختن. سرنگونکردن، برگرداندن، واژگونکردن. واریز کردن، پرداختن
gobelet
آبخوری، لیوان