Part 10 Flashcards
brique
آجر. قالب. (به رنگِ) آجری
force
نیرو، قدرت، قوه، قوت. زور. خشونت. شدت. (صورت جمع) [نظامی] نیرو، قوا
ruse
حیله، نیرنگ، حقه، کلک، خدعه. حیلهگری، حقهبازی، مکر
implacable
سرسخت. عمیق، شدید
royauté
پادشاهی، سلطنت
briller
برقزدن، براق بودن. جلوهکردن، درخشیدن
bondir
جستن، جهیدن، پریدن، جستزدن. به سرعت رفتن، دویدن
empreint,e
نمایشدهنده، نمایانگر، بیانگر
féroce
وحشی، درنده، درندهخو. ددمنش، بیرحم. وحشیانه
clameur
هیاهو، همهمه، سر و صدا، داد و فریاد
shaudière
دیگ بخار. دیگ
soulever
بلند کردن، برداشتن. برانگیختن، تحریککردن. شوراندن، به شورش واداشتن
dissoudre
حل کردن. منحل کردن، فسخ کردن
éclair
صاعقه، آذرخش، برق. درخشش، تابش، جرقه، برق. [مجازی] بارقه
tendre
کشیدن، دراز کردن، پیش آوردن. پهنکردن، گستردن. تعارفکردن