Prüfungstraining Deutsch-Test für den Beruf B2 Flashcards
eintreffen
وارد شدن رسیدن
1.Der Zug trifft in zehn Minuten am Zielort ein.
1. قطار ده دقیقه دیگر به مقصد میرسد.
2.Die Demonstration löste sich auf, als die Polizei eintraf.
2. تظاهرات وقتی که پلیس رسید، از هم پاشید
2 به حقیقت پیوستن رخ دادن
1.Das vorhergesagte Ereignis ist eingetroffen.
1. اتفاق پیشبینی شده به حقیقت پیوست.
der Spediteur
بنگاه باربری بنگاه حملونقل
zurücktreten
zurückzutreten
استعفا دهد
منصرف شدن
منصرف شده از خرید چیزی
zurückzutreten
ما احساس می کنیم که مجبوریم از خرید منصرف شویم.
Wir fühlen uns gezwungen, mit dem Kauf aufzuhören.
ما احساس می کنیم که مجبوریم از خرید خود کنار بکشیم.
Wir sehen uns gezwungen, von unserem Kauf zurückzutreten.
gezwungen
اجباری
مجبور شدن
fehlerhaft
نادرست اشتباه
fehlerfrei
بینقص بیعیب
die Fehlanzeige
خبر نادرست اطلاع اشتباه
die Fehlerquelle
منبع غلط منشا اشتباه
fehlend
غایب
der Fehdehandschuh
فیدرهندشو
دعوت به مبارزه (کنایی) مبارزهطلبی
zahlungseingang
پرداخت های دریافتی
Zahlungseingang” یک کلمه آلمانی است که معانی مختلفی دارد. اما به طور کلی به معنای “ورود پرداخت” یا “دریافت پرداخت” است. این ممکن است به موقعیتی اشاره کند که یک پرداخت یا مبلغ پولی به حساب یک فرد یا یک سازمان واریز شده است و در حساب بانکی آنها ثبت شده است. این عبارت معمولاً در زمینهٔ مالی و حسابداری استفاده میشود.
in Rechnung stellen
ein Angebot unterbreiten
vom Kauf zurücktreten
die lieferfrist einhalten
eine fehlerhafte Lieferung reklamieren
2% SKonto gewähren
einen Auftrag erteilen
in Anspruch nehmen
این عبارات به زبان آلمانی در زمینه معاملات تجاری و مالی استفاده میشوند و معانی خاصی دارند:
“in Rechnung stellen” به معنای “صورتحساب کردن” یا “هزینهٔ خدمات یا کالاها را به مشتری صورتحساب کردن” است.
“ein Angebot unterbreiten” به معنای “پیشنهاد دادن” یا “ارائهٔ یک پیشنهاد تجاری یا مالی به کسی” است.
“vom Kauf zurücktreten” به معنای “از خرید کنارهگیری کردن” یا “استعفا دادن از یک معاملهٔ خرید” است.
“die Lieferfrist einhalten” به معنای “مهلت تحویل را رعایت کردن” یا “در زمان مقرر کالا یا خدمات را تحویل دادن” است.
“eine fehlerhafte Lieferung reklamieren” به معنای “اعتراض کردن به تحویل نادرست” یا “اعلام اشکال در کالا یا خدمات دریافت شده” است.
“2% Skonto gewähren” به معنای “2 درصد تخفیف” یا “پذیرفتن تخفیف 2 درصدی به عنوان پرداخت زودهنگام” است.
“einen Auftrag erteilen” به معنای “دستور دادن” یا “سفارش دادن یک خدمت یا محصول به یک شخص یا شرکت” است.
“in Anspruch nehmen” به معنای “استفاده کردن از” یا “استفاده کردن از یک خدمت یا فرصت” است.
er Beschäftigter
[جمع: Beschäftigten] [ملکی: Beschäftigten] [مونث: Beschäftigte]
1 کارمند کارکن
مترادف و متضاد
Angestellter Arbeiter Arbeitnehmer
1.Fast alle Beschäftigten haben am Betriebsausflug teilgenommen.
1. تقریباً تمامی کارمندان در گردش دستهجمعی کارخانه شرکت کردند.
2.Wissen Sie, es ist nicht das erste Mal, dass ein Beschäftigter versucht, seinen Boss zu erpressen.
2. میدانید، این اولین بار نیست که یک کارمند سعی میکند از رئیسش اخاذی کند
die Beschäftigungsmöglichkeiten
فرصتهای شغلی
der Firmensitz
دفتر اداره مرکزی
produktionsstätte
تجهیزات تولید
verlegen
[حالت تفضیلی: verlegener] [حالت عالی: verlegensten]
1 شرمنده خجالت زده
1.Dein Lob macht mich verlegen.
1. تحسین تو مرا خجالت زده می کند.
[فعل]verlegen
/fɛɐ̯ˈleːɡn̩/
فعل گذرا
[گذشته: verlegte] [گذشته: verlegte] [گذشته کامل: verlegt] [فعل کمکی: haben ]
2 انتقال دادن تغییر دادن
1.Die Krankenstation wird nächstes Jahr in den Ostflügel verlegt.
1. سال آینده بخش پزشکی به قسمت شرقی (ساختمان) منتقل خواهد شد.
2.Ich muss meinen Arzttermin auf einen anderen Tag verlegen.
2. من باید وقت پزشکم را به روز دیگری منتقل کنم.
errichten
“Einrichten” به صورت انفعالی یا باحالت “sich einrichten” به معنای “آمادهسازی کردن خود” یا “مرتب کردن خود” است. این اصطلاح معمولاً به کار میرود وقتی که فرد برای یک محیط جدید یا موقعیتی خاص خود را آماده میکند یا برای مقابله با شرایط جدیدی که پیش میآید، خود را آماده میکند.
برای مثال:
Ich muss mich für die Prüfungseinrichten. (من باید خودم را برای آزمون آماده کنم.)
Er hat sich in seinem neuen Büroeingerichtet. (او خودش را در دفتر جدیدش مرتب کرده است.)
“einrichten” یک فعل آلمانی است که به فارسی معانی مختلفی میتواند داشته باشد، از جمله:
مبلمانکردن یا تجهیز کردن: معمولاً به معنای داشتن یا مرتب کردن مبلمان، وسایل خانگی یا اجناس دیگر در یک فضا یا اتاق استفاده میشود. برای مثال:
آنها اتاق خواب خود را با مبلمان جدیدی مبله کردند.
من دارم آپارتمانم را با وسایل مدرن و مرتب میکنم.
تأسیس یا راهاندازی: به معنای ایجاد یا تأسیس یک سیستم، فرایند، یا وضعیت خاص. برای مثال:
او یک کسب و کار خود راهاندازی کرد.
برنامه زمانبندی شده است و باید قبل از شروع به کار راهاندازی شود.
تنظیم یا پیکربندی: استفاده میشود برای تنظیم یا پیکربندی دستگاههای الکترونیکی، نرمافزارها یا سیستمهای مختلف. برای مثال:
لطفاً ایمیلهای خود را بر روی دستگاهتان پیکربندی کنید.
قبل از استفاده از این نرمافزار، آن را باید به درستی تنظیم کنید.
آمادهسازی یا تهیه: به کار گرفتن یا آمادهسازی چیزی برای استفاده یا اجرا. برای مثال:
میخواهم میز ناهارخوری را برای میهمانان آماده کنم.
من باید برای سفر آیندهام کیفم را آماده کنم.
ساختن بنا کردن، نصب کردن
2 تاسیس کردن بنیان نهادن
erheblich
زیاد قابل توجه، چشمگیر
مترادف و متضاد
beträchtlich
1.Das ist ein erheblicher Unterschied.
1. این یک تفاوت چشمگیر است.
2.Der Unfall hat erhebliche Kosten verursacht.
2. تصادف سبب هزینههای زیادی شد.
behaupten
[گذشته: behauptete] [گذشته: behauptete] [گذشته کامل: behauptet] [فعل کمکی: haben ]
1 ادعا کردن اظهار کردن
مترادف و متضاد
bestehen beteuern
1.Er behauptet, dass er davon nichts gewusst hat.
1. او ادعا میکند که در این مورد هیچچیز نمیدانستهاست.
2.Er behauptet, unsere Meinung sei nicht wichtig.
2. او ادعا میکند نظر ما مهم نیست.
2 رقابت کردن پیروز شدن (sich behaupten)
1.Es ist schwer, sich gegen meinen Kollegen zu behaupten.
1. سخت است که با همکارانم رقابت کنم. [در مقابل آنها پیروز شوم.]
die Backware
نان شیرینی
entstehen
[گذشته: entstand] [گذشته: entstand] [گذشته کامل: entstanden] [فعل کمکی: sein ]
1 ایجاد شدن ساخته شدن، بهوجود آمدن
مترادف و متضاد
aufkommen auftreten sich anbahnen sich bilden
Einkaufszentrum/Kirche/… entstehen
مرکز خرید/کلیسا/… ساخته شدن
Hier entsteht ein neues Einkaufszentrum.
اینجا یک مرکز خرید جدید ساخته شدهاست.
Problem/Krieg/… entstehen
مشکل/جنگ/… به وجود آمدن/ایجاد شدن
Falls Probleme entstehen, werden wir unseren Partnern behilflich sein.
اگر مشکلاتی ایجاد شدند، ما به شریکهای خود کمک میکنیم.
2 به بار آمدن وارد آمدن
مترادف و متضاد
resultieren sich ergeben
1.Andere Kosten entstehen nicht.
1. هزینههای دیگری به بار نیامدند.
2.Bei dem Unfall entstand am Auto ein erheblicher Schaden.
2. هنگاه تصادف برای ماشین خسارت زیادی به بار آمد.
durch etwas (Akk.) entstehen
بهواسطه [از طریق] چیزی به بار آمدن
Die Kosten, die dadurch entstanden sind.
هزینههایی که از این طریق به بار آمدهاند.
steigen
[گذشته: stieg] [گذشته: stieg] [گذشته کامل: gestiegen] [فعل کمکی: sein ]
1 بالا رفتن صعود کردن
مترادف و متضاد
auffliegen aufsteigen klettern
auf einen Turm/auf einen Berg/ins Tal/… steigen
از یک برج/کوه/دره/… بالا رفتن
2 افزایش یافتن زیاد شدن
مترادف و متضاد
anschwellen ansteigen anwachsen sich vermehren zunehmen
1.Gegen Abend ist das Fieber wieder gestiegen.
1. حدود عصر تب باز بالا رفت.
das Fieber auf 40 steigen
تب به 40 درجه افزایش یافتن
Das Fieber ist auf 40° gestiegen.
تب به 40 درجه افزایش یافت.
Preis steigen
قیمت افزایش یافتن
1. Der Preis ist gestiegen.
1. قیمت افزایش یافته است.
2. Die Preise für Milch und Gemüse sind schon wieder gestiegen.
2. قیمت شیر و سبزیجات باز هم بالا رفته است.