Part 29 Flashcards
quêter
اعانه جمع کردن. [ادبی] درخواست کردن، طلبکردن
vilain,e
بدجنس، بدذات، رذل. شرورانه، رذیلانه. زننده، قبیح
secourir
[ادبی] یاری رساندن به، کمک کردن به
calomnier
تهمتزدن به، افترا زدن به، بهتان زدن به. آبروی (کسی را) بردن، بدنامکردن
foudroyer
صاعقهزدن، برقزدن. آناً کشتن، جابهجا کشتن
crever
ترکاندن. پنچر کردن. از پا درآوردن، هلاککردن. مردن تلفشدن، سقط شدن
sangloter
هقهق کردن هقهق گریستن، زاری کردن
venger
انتقام (کسی را) گرفتن، انتقامکشیدن از. تلافی (چیزی را) در آوردن، تلافیکردن
gosier
حلق، گلوگاه. حنجره
jeter
پرتابکردن. انداختن
ساختن، بنا کردن. ایجاد کردن، به وجود آوردن
fureur
خشم، غضب، غیظ
évanouir (‘s)
از حال رفتن، غشکردن، بیهوششدن
ناپدید شدن، محو شدن، از میان رفتن
net,nette
تمیز، پاک، پاکیزه. واضح، آشکار، روشن
dénaturer
ماهیت (چیزی) را تغییر دادن، قلب ماهیت کردن. تحریفکردن
endosser
روی دوش (خود) انداختن. به عهدهگرفتن، گردن گرفتن، پذیرفتن
confier
سپردن، (به) دست (کسی) سپردن. محولکردن، به عهده (کسی) گذاشتن، دادن
mine
قیافه، چهره. ادا و اطوار
معدن
davantage
بیشتر، بیش
gémissement
ناله. شکوه، گله و شکایت
grabat
تختخواب ناراحت