Nuovo testamento 2 Flashcards
ceniamo in refettorio
ما در سفره خانه شام می خوریم
La Propedeutica
مقدماتی
Possiamo spostare a
ما می توانیم حرکت کنیم
جابجا کنیم
una sovrapposizione
یک همپوشانی
tutti i miei appunti!
تمام یادداشت های من
Ringraziamo Dio e tutti coloro di cui si è servito per portarmi a questo passo.
خدا را شکر می کنیم و از همه کسانی که من را به این مرحله رساند.
la lanterna
فانوس
non mi separo mai da lei
من هیچ وقت کنارش را ترک نمی کنم
un presepe
یک شبستان
چیدن صحنه تولد مسیح
gli abiti un po’ sgualciti
لباس های کمی ژولیده
la bisaccia
کیسه زین
کیف
il lume
روشنایی
si accontentano
آنها راضی هستند
prati
—
ruscelli
چمنزار
—
جویبار
Sono un cocciuto
من سرسخت هستم
یک دنده هستم
non mollo
من تسلیم نمی شوم
دست نمی کشم
i grovigli
پیچیدگی ها
cercano luce nei grovigli di giorni pesanti
در پیچ و خم روزهای سنگین به دنبال نور می گردند
cupi
تاریک
un tipo complicato
یک تیپ پیچیده
vuole avere in mano delle ragioni autentiche.
او می خواهد دلایل معتبری در دست داشته باشد.
vivacchiare
کنار آمدن نسبت به مسائل
تحمل کردن و آداپته کردن خود
oggetto affascinante
شیء جذاب
موضوع جذاب
un volantino
یک بروشور
Evviva!
زنده باد
هورای
che attingono da
که از… آن استخراج می کنند
که از …. انرا می گیرند
di detti ipotizzata
فرضیه گفته می شه
sono redatti in
در … پیش نویس می شوند
risentono di una mentalità semitica
آنها از ذهنیت سامی رنج می برند
تحت تاثیر ذهنیت سامی است
i testi più ampi
متون بزرگتر
la loro antichità
قدمت آنها
plausibilità
—
adeguata
قابل اعتماد بودن
باور کردنی و معقول
—
مناسب
کافی
dipendono
آنها وابسته هستند
ARCHEOLOGICI
باستان شناسی
personaggi coevi
شخصیت های معاصر
L’inquadramento
چارچوب
fa rivista
مجله می سازد
a collocarla
برای قرار دادن آن
la datazione di
تاریخ گذاری از
è più vaga
مبهم تر است
avvenne a
اتفاق افتاد در
accreditare
اعتبار دادن
l’attestazione multipla
گواهی چندگانه
ci rende plausibile
ما را قابل قبول می کند
Il concepimento verginale di Maria
لقاح باکره مریم
può essere indagabile storiograficamente
تاریخ نگاری قابل بررسی است
È supportato però da
با این حال، توسط … پشتیبانی می شود
lo sostenga per far avverare
از آن برای تحقق آن حمایت کنید
Il racconto satirico
داستان طنز
la verginità perpetua
باکرگی همیشگی
intaccando la verginità perpetua
موثر بر باکرگی
تاثیر بر باکرگی همیشگی میگذارد
آنرا تضعیف می کند
eventuali
—
fratellastri
احتمالی
ممکن بودن
—
ناتنی
la morte prematura
مرگ زودرس
carpentieri
نجاران
il settore edile
بخش ساخت و ساز
una discreta posizione
یک مکان مناسب
richiedeva ingegno
نیاز به نبوغ داشت
a causa del mestiere
به خاطر این حرفه
quindi non aveva avuto una formazione molto superiore.
بنابراین او تحصیلات عالیه زیادی نداشت
era celibe
مجرد بود
riguardanti
مربوط به
il detto sugli eunuchi
ضرب المثل در مورد خواجه ها
una risposta ad un insulto
پاسخ به یک توهین
la centralità del Regno
مرکزیت پادشاهی
controtendenza
روند مبارزه
مقابله با روند
purità
خلوص
attesa escatologica
انتظار آخرت شناختی
mediazione
پادرمیانی
parentele
بستگان
avrebbe protratto
ادامه می داد
la compatibilità
سازگاری
l’imprigionamento di
زندانی شدن
spostandosi
در حال جابجایی
subite - subire
—
subire un danno
تحمل کردن
—
ضرر دادن
illustrissimo
برجسته ترین
vocazionale
—
rotonda
فنی و حرفه ای
—
گرد
میدان
testimonianze di consacrati e religiosi.
شهادت افراد متدین و مومن
Resto in attesa
من منتظرم
eventualmente
احتمالا
LA SPUGNA
اسفنج یا دستمال برای تمیز کردن
vigilia di Pasqua
شب عید پاک
prefetto della Giudea
بخشدار یهودیه
insensibile verso le questioni religiose
نسبت به مسائل دینی بی احساس
spietato
بی رحم
fu deposto a seguito di una spietata repressione
او در پی یک سرکوب بی رحمانه سرنگون شد
discreta
با احتیاط
با خرد
نسبتا خوب
محتاطانه
base d’appoggio nella casa
پایگاه پشتیبانی در خانه
پایه پشتیبانی در خانه
dogana
گمرک
باج
عادت
cimitero
قبرستان
evitando
پرهیز کردن
un atteggiamento accogliente verso alcuni
نگرش استقبال نسبت به برخی
era rivolta a
خطاب به …. بود
tensioni religiose
—
affatto
تنش های مذهبی
—
اصلا
i romani occupanti
رومیان اشغالگر
sperequazioni sociali
نابرابری های اجتماعی
grandi latifondisti
زمین داران بزرگ
opprimevano gli affittuari
به مستاجران ظلم کرد
lavoratori a giornata
کارگران روزمزد
piccoli proprietari
صاحبان کوچک
pur essendo lassisti verso le leggi
با وجود سهل انگاری نسبت به قوانین
in contrasto con
در تضاد با
la predicazione
موعظه کردن
fonti extrabibliche
منابع خارج از کتاب مقدس
si discostava
او منحرف شد
scrupolosa
دقیق
imbarazzo
خجالت
رودروایسی
puntualizzazioni
جزئیات
توضیحات
ribaltamento
واژگون شدن
imminenza
قریب الوقوع بودن
نزدیک شدن
قرابت
Gesù si immedesima nel Servo di YHWH
عیسی خود را با خادم یهوه می شناسد
carico
بار
حمل
è peculiare
عجیب و غریب است
comprende
—
teofania
شامل الهیات تثلیثی است
تجلی تثلیث درک می شود
—
درک میشود
فهمیده می شود
شامل می شود
—
تجلی خداوند
rilevante
مهم
برجسته
la maturazione della missione
بلوغ ماموریت
in sintonia
هماهنگ باشد
sapendosene
—
distaccare
دانستن آن
—
جدا کردن
le attese
انتظارات
dai quali si discosta
که با آن تفاوت دارد
occuparsi
سر و کار دارد با
non incita
تحریک نمیکند
تشویق نمی کند
le tasse
—
esattore
مالیات
—
مامور مالیات
جمع کننده بدهی
filo
سیم
نخ
hai ago e filo?
سوزن و نخ داری؟
tributare
—
tributo e primato assoluto
di Dio
باج
مالیات
—
اعطا کردن · مراجعه کردن · مشورت کردن
—
ادای احترام و تقدم مطلق
از خدا
primato assoluto
تقدم مطلق
ci sono convinzioni di fondo
باورهای اساسی وجود دارد
convinzioni di fondo in comune riguardanti la risurrezione
باورهای اساسی مشترک در مورد رستاخیز
il sinergismo
هم افزایی
همکاری
هم کرداری
rispecchia
منعکس می کند
partecipano all’uccisione rispecchia la situazione ecclesiale successiva
شرکت در قتل نشان دهنده وضعیت کلیسایی بعدی است
La disputa
اختلاف
forte scontro
درگیری قوی
pretesa
ادعا
توقع
انتظار
درخواست
turbati
ناراحت
si è espresso molto duramente
خودش را خیلی تند بیان کرد
la legittimità
مشروعیت
è riconducibile
قابل ردیابی است
pur distaccandosene
در حالی که خود را از آن جدا می کند
impatto
تاثیر
catalogazione
فهرست نویسی
i titoli a lui attribuiti
القاب منسوب به او
autorevole
معتبر
la propria arguzia
شوخ طبعی خودش
dispute
اختلافات
un itinerante
سیار
دوره گرد
ha pretese
—
sequela
—
inaudite
خواسته هایی دارد
ادعاهایی دارد
—
عاقبت
دنباله
—
بی سابقه
ناشنیده
بی نظیر
باورنکردنی
riprodurre
تکثیر
تکرار کردن
بازتولید کردن
escatologico
معاد شناسی
آخرت شناسی
confraternite
—
estatiche
انجمن برادری
—
هیجان انگیز
وجد
sorto nel periodo monarchico
در دوره سلطنت به وجود آمد
le altre istituzioni
نهادهای دیگر
assunse un ruolo-guida riaccendendo la speranza
—
riaccendendo
او فرض کرد
بر عهده گرفت
—
با احیای مجدد امید، نقش رهبری را بر عهده گرفت
—
دوباره روشن کردن
sollecitare
تسریع کردن
بی درنگ
نصیحت کردن
عجله کردن
corporativa
دارای شخصیت حقوقی
جمعی
متحد
مشترک
سهامی
avevano promesso una effusione generale dello Spirito
نشت
تظاهر
فوران
—
آنها وعده ی ریزش کلی روح را داده بودند
Restauratore
مرمت کننده
enfatico
تاکید شده
مصمم
Unto
مسح شد
L’avvento
ظهور
Figlio adottivo
فرزند خوانده
fu indolore
بدون درد بود
vicerettore
—
rettore
—
direttore
معاون آموزشی
—
رئیس
—
مدیر
ناظم
هدایت کننده
کارگردان
incaricato
مسئول
difesa del popolo e di tutela della pace
دفاع از مردم و حفاظت از صلح
il potere di deporlo
قدرت برکناری او
sancisce un’alleanza
اتحاد برقرار می کند
la sua dinastia
سلسله او
posero - porre
—
ripristinata
قرار دادن
گذاردن
نهادن
—
بازسازی شده
il tentativo
تلاش
sorsero così numerose attese messianiche
بنابراین انتظارات مسیحایی متعددی به وجود آمد
instaurando
تاسیس
avrebbe dominato
تسلط پیدا می کرد
avrebbe restaurato
ترمیم می کرد
vi furono diversi accenti
لهجه های مختلفی وجود داشت
un discendente davidico
از نوادگان داوودی
un prescelto da Dio
یکی برگزیده خدا
ma anche un generico membro
della tribù di Giuda
—
un prescelto da Dio
—
un nuovo Mosè/Giosuè che avrebbe ricominciato la storia della salvezza universale o solo per la riscossa di Israele
بلکه یک عضو عمومی است
از قبیله یهودا
—
یکی برگزیده خدا
—
موسی/یوشع جدید که تاریخ نجات جهانی را از سر می گرفت یا فقط برای بازیابی اسرائیل
la riscossa di Israele
بازیابی اسرائیل
una rivincita politico-militare
یک انتقام سیاسی-نظامی
la cristologia implicita
مسیح شناسی ضمنی
si attribuisce
نسبت داده می شود
e scompare dopo poco dall’uso ecclesiale
پس از مدت کوتاهی از کاربرد کلیسایی محو می شود
plenipotenziario
تام الاختیار
in Daniele,
infine, una figura trascendente,
—
mediatore tra YHWH e il mondo,
—
il plenipotenziario di Dio,
con caratteristiche soprannaturali
در دانیال،
در نهایت، یک چهره متعالی،
میانجی بین YHWH و جهان،
مختار خداوند،
با ویژگی های ماوراء طبیعی
era ancora oscuro ai più
هنوز برای بیشتر افراد مبهم بود
imminente
قریب الوقوع
attributi a Gesù
منسوب به عیسی
nessuno gli si addice
هیچکس بهش نمیاد
هیچ کدام به برای او مناسب نیست
si è legato fin dagli inizi al tema del Regno
از ابتدا با موضوع پادشاهی مرتبط بوده است
compimento
تحقق
si è avvicinata
او نزدیکتر آمد
gli interventi divini
مداخلات الهی
la signoria di Dio
ربوبیت خدا
con umili inizi
با شروعی فروتن
immense
پتانسیل فوق العاده ای دارد
عظیم
retribuzionistiche
پاداش
جزا
Prevale
غالب می شود
descrizioni apocalittiche angosciose
توصیفات آخرالزمانی دردناک
l’escatologia imminente-giudizio immediati del Battista
معاد شناسی قریب الوقوع - قضاوت فوری باپتیست
(یعنی یوحنای تعمید دهنده اینطور در نظر گرفته بود)
un’escatologia presenziale e un giudizio dilazionato
یک معاد شناسی کنونی و یک داوری معوق
inaugurato
افتتاح شد
un’offerta di Dio a cui l’uomo è chiamato a rispondere
پیشنهادی از جانب خداوند که انسان برای پاسخگویی به آن فراخوانده شده است
se la rifiuta, è giudicato
اگر امتناع کند، مورد قضاوت قرار می گیرد
la sua originalità
اصالت آن
scuote
تکان می دهد
dalla loro illusione di essere già salvi o già perduti
از توهم آنها که قبلاً نجات یافته اند یا قبلاً گم شده اند
le sorti
سرنوشت ها
autoescluderanno
خود را حذف خواهند کرد
باعث حذف خود خواهند شد
è l’autobasileia
خود متعادل کننده است
la tensione tra Regno presente e attesa imminente
تنش بین پادشاهی کنونی و انتظار قریب الوقوع
la vicenda
داستان
compimento
تحقق
un diffuso
—
procedimento sapienziale
یک گسترده
—
فرآیند خرد
aggirare le difese di un adulto
دور زدن دفاع یک بزرگسال
per costringerlo
تا او را مجبور کند
pronunciando
—
pronunciando un giudizio
تلفظ کردن
—
صدور حکم
به زبان آوردن حکم
ribalta la prospettiva
چشم انداز را برگردانید
La parabola è diversa dall’allegoria
مَثَل با تمثیل متفاوت است
un discorso criptato
یک سخنرانی رمزگذاری شده
un’applicazione
یک برنامه کاربردی
کاربرد
le similitudini
شباهت ها
la correttezza
صحت
si oppone a
مخالف است
impedivano
جلوگیری کردند
si allinea a
—
una logica retribuzionista
همسو بودن با
—
یک منطق انتقام جویانه
si incentra su
—
lla gratuità
تمرکز می کند
—
رایگان
il legalismo oppressivo
قانون گرایی ظالمانه
Egli
او
sono i più recettivi alla logica divina
آنها پذیرای منطق الهی هستند
contesta l’estensione
—
contesta
—
l’estensione delle regole
پسوند را به چالش می کشد
—
مسابقه بده
به چالش می کشد
—
گسترش قوانین
contestame
من را به چالش بکش
egli stesso
خود او
si lascia toccare da lebbrosi e peccatori
او اجازه می دهد که جذامیان و گناهکاران او را لمس کنند
elogiando
—
replica
تجلیل کردن
ستایش کردن
تشویق کردن
تحسین کردن
—
پاسخ میدهد
gli ipocriti
منافقین
دو رو ها
ریاکاران
opponendo a
مخالفت کنان با
ossequiente
—
pur essendo ossequiente
—
esigente
احترام آمیز
با ادب
تکریم آمیز
مطیع
پرهیزگار
پارسا
—
در حالی که متقی بودن
—
مطالبه گر
si riteneva
—
definitiva
او معتقد بود
—
قطعی
approfondendone
عمیق تر در آن کاوش کند
عمیقتر تحلیل کردن
unico scopo l’amore divino manifestato
تنها هدف این است که عشق الهی آشکار شود
proponeva un giogo dolce
او یوغ ملایمی را پیشنهاد کرد
decaduta
پوسیده شده
فرسوده
فرو افتاده
contaminata
آلوده
priverebbero
محروم می کنند
estimabile
گرانبها
ارزشمند
—
قابل تخمین
conferissero
ارائه کردند
questa pratica corrisponde
این عمل مطابقت دارد
L’usanza
عرف
رسم
da tempo immemorabile
از زمان های بسیار قدیم
esplicitamente
به صراحت
« famiglie » intere
کل “خانواده ها”
imporre
تحمیل کردن
la carrozzina
ویلچر
کالسکه
imporre
تحمیل کردن
poligamia
چند همسري
bidonville
حلبی آباد
procurarsi
تحصیل کردن
بدست آوردن
تهیه کردن
Resti di contenitori di latta e arrugginiti
بقایای ظروف حلبی و زنگ زده
depositare
به امانت گذاشتن
سپردن
ذخیره کردن
انبار کردن
اندوختن
arsenale
زرادخانه
تعمیرگاه کشتی
انبار مهمات
essere candidato
نامزد شدن
presentare
—
la candidatura
حاضر
—
نامزدی
innocente
بی گناه
ognuno dei due
هر یک از این دو
sindaco
شهردار
È stato al fianco dell’Ucraina
او در کنار اوکراین ایستاد
si paragonano ad altre coppie
آنها خود را با زوج های دیگر مقایسه می کنند
cercano di chi è la colpa
آنها به دنبال مقصر هستند
non collaborano
آنها همکاری نمی کنند
suocera
مادر شوهر
non cooperano
آنها همکاری نمی کنند
ha deciso DI divorziare
تصمیم به طلاق گرفته است
il riscaldamento è acceso
گرمایش روشن است
trascinare
کشیدن
آشفته کردن
حمل کردن توسط ترانزیت
io interagisco
من تعامل دارم
il comandamento dell’amore di Dio e del prossimo
فرمان عشق به خدا و همسایه
ambedue
—
la unione
هر دو
—
اتحادیه
اتحاد
estendendo
در حال گسترش
ha compiuto dei gesti chiamati «miracoli»
او حرکاتی به نام “معجزه” انجام داد.
elementi di intelligibilità umana
عناصر قابل فهم انسان
l’afflusso
هجوم
Gesù era autocosciente di saperli fare
عیسی خودآگاه بود که میدانست چگونه آنها را انجام دهد
i nemici glielo attribuivano
دشمنان آن را به او نسبت دادند
un’ottica
—
le fibre ottiche
—
un’ottica di fede
یک نوری
—
فیبرهای نوری
—
چشم انداز ایمان
tracce
آثار
ردپا
مسیر
شیار
نشان
infrazioni
نقض کردن
تخلفات
ha potuto farle in modo da poter intervenire senza distruggerle
او توانست آنها را به گونه ای بسازد که بتواند بدون از بین بردن آنها مداخله کند
inerte
—
il beneficiato è inerte
بی اثر
غیر فعال
راکد
بی سود
—
ذینفع بی اثر است
Miracoli di legittimazione
معجزات مشروعیت
Salvataggi
نجات
rianimazioni di cadavere
احیای جسد
libera iniziativa
ابتکار آزاد
proviene da Dio
از طرف خدا می آید
per farsi ammirare
مورد تحسین قرار گرفتن
lo spinge a prendere posizione
او را وادار به موضع گیری می کند
enunciano
بیان می کنند
agli spiriti immondi
به ارواح ناپاک
rimette i peccati
گناهان را می بخشد
io enfatico
تاکید میکنم
spinge a fare un passo in più
شما را وادار به برداشتن یک قدم جلوتر می کند
sollecita la fede
ایمان را تشویق می کند
le relazioni interpersonali
روابط بین فردی
preferenza
ترجیح
aspramente
به شدت
il disprezzo
تحقیر
dall’imitazione dell’azione misericordiosa di Dio
از تقلید از عمل رحمانی خداوند
altrettanto
به همین ترتیب
مانند همان
coinvolgendosi
درگیر کننده
grazie ad un incontro ricercato dal malato
به لطف ملاقاتی که بیمار به دنبال آن بود
sedendo alla loro mensa
هنگامی که در کنار سفرشون نشسته
sperimentandone
—
i fallimenti
آزمایش کردن با آن
—
شکست ها
pur vedendone l’ostilità
با وجود دیدن دشمنی آنها
a sua autocomprensione
به درک خودش
la concezione
تصور
مفهوم
si è distaccato
خودش را جدا کرد
la libera elezione
انتخاب آزاد
l’intronizzazione
—
rimanendo creatura
بر تخت سلطنت
—
یک موجود باقی ماندن
del singolo giusto
از فرد مناسب
از فرد عادل
il tardo giudaismo
یهودیت متأخر
correttivi
اصلاحی
il re davidico
پادشاه داوودی
sottolineare
تاکید کردن
زیر آن خط کشیدن
برجسته کردن
controtendenza
—
Dio in controtendenza
—
i confronti
—
tendenza
—
contro
برخلاف میل
روند مبارزه
ضد تنش
—
خدا در مقابل
—
مقایسه ها
—
میل
روند
گرایش
—
در برابر
مخالف
ضد
in forza del suo rapporto peculiare con Lui
به دلیل رابطه عجیبش با او
با نیروی رابطه عجیبش با او
rivolgersi
—
è cosciente
—
di conoscere
—
rivolgersi al Dio
مراجعه کردن
روی آوردن
—
او هوشیار است
—
دانستن
—
رو به خدا
stringere la mano
با کسی دست دادن
tiene distanza tra il suo rapporto col Padre
بین رابطه خود با پدر فاصله می گیرد
Egli collocava il Padre al centro di tutto il suo essere e agire
او پدر را در مرکز همه وجود و کارهای خود قرار داد
il modo di agire suo e di Dio corrispondevano
شیوه عمل او و خدا مطابقت داشت
Dal punto di vista cristiano si può dire che
از دیدگاه مسیحیت می توان گفت که
Dio è Padre solo a partire dall’esperienza di Gesù
خدا فقط با تجربه عیسی پدر است
effuso in pienezza su di Lui
با تمام وجود بر او ریخت
به پری بر او ریخت
come egli stesso afferma
همانطور که خودش ادعا می کند
همانطور که خودش بیان می کند
همانطور که خودش تایید می کند
che attesta che
که تایید می کند
quantomeno
حداقل
Lo Spirito si collocava tra lui e il Padre
روح بین او و پدر قرار گرفت
riguardo agli esercizi
در مورد تمرینات
la veglia di Natale
شب زنده داری کریسمس
dall’ufficio delle letture
از دفتر مطالعه
Presto vi farò sapere i servizi
به زودی در مورد خدمات به شما اطلاع خواهم داد
un breve incontro
—
ritrovo
—
luogo di ritrovo
—
ritrovato
—
ritrovare
یک جلسه کوتاه
—
ملاقات
بازار
دادگاه
پاتوق
—
محل پاتوق
—
ابداع · اختراع
—
پیدا کردن
بازیافتن
Gesù di fronte alla prospettiva della propria morte
چشم انداز از
احتمال از
دورنما
دیدگاه
—
عیسی با احتمال مرگ خود روبرو شد
notiamo due fasi
متوجه دو فاز می شویم
un iniziale successo in
یک موفقیت اولیه در
all’afflusso di folle
به هجوم جمعیت
si affievolì fino a un generale rifiuto
—
fino a un generale rifiuto
تا حد رد کلی محو شد
—
تا امتناع عمومی
offerta
—
l’invio
هدیه
ارائه
پیشنهاد
تقدیم
—
ارسال
palese
واضح
si deve dubitare
باید شک کرد
si spiegherebbe il crollo avuto dai discepoli
این می تواند فروپاشی تجربه شده توسط شاگردان را توضیح دهد
l’arresto e della condanna
دستگیری و محکومیت
imbarazzo
خجالت از روی ناراحتی
رودروایسی
خجالت از شرم
allusioni
—
velate
کنایه ها
تلمیح
اشاره
—
محجبه
پوشش دار
una presa
گرفتن
una presa in giro
یک تمسخر
به تمسخر گرفتن
Buon onomastico a
نامگذاری مبارک به…
Conosceva il destino di un profeta
او سرنوشت یک پیامبر را می دانست
lapidare i profeti
انبیا را سنگسار کنند
Mi arrendo
تسلیم شدم
La polvere scosse il tavolo
—
scosse
—
sbattere
—
sbattere fuori
جنبش داده
حرکت داده
تکان داده
شوک دادن
—
تکان دادن
زندن
—
اخراج كردن
ha alluso
او اشاره کرد
risalente
برگشتن
نشان از برگشت
deve essere consegnato
باید تحویل داده شود
legando
گره زدن
در حال گره خوردن
sarebbe giunto alla gloria solo attraverso la sofferenza
او فقط از طریق رنج به شکوه می رسید
rientrando
ورود مجدد
una cena di addio
یک شام خداحافظی
impotente di fronte al cuore di pietra
درمانده در برابر دل سنگ
La sua morte è un nuovo sacrificio espiatorio.
مرگ او یک فداکاری کفاره جدید است.
collegò
او وصل شد
پیوند داد
Ecco
بفرمایید
Spero di esserti stato utile
امیدوارم مفید بوده باشم
Basta che mi chiedi!
کافیه ازم بخوای
Spero di averti fatto riflettere
امیدوارم شما را به فکر واداشته باشم
ispirandomi
الهام بخش من
arrecherà
—
arrecare
پری زندگی را به سبب خواهد شد
پری زندگی را به ارمغان خواهد آورد
—
خواهد آورد
—
رساندن
ایجاد کردن
سبب شدن
arrecare
رساندن
ایجاد کردن
سبب شدن
Esistenza
هستی داده شده برای دیگران
وجود اهدا شده به دیگران
—
هستی
موجودی
وجود
موجودیت
accettando di perdere la propria vita
در عین حال که پذیرفته به از دست دادن جان
la speranza dell’avvento definitivo del Regno
به امید ظهور قطعی پادشاهی
implicazioni
مفاهیم
پیامدها
اهمیت
معنی
sfuggire
—
– fuggire: allontanarsi correndo
– sfuggire: scivolare di scatto, liberarsi
فرار کردن
دور شدن
جا زدن
در رفتن
—
– فرار: فرار کردن
– فرار: لغزش ناگهانی، خود را آزاد کن
fuggire
- allontanarsi correndo
- lasciare un luogo clandestinamente
il rapinatore è riuscito a fuggire
- (senso figurato) trascorrere velocemente
- ## (sport) andare in fugaclandestinamente
فرار کن
- فرار کن
- مخفیانه یک مکان را ترک کنید
سارق موفق به فرار شد
- (به صورت مجاز) به سرعت گذشتن
- ## (ورزشی) فرار کردنبه صورت مخفیانه
sfuggire
- scivolare di scatto, liberarsi
- (senso figurato) chi evita qualcosa o qualcuno oppure chi, velocemente, proprio sfugge ad ogni possibile problema
- apparentemente sfugge alle cose, in realtà è molto sicuro di sé
- (senso figurato) (per estensione) essere sfuggente; senza poter essere dominato, detto in genere a proposito di ragazzi nella fase delicata tra l’adolescenza e poco prima della maturità
در رفتن - جا زدن
- ناگهان لیز بخورید، آزاد شوید
- (به صورت مجازی) کسی که از چیزی اجتناب می کند یا کسی یا کسی که به سرعت از هر مشکل احتمالی فرار می کند
- ظاهراً او از چیزها فرار می کند ، در واقع او از خودش بسیار مطمئن است
- (به صورت مجازی) (با بسط) گریزان بودن; به طور کلی در مورد پسرانی که در مرحله حساس بین نوجوانی و درست قبل از بلوغ هستند، بدون اینکه بتوانیم تحت سلطه قرار بگیریم.
chiese la messa a morte di Gesù
خواستار مرگ عیسی شد
un gesto profetico
یک حرکت نبوی
non fu considerata un gesto violento
این یک شکل خشونت آمیز در نظر گرفته نمی شد
in polemica
—
commerci cultuali
در مناقشه
جدل
مجادله
بحث و جدل
مباحثه
—
تجارت مذهبی
rivendicare
ادعاها
درخواست
aveva compiuto gesti di rottura nei confronti del Tempio
پارگی
شکستن
اختلال
تخریب کردن
—
او حرکات مخربی نسبت به معبد انجام داده بود
io ne edificherò un altro
یکی دیگر را خواهم ساخت
Dio aveva ripudiato il vecchio Tempio
خدا معبد قدیمی را رد کرده بود
il criterio
معیار
i simpatizzanti
دلسوزان
طرفداران
همسفران
همدردان
حامیان
il ricovero notturno
—
individuare
—
individuale
پناهگاه شبانه
—
شناسایی
تشخیص
پیدا کردن
—
شخصی
operarono un atto illegale
اقدامی غیرقانونی انجام دادند
آشتی پذیر
سازگار
تطبیق پذیر
esiti
—
unanimi
نتایج
عواقب
—
به اتفاق آرا
یکپارچه
un interrogatorio informale
یک بازجویی غیررسمی
Sinedrio
سینود سنهدرین
dapprima
در ابتدا
avrebbe tentato
او سعی می کرد
او تلاش کرد
confutabile
—
illusione
—
l’ammissione
قابل انکار
—
توهم
—
پذیرش
معترف شدن
cogliendo il messianismo trascendente
در حال دریافت کردن و درک کردن مسیحیت متعالی
avrebbe ammesso causando lo sdegno di Caifa e l’accanimento dei sadducei
او اعتراف می کرد و باعث خشم قیافا و خشم صدوقیان شد.
sentenze capitali
—
poteva emettere
—
sentenze
—
capitali
—
peccato capitale
احکام بزرگ
—
می تواند منتشر کند
—
حکم ها
محکومیت ها
قاعده کلی
—
سرمایه
پایتخت
کبیر
—
گناه کبیره
infranto
شکسته شده
puntarono su
هدف قرار دادند
آنها اشاره کردند
cercarono di impiccarmi
آنها سعی کردند من را دار بزنند
sperando in una condanna
در حالیکه به امید محکومیت بودن
به امید محکومیت
per ordine pubblico
برای نظم عمومی
l’imputato
متهم
penare
درد کشیدن
جان کندن
رنج بردن
—
pen… مراقب باش چیز دیگه نگی
riconobbe
—
infondata
—
l’accusa
او تشخیص داد
—
بی اساس
—
اتهام
ordinò la flagellazione (pena alternativa alla condanna a morte)
دستور شلاق زدن (مجازات جایگزین حکم اعدام)
aprire un procedimento formale
باز کردن رسیدگی های رسمی
si concluse
نتیجه گرفت
l’esecutore
—
persecutori
مجری
بازیگر
مامور اجرا
—
آزار و اذیت
sovrapposti
—
i polsi
سوار شده است
روی هم گذاشته شده
—
مچ دست
un titulus
یک عنوان
جرم نامه
irrideva
—
le pretese
—
nazionalistiche
او خندید
به سخره گرفت
—
ادعاها
—
ملی گرا
causò
—
la rimostranza
—
la rimostranza dei giudei
باعث شد
—
شکایت
—-
تظاهرات یهودیان
lo scherno
حتی در محاصره تمسخر
با این حال که از تمسخر محاصره شده بود
دورتا دورش مسیخره می کردند
—
تمسخر
ribadì
—
affidamento
—
fiduciale
او تکرار کرد
—
اعتماد
دل گرمی
—
باور
اعتقاد
امانتدار
spirò
—
spirare
—
respirò
—
respirare
جان دادن
تلف شدن
هلاک شدن
مردن
ناگهان ناپدید شدن
—
نفس کشید
—
نفس کشیدن
infarto
—
miocardio
یک التهاب رگ در ماهیچه قلب
نوعی سکته که در اثر فشار به رگ قلب پیش میاد
—
التهاب رگ یا ورید
—
ماهیچه قلب
evitare
اجتناب کردن
i corpi rimanessero sospesi durante la Pasqua
اجساد در عید پاک معلق ماندند
si ricorse
او به خاطر آورد
ricevette
—
un colpo
—
lancia
—
al petto
اخذ شده
دریافت شده
—
یک شلیک
یک ضربه
—
نیزه
—
در سینه
gli fu data
—
sepoltura
به او داده شد
—
خاکسپاری
scrupolosi
—
scrupoloso
—
Dobbiamo essere molto scrupolosi
دقیق
—
دقیق
وسواسی
با وجدان
جدی
sepolto in una tomba
دفن شده در قبر
La novità della risurrezione
تازگی قیامت
ha dato
avvio a
او داد
—
شروع به
il passaggio dal
—
teocentrismo
—
cristocentrismo
گذر از
—
خدامحوری
—
مسیحیت گرایی
ha determinato
تعیین کرد
implicita
—
esplicita
—
la cristologia implicita
—
la cristologia esplicita
ضمنی
غیر صریح
تلویحی
ناواضح
—
صریح
آشکار
—
مسیح شناسی ضمنی
—
مسیح شناسی صریح
aver stravolto
—
stravolgere
—
distorto
—
distorcere
متهم به تحریف پیام
متهم به از شکل انداختن کلام
—
واژگون شده اند
—
واژگون کردن
از شکل انداختن
—
تحریف شده
دلخواه - اختیاری
—
بدجلوه دادن · خیانت کردن به · دروغ گفتن
تحریف
paternità
پدرانگی
ویژگی پدری
il cambio
—
è indizio
—
indizio
تغییر
—
این یک سرنخ است
—
سرنخ
علامت
نشان
اثر
attestava di avere
او به داشتن گواهی داد
come unico rivelatore del Padre
به عنوان تنها افشاگر پدر
rimandare
—
Possiamo rimandare l’appuntamento a un’altra volta?
پس فرستادن
موکول کردن
عقب انداختن
—
آیا می توانیم قرار را به زمان دیگری موکول کنیم؟
sganciarsi
خودش را رها کردن
رها کردن خود
رها شدن از چیزی
ha continuato a operare una rilettura all’indietro tornando alla testimonianza di Gesù
به بازخوانی خود ادامه داد و به شهادت عیسی بازگشت
concesso
اعطا شده
quegli eventi terreni nella fede
آن وقایع زمینی در ایمان
ulteriore
—
approfondimento
به علاوه
—
تجزیه و تحلیل عمیق
تحقیق عمیق
cruciale
حیاتی
la vicenda
—
si annodano a vicenda
—
a vicenda
داستان
ماجرا
سرگذشت
—
آنها به یکدیگر گره می زنند
—
یکدیگر
deve essere compresa bene nel suo valore teologico
ارزش کلامی آن را باید به خوبی درک کرد
ridotta
—
i tanti aspetti miracolosi
کاهش یافته
—
بسیاری از جنبه های معجزه آسا
valore apologetico
ارزش عذرخواهی
ارزش دفاعیاتی
una plausibilità storiografica
—
plausibilità
باورپذیری تاریخ نگاری
—
قابل اعتماد بودن
باور کردنی و معقول بودن
causare
—
sbilanciamenti
باعث شود
—
عدم تعادل
rianimazione
احیا
un evento materialistico
یک رویداد مادی
riducano l’importanza dell’incontro rispetto al ritrovamento della tomba vuota
اهمیت دیدار را در مقایسه با کشف قبر خالی کاهش دهد
torna soggetto alla morte
برگردد به حالت در معرض مرگ
corporeità
جسمانی
temporale
زمانی
طوفان
طوفانی
veglia
—
la sveglia
—
risveglia
بلند شو
خودت را بیدار کن - هوشیار شو!
—
بیداری کشیدن
وضعیت کسانی که نمی خوابند - ساعتی که باید خواب باشند بیدارند
شب زنده داری
veglia di preghiera; veglia funebre
شب زنده داری؛ بیداری برای عذاداری خاکسپاری
funebre
مراسم عذاداری و خاکسپاری
—
ساعت زنگدار
la sveglia è fissata alle sette
زنگ ساعت برای هفت تنظیم شده است
sveglia, è ora di alzarsi!
بیدار شو، وقت بلند شدن است!
—
فعل بیدار کردن
تحریک کردن برای بیداری
آواز یا گشنگی و… باعث بیدار شدن
stavo dormendo e un rumore mi ha risvegliato
خواب بودم و صدایی بیدارم کرد
un otre
مشک شراب یا آب
hanno scavato
حفر کردند
a torto
به اشتباه
به ناحق
vieni in mio aiuto
به کمک من بیا
rupe inaccessibile
صخره غیر قابل دسترس
la tua tenda
چادر شما
Adempirò i miei voti al Signore
من به عهد خود با خداوند عمل خواهم کرد
SCONSIGLIATISSIMO
توصیه نمیشود
Ovviamente
به طور مشخص
alcuni avvisi
برخی هشدارها
برخی آگاهی
اطلاعیه ها
مشورت ها
Una variante teologica più antica
یک نوع کلامی قدیمی تر
l’azione del risuscitare è stata ritenuta
عمل رستاخیز حفظ شد
dalla concezione unitaria
—
trae
—
Chi ne trae vantaggio?
—
trarre
—
vantaggio
از مفهوم واحد
—
میکشد
—
چه کسی سود می برد؟
چه کسی نفع میکشد؟
—
میکشد
جلب شدن
—
مزیت - فایده - سود - منفعت
un evento comunitario
یک رویداد اجتماعی
un anticipo unico della risurrezione finale
یک بیعانه منحصر به فرد از رستاخیز نهایی
esaltazione
به آسمان رفت
بالا شدن
تجلیل
تحریک
التهاب
ha innalzato
او مطرح کرد
—
بالا بردن
علم کردن
lo ha reso partecipe della sua signoria sull’universo.
او را در ربوبیتش بر جهان هستی شریک ساخت.
rapito
ربوده شده
a volte
گاهی
attestano entrambi
هر دو گواهی می دهند
una reale assenza
—
di tracce lasciate
یک غیبت واقعی
—
از آثار به جا مانده
un realismo dell’evento
واقع گرایی از رویداد
Le apparizioni del Risorto
مظاهر برخاسته
destinatari
گیرندگان
un messaggio convergente
—
convergere
یک پیام همگرا
—
همگرا بودن
موافق بودن
جمع آوری
ملاقات کردن
ادغام کردن
riconoscibile dai suoi
توسط مردمش قابل تشخیص است
poiché la sua condizione è trasfigurata
زیرا حال او دگرگون شده است
iniziativa
ابتکار
تلاش
ابتکار عمل
انگیزه
presenza esterna al soggetto
حضور بیرونی سوژه
riallacciare
—
Bisogna riallacciare un paio di cavi.
تجدید
بازسازی
دوباره وصل شدن
مرمت کردن
رفو کردن
—
باید چند کابل را دوباره وصل کنید.
Conferimento
اعطا کردن
in coerenza
همواره
orientato
هدایت شده
در جهت
متمایل به
Che cosa si nasconde in ogni tua espressione
آنچه در هر بیان تو نهفته است
tenerezza
—
carezza
محبت
نرمی
رقت
ملایمت
—
نوازش
regalare
هدیه دادن
Amore scusami se ancora mi difendo
عشق، ببخشید اگر هنوز از خودم دفاع می کنم
dipingere
نقاشی کردن
رسم کردن
risvolto
برگردان
مفهوم
معکوس
پیامدها
پوشش
il campione
مثال
نمونه
قهرمان
نماینده
visto cheèpastanuova
شرم آور است که آن را دور بیندازیم زیرا پاستای جدید است
گناه است که آن را دور بیندازیم زیرا پاستای جدید است
—
چون این ماکارونی جدید است
La ceci
نخود
un ragazzo coetaneo nostro
پسری هم سن ما
la conferma divina della cristologia implicita
و تأیید الهی مسیح شناسی ضمنی
creatrice
خالق
خالق اثر
سازنده
مخترع
giudica la storia dell’uomo dicendo «no» al peccato e «sì» a Gesù e in Gesù alla storia dell’uomo liberata dal peccato
تاریخ انسان را با «نه» گفتن به گناه و «آری» به عیسی و در عیسی به تاریخ انسان رهایی از گناه قضاوت می کند.
اوج
بالاترین ارتفاع
راس
prototipo
نمونه
الگو
مظهر
شکل اولیه
نمونه اولیه
پیش نمونه
nasce esplicitamente la Chiesa
کلیسا به صراحت متولد شده است
anticipo
پیشاپیش
جلو
زود
ambiguo
دو پهلو
مبهم
sconcerto
سردرگمی
بهت
مبهوت شدن
متحیر شدن
induce a pensare ad un trafugamento
یک دزدی
سرقت
—
فرد را به فکر یک دزدی سوق می دهد
fetta biscottata
—
mettimi da parte una fetta di torta
قطعه
برش
—
سوخاری
—
یک تکه کیک برای من کنار بگذار
یک تیکه کیک برات کنار گذاشتم
esposizioni agricole
—
Dipende dal livello di esposizione.
نمایش
نمایشگاه
ارائه
در معرض نمایش
—
نمايشهای محصولات کشاورزی · نمايشگاههای تجاری · نمایشگاهها
—
بستگي داره چقدر در معرضش بوديم