Part 7 Flashcards
renifler
دماغ خود را بالا کشیدن، فینفینکردن، فرتفرتکردن. استنشاقکردن، از راه بینی بالا کشیدن. استشمامکردن، به مشام کشیدن
perruque
کلاهگیس
soigner
مراقبتکردن از، مراقب (کسی یا چیزی) بودن، مواظبتکردن از. دقت کردن در. پرستاری کردن از
murmure
زمزمه، همهمه، پچپچ. غرغر، نقنق، غر و لند
maître, maîtresse
ارباب، سرور، آقا، بزرگ. حاکم، فرمانروا. رئیس. معلم. استاد. استادکار
étoufer
[انسان، آتش، صدا، …] خفهکردن. سرکوبکردن. به سختی نفس کشیدن. خفهشدن. احساس خفقانکردن
épouvanter
به وحشتانداختن، وحشتزدهکردن، به هراس افکندن
traquer
حلقه محاصره را تنگتر کردن. دنبال کردن، تعقیب کردن
meute
(دسته) سگان شکاری
aboiement
پارس، واقواق، عوعو
pouce
(انگشت) شست. ذره، خرده، ریزه
flanc
پهلو. کناره، دامنه. [نظامی] جناح
tâter
دست کشیدن به، دست مالیدن. سنجیدن، ارزیابیکردن. آزمودن، تجربه کردن
pouls
نبض
scélérat,e
[ادبی] تبهکار، مجرم، جانی، جنایتکار. [قدیمی یا ادبی] آدم شرور. تبهکارانه، شریرانه