14-Shopping Flashcards
ترک عادت موجب مرض است.
Old habits die hard
خانم ها دوس دارن از مغازه ای به مغازه دیگه برن و اجناس رو قیمت کنند.
Women like to shop around.
وقتی که عشقم بکشه ترجیح میدم حضوری خرید کنم.
When mood takes me I prefer to shop in person.
خرید کردن حضوری قابل اطمینان تره.
In-store shopping is more reliable.
اون مغازه ایه که من میتونم هرچیزی که نیاز دارم بگیرم.
That’s a store where I can buy whatever I need.
به عبارت دیگه من میتونم نیازهای روزانه مو برطرف کنم
In other words, I can meet my daily needs.
من گاهی میرم توی مغازه و فقط یه نگاهی میندازم.
I sometimes just browse the shops
یه مغازه تو چند قدمی خونمون قرار داره که من ازش مواد غذایی میخرم
There is shop within a walking distance of our house where I buy groceries.
خانم ها گاهی دوس دارن برن خرید و تا قرون اخر پولشون رو خرج کنن!
Women sometimes like to go on a shopping spree!
منظورم اینه که اونها انقد خرید میکنند تا از پا درمیان
I mean they shop until they drop.
خرید کردن مثل تراپی میمونه مخصوصا برای خانما!
Shopping is like a therapy particularly for women!
وقتی حضوری خرید میکنی اگه پشیمون بشی میتونی پولتو پس بگیری.
If you shop in-store, if you get cold feet, you can get a refund.
مصرف گرایی منجر به این شده که مردم بدون اینکه فکر کنن خرید کنن.
Consumerism has led people to shop impulsively.
من گاهی میرم ویترین گردی.
I sometimes go window-shopping.
او از اون خریداراس که نمیتونه جلوی خودشو بگیره یا خریدار بی اختیاره.
She is a compulsive shopper
فروشنده سعی میکرد به زور آن کالا رو بهم بفروشه
The sales assistant tried to give me the hard sell.
از اونجایی که من حسابی سخت کار کردم تا اون پول رو به دست بیارم
Since I’ve worked my finger to the bone to make that money.
آدمای خیلی پولدار احتمالش بیشتره که تبدیل بشن به خریدارای بی اختیار
Wealthy people are more likely to turn into compulsive shoppers.
خریداری بی اختیار ربط زیادی به مصرف گرایی داره
Compulsive shopping has a lot to do with consumerism.
دخترای نوجوان عاشق خریدن محصولات آرایشی هستن
Teenage girls are fond of buying cosmetic products.
خیلیاشون چیزای جینگیل پینگیل میخرن
Many of them buy knick-knacks
من گاهی میرم اونجا برای خرید مواد غذایی
I sometimes go there to shop for food.