Part 34 Flashcards
navrer
[ادبی] عمیقاً متاثر کردن، اندوهگینکردن، دل (کسی را ) به درد آوردن
pinceau
قلممو
[عامیانه] پا، لنگ
achever
تمامکردن، به پایان رساندن
apprêt
مقدمات، تدارکات
آمادهسازی
طرز تهیه
لعاب
چسب
آهار
toile
پارچه
برزنت
بوم (نقاشی)
بادبان
collier
گردنبند
parricide
پدرکشی، مادرکشی
پدرکش، مادرکش
tremper
خیسکردن، تر کردن
mesquin,e
حقیر، کوچک، فرومایه
ناچیز، کم
تنگنظر، بخیل، خسیس
foyer
آتشدان، کوره
مرکز، کانون
منبع
خانه و کاشانه
tact
ظرافت، سنجیدگی، باریکبینی
entasser
روی هم انباشتن، روی هم گذاشتن، کپه کردن، تلنبار کردن
ronvoyer
برگرداندن، بازگرداندن
پس فرستادن، برگشت دادن
بیرون کردن، اخراج کردن
به تعویق انداختن، عقب انداختن
innombrable
بیشمار، کثیر، متعدد
introduire
داخلکردن، وارد کردن
به داخل راهنمایی کردن
معرفیکردن
معمولکردن، باب کردن، جا انداختن