Part 15 Flashcards
conséquemment
در نتیجه، بنابراین، از این رو
odieux,euse
نفرتانگیز. هولناک، فجیع. غیر قابل تحمل، تحملناپذیر
regrattier
بقال
mirer
[ادبی] (در آینه یا سطح شفاف) نگاه کردن. [قدیمی] نشانهگرفتن، قراولرفتن
tendrement
با محبت، با مهربانی، صمیمانه
indécis,e
نامعلوم، مبهم، نامشخص. دودل مردد
répétiteur,trice
معلم تقویتی (معلمی که دروس را با محصلین مرور میکند)
appel
(عمل) صدا کردن. صدا، داد، فریاد. احضار. دعوت، فراخوانی، فراخوان. درخواست، تقاضا
appui
اتکاء، تکیه (کردن). تکیهگاه، حایل. پشتیبانی، حمایت، طرفداری. کمک، یاری. نرده، طارمی
applaudissement
تشویق، تحسین. تمجید. استقبال
remettre
دوباره گذاشتن. دوباره برقرار کردن. دوباره پوشیدن. تحویل دادن تسلیمکردن
vacant,e
[پست و غیره] بلاتصدی، خالی. [خانه و غیره] خالی
roulement
غلت. چرخش. [اتوموبیل و غیره] حرکت
brillant,e
درخشان، تابناک. براق. باشکوه، مجلل
haricot
لوبیا