Part 27 Flashcards
méditer
تعمقکردن، تاملکردن، اندیشیدن. به فکر فرو رفتن
feindre
وانمود کردن، تظاهر کردن (به)
embarrasser
جا گرفتن، اشغالکردن. جلوی دست و پای (کسی را) گرفتن. راه (جایی را) بند آوردن، سد کردن، به زحمت انداختن
taquiner
سر به سر (کسی) گذاشتن. اذیتکردن، ناراحتکردن
lamentable
رقتآور، رقتبار، ترحمانگیز. اسفبار. نالان
respirer
نفسکشیدن، تنفسکردن. نفس راحت کشیدن. استنشاقکردن
tourmenter
عذابدادن، زجر دادن، آزار دادن. به شدت تکان دادن
supplier
التماسکردن، استغاثهکردن. استدعا کردن، تمنا کردن
lugubrement
با حزن و اندوه، ماتمزده
râle
خرخر، خسخس
accuser
متهمکردن. تهمتزدن به، افترا زدن به. نسبت دادن به. مقصر دانستن. سرزنش کردن
agonie
احتضار. افول، انحطاط، زوال، اضمحلال، نابودی
réduire
کمکردن، کاهشدادن، کاستن از، تقلیلدادن. کوچک (تر) کردن. تبدیلکردن
impuissance
ناتوانی، ضعف، عجز، درماندگی. ناتوانی جنسی
gouffre
غار زیرزمینی، چاه. پرتگاه. گرداب. ورطه، مهلکه