B1 Flashcards
spendaccione
ولخرج
متضاد = avaro
avaro
خسیس
astemio
خودداری از انجام کاری - صفت
مثلا کسی که به الکل لب نمیزند
rifiutare
رد کردن - فعل
Gradire
پسند آمدن - فعل
tiranno
ظالم - اسم
déspota
مستبد - اسم
sbronza
مست - اسم
sbornia
به معنی خماری است، که ناشی از مصرف بیش از حد الکل است
یعنی بدحالی بعد از مست شدن
معمولاً به حالت ناخوشایند بعد از مصرف بیش از حد الکل اشاره دارد
- اسم
istinto
غریزه - اسم
ragione
عاقلانه - اسم
sobrio
هشیاری - صفت
smodato
نامتعادل - ریشه از لاتین یعنی انجام کاری بدون اندازه درست
euforico
سرخوشی - صفت
depresso
افسرده - کسل - صفت
ammettere
به رسمیت شناختن - اعتراف کردن- قبول کردن
sconfitta
شکست خوردن
tenacia
استقامت - سفت بودن - لجبازی - پشتکار
prodigo
ولخرج
مترادف با spendaccione
avere un “Aut Aut”
داشتن فقط دو حق انتخاب
due sole scelte
تنها دو انتخاب
ubriacatura
مستی
rituale
مراسم - یه ترتیب و مرحله یک موضوع تکرار شدن
comportarsi
رفتار کردن
comporta
گاهی در جمله به معنای همراه بردن با خود
capoverso
پاراگراف
mutare
تغییر کردن - تبدیل کردن -
مترادف cambiare
prendersela
عصبانی نباش!
آن موضوع را رها کن!
farcela!
موفق شدم انجامش بدم!
mio agio
راحتی من
mio diagio
ناراحتی من
ingrandire
بزرگنمایی
ampliare
بسط دادن
soci finanziatori
شرکای تامین مالی
confetteria
شیرینی پزی
ingredienti
عناصر
ha intuito
او حدس زد
allargare
بزرگنمایی کنید
LESSICO
واژگان
infernare
جهنم شدن
INFORNARE
پخت کردن
prescindere
بدون در نظر گرفتن
corporale
سرجوخه
incarico
وظیفه نسبت به دیگران
کاری که به کسی سپرده میشود تا انجام دهد.
compito
وظیفه درسی
competere
رقابت
Gareggiare è utilizzato quando si parla di gare sportive, senza esprimere uno specifico desiderio di vittoria “gareggiare in formula uno”
رقابت هنگام صحبت در مورد مسابقات ورزشی، بدون ابراز تمایل خاص برای برنده شدن “رقابت در فرمول یک” استفاده می شود.
gareggiare
رقابت
Competere è un partecipare mirando alla vittoria, non necessariamente in ambito sportivo “competo per il primo posto tra i migliori del corso”
رقابت شرکت با هدف پیروزی است، نه لزوما در زمینه ورزشی “من برای مقام اول در بین بهترین های دوره رقابت می کنم”
Concorrere
رقابت
Concorrere viene utilizzato anche fuori dal contesto sportivo, non necessariamente per indicare qualcuno che vuol vincere “concorro per questo posto di lavoro”
رقابت خارج از زمینه ورزشی نیز استفاده می شود، نه لزوما برای نشان دادن کسی که می خواهد برنده شود “من برای این شغل رقابت می کنم”
neocatecumenali
جنبش کلیسایی
movimento ecclesiale
cresimando
استواری گیرنده
una persona che deve essere cresimata
catechismo
تعلیم و تربیت
اسم کتاب
catechista (maschile e femminile)
شخص تعلیم دهنده
filmare
فیلم بازی کردن
girare
چرخیدن - فیلم بازی کردن
voce stranamente dura
صدای خشن عجیبی
pellicola
حلقه فیلم
m’innervosì
عصبی شدم
mi sta infastidendo
من را آزار می دهد
mi sta disturbando.
داره اذیتم میکنه
Ci penso io
من آن را اداره می کنم
coso
چیز
Mettilo giù
بگذارش زمین
paparazzo
عکاس شکار لحظه ها
autista
راننده
scoppiò a ridere
ترکید از خنده
paralizzata
فلج شده
assicuro
مطمئن میشود
un manichino
مانکن
interpretava
بازی می کرد
averlo sedotto
او را اغوا کرد
felliniana
از این رو
accorti
مراقب باش
un clacson
یک بوق
spider rossa
عنکبوت قرمز
(interpretata da me)
(بازی شده توسط من)
epilogo
پایان نامه
i pochi passanti.
تعداد کمی از رهگذران
impazziva
او دیوانه شد
le imprese di
کسب و کار
آثار کارهای..
scalinata
راه پله
un foulard
روسری
seducente
= attraente
اغوا کننده
=جذاب
una diva hollywoodiana.
یک ستاره هالیوود
in
esclusiva
که در
انحصاری
stipendio
حقوق
in quei magici giorni d’estate
در آن روزهای جادویی تابستان
si tolga da lì.
از آنجا برو
le interviste con
مصاحبه با …
se ne vada
گمشو
Vuole che mi metta a urlare?
میخوای جیغ بزنم؟
Niente scandali.
بدون رسوایی
La prego
لطفا
è stato premiato in
در اعطا شد
جایزه گرفت در
Non dica sciocchezze
حرف مفت نزن
un operaio disoccupato
یک کارگر بیکار
protagonista
قهرمان
la disoccupazione
بیکاری
ammiratore
ستایشگر
inventare
به اختراع
vitellone
گوشت گوساله
جوانانی که فقط به فکر خوشگذرانی و خوردن و نوشیدنن
provincia
استان
vive sulle spalle degli altri
روی پشت دیگران زندگی می کند
dell’infanzia
دوران کودکی
raffinato
تصفیه شده
دقیق و ظریف کار - پیچیده
sofisticato
پیچیده
L’eclisse
ماه گرفتگی
dell’incomunicabilità
عدم ارتباط
ha ripreso
او از سر گرفت
memoria di ferro
حافظه خیلی قوی
illusioni
توهمات
خیال - تصور - فانتزی
disillusioni
ناامیدی
senza falsi pudori
بدون اخلاقی سازی، به شیوه ای عینی.
بدون حیا کاذب
difetti
ویژگی های منفی، رذایل
عیوب
il genere inventato
ژانر اختراع شده
suspense
تعلیق
گمان - ابهام - شک و تردید
ironia
کنایه - طعنه آميز
cinema
dei telefoni bianchi
کمدی های احساسی دهه سی و چهل
سینمای تلفنی سفید
ipocrita
ریاکارانه
sgusciò
= scivolare
لیز خوردن- لغزیدن
furiosa
خشمگین
schiaffo
سیلی زدن
gli dia una lezione
درس ادب دادن
interpretare
تفسیر کردن - اجرای بخشی از نقش
È un lavoretto da niente.
این یک کار خیلی راحته
ingrandimenti
بزرگ نمایی کردن عکس
assassina
قاتل
si passa dalle stelle alle stalle
ما از ثروت به ژنده می رویم
به اصطبل
pelata
بدون مو - طاس
non c’è da fidarsi
اعتمادی نیست
pappagalli
طوطی ها
مردهایی که دنبال ماجراجویی میگردن و به دنبال زنها راه می افتن
distesa
دراز کشیدن روی زمین
eppure
اما
vaghe
مبهم
گیج شدن
all’improvviso
ناگهان
esasperante
عصبانی کننده - آرامش خود را ازدست دادن - از کوره در رفتن
battuta
لطیفه
locali
جاهایی که محل نوشیدن و خوردن و گوش دادن موزیک در طول شب هست
sincretismo
سنت گرایی
sincretismo ellenista
سنتگرایی هلنیستی
storiografico
تاریخ نگاری
intrinseca
Innato
istinto
ذاتی
غریزه
irraggiungibile
دست نیافتنی
in reazione al
در واکنش به
esclusivamente
منحصراً
concreta
انضمامی - پیوستگی - موضوعات مرتبط
ملموس
ente
بدن - موجودیت - موسسه - سازمان
spunti
ایده ها
insistere
اصرار کردن
conoscibile
قابل دانستن
la soggettività dello storico
ذهنیت مورخ
la soggettività
ذهنیت
lo storico
مورخ
delimitare
محدود کردن - تعیین کردن
per sé
برای خودش - به خودی خود
riguardo a
در رابطه - با توجه
sorse
به وجود آمد
conducevano
رهبری کردند
entusiasmo
اشتیاق
accrebbe
افزایش یافت
rivestì la corazza
زرهش را پوشید
gigante
غول
cinse l’armatura
زرهش را پوشید
impegnò battaglia
درگیر نبرد شد
leoncello
شیر کوچک
ruggente sulla preda
غرش بر طعمه
gli empi braccandoli
braccandoli
Inseguì gli empi braccandoli
شکار آنها
—
او بدکاران را تعقیب کرد و آنها را شکار کرد
i perturbatori
اخلالگران
sbigottirono
آنها شگفت زده شدند
Inflisse
وارد شده است
Inflisse amarezze
تلخی را وارد کرد
distolse l’ira da Israele
خشم اسرائیل را دور کرد
all’estremità
در پایان
sperduti
گمشده
i superstiti
بازماندگان
si impadronirono
آنها را به دست گرفتند
si impadronirono delle loro spoglie
غنایم خود را تصاحب کردند
le loro spoglie
بقایای آنها
spoglie (adjective)
لاشه - بقایا - برهنه
l’adoperò
از آن استفاده کرد
seppe
او می دانست
eveva radunato un contingente
او یک گروه جمع آوری کرده بود
eveva radunato
جمع شده بود
contingente
هیئت - گروه - سهم
uno stuolo
جمعیت
uomini preparati
مردان آماده
vendicarsi
انتقام گرفتن
Si spinse
خودش را هل داد
piccola schiera
گروه کوچک
لشکر کوچک
attaccar
حمله کنند
Costoro
اینها
d’insolenza
از وقاحت
saccheggiarci
ما را غارت کند
stritolarli
آنها را خرد کن
piombò su di loro all’improvviso
ناگهان بر آنها افتاد
piombare
نزول کردن
باریدن
all’improvviso
ناگهان
fu sgominato
شکست خورد
la pianura
دشت
diffondersi
گسترش
terrore
وحشت
imprese
تلاش های نظامی
ائتلاف - کسب و کار
کوشیدن
diuturno
روزانه