Part 12 Flashcards
dégénérer
اصالت خود را از دست دادن. تنزلکردن، افتکردن. خراب شدن، فاسد شدن، تباه شدن. [به وضع بدتر] تبدیل شدن
souple
نرم، انعطافپذیر. سربهراه، رام، مطیع
infernal,e,aux
جهنمی، دوزخی. شیطانی، اهریمنی. غیرقابل تحمل، وحشتناک
peigner
سر (کسی را) شانهکردن، موهای (کسی را) شانهزدن
repentir
پشیمانی، ندامت، تاسف. توبه
archange
ملک مقرّب
déchoir
تنزلکردن، افتکردن، کوچکشدن. خلعشدن. [حقوقی] محرومشدن
expiation
کفاره. تاوان
cagnotte
[قمار، قرعهکشی، …] صندوق
scier
ارهکردن
fouiller
کاویدن، کاوش کردن. گشتن، وارسیکردن، زیر و رو کردن. دقیقاً بررسیکردن. زمین را کندن
gredin,e
رذل، آدم نابکار، آدم پست. [قدیمی] گدا، بدبخت
empoigner
محکم گرفتن، سفت چسبیدن. جلب کردن
loque
لباس پاره، لباس ژنده. [محلی] (تکه) کهنه. آدم بی توش و توان، آدم زهوار در رفته
chair
گوشت. جسم، تن، بدن. نفس
traîner
کشیدن، دنبال خود کشیدن. روی زمین کشیدن. با خود بردن، همراه خود بردن
traîner
کشیدن، دنبال خود کشیدن. روی زمین کشیدن. با خود بردن، همراه خود بردن
badaud,e
خیابانگرد. ولگرد، بیکاره، عاطل
orfevre
زرگر
lot
سهم، قسمت. جایزه. نصیب، قسمت، اقبال
coloré,e
[رنگ] زنده، شاد. رنگی، رنگارنگ