Part 21 Flashcards
envers
نسبت به، در حقِ، با.
[در مقابل رو] پشت. خلاف، عکس
vantard,e
خودستا، لافزن
effronté,e
وقیح، بیحیا، بیشرم، گستاخ، پررو
gaspilleur,eues
اسرافکار. ولخرج
fastueux, euse
باشکوه، مجلل. پرتجمل
manchette
سرآستین، سردست. [روزنامه] عنوان درشت صفحه اول
déchirer
پارهکردن، جر دادن. (از هم) دریدن. به درد آوردن
encens
کندر، بخور. ستایش، تمجید
brûler
سوزاندن. آتشزدن. [ ایستگاه، چراغ قرمز، …] رد کردن
gamin,e
بچه، پسربچه، دختربچه. شیطان
dévastation
تخریب، خرابی
draconien,enne
بسیار سخت، شاق
code
قوانین، قانون. مقررات. اصول، ضوابط. راه و رسم، آیین
incessant,e
بیوقفه، مداوم، دائمی، پیوسته
ombrage
سایه (درخت)
aile
بال، پره، گلگیر
lice
میدان مبارزه، عرصه پیکار
dépouiller
[جانوران] پوستکندن. لباس (کسی را) درآوردن، لختکردن. غارتکردن
secouer
(به شدت) تکاندادن. جنباندن. تکاندن. [سالاد و غیره] خوب (به) هم زدن
feuillage
شاخ و برگ