Part 33 Flashcards
exiger
مطالبهکردن، خواستار (چیزی) بودن، خواستن
توقعداشتن، انتظار داشتن
récit
روایت، نقل، شرح
حکایت، قصه
compromettre
به خطر انداختن، لطمه زدن به
بدنامکردن، خرابکردن، ضایعکردن
pudibond,e
عفتفروش، جانماز آبکش، عفیفنما، زاهدنما
phraséologie
جملهبندی، عبارتپردازی
لفاظی
sangsue
زالو
[خودمانی] مزاحم، سمج، کنه
[قدیمی] آدم زالوصفت
appauvrir
فقیر کردن، تهیدستکردن، بیچیز کردن
ضعیفکردن
cataplasme
مرهم، ضماد
somme
حیوان بارکش
commissionnaire
دلال، حقالعملکار
پادو، پیشخدمت
encombrer
راه (جایی) را بند آوردن، بستن، سد کردن
جلوی دست و پای (کسی) را گرفتن
اشغال کردن
superflu,e
اضافی، زیادی
زاید، غیر ضروری
بیهوده، بیخود
félonie
ناسپاسی، خیانت
plume
پر
قلم
نوک خودنویس
arrêt
توقف، ایست
وقفه، مکث
ایستگاه
حکم، رای
imminent,e
نزدیک، قریبالوقوع، در راه
rechute
ابتلای دوباره، عود بیماری
انحراف، سقوط
imbu,e
آکنده، سرشار، لبریز
assoupir
خوابآلود کردن
تسکیندادن، آرامکردن
از شدت (چیزی) کاستن، کاهش دادن، فرو نشاندن
séant,e
[قدیمی یا ادبی] شایسته، مناسب، بجا، درست