B2.3 Flashcards

1
Q

duzen

A

به طور دوستانه صدا کردن [با استفاده از du مخاطب قرار دادن]، با تو صدا زدن
1.Seit wann duzen Schüler ihre Lehrer?
1. دانش‌آموزان از کی معلمشان را با تو صدا می‌زنند؟
2.Wollen wir Du zueinander sagen? Ja, wir können uns gern duzen?
2. می‌خواهی به هم دیگر du [تو] بگوییم؟ آره، می‌توانیم همدیگر را به طور دوستانه صدا کنیم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

sich siezen

A

محترمانه خطاب کردن [با Sie (ضمیر محترمانه) خطاب کردن]
مترادف و متضاد
duzen
1.Hör auf, mich zu siezen.
1. از محترمانه خطاب کردن من، دست بردار.
2.Obwohl sie sich schon lange kennen, siezen sie sich.
2. گرچه آنها مدت‌هاست همدیگر را می‌شناسند، (با این حال) همدیگر را محترمانه خطاب می‌کنند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

förmlich

A

رسمی تشریفاتی
1.Die Begrüßung des Redners war sehr förmlich und umständlich.
1. خوشامدگویی سخنران رسمی و طولانی بود.
2.Unser Chef ist etwas förmlich und steif.
2. رئیس من اندکی خشک و رسمی است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

konservativ

A

محافظه‌کارا سنت گرا
1.Die konservativen Parteien sind gegen die Schulreform.
1. احزاب محافظه‌کار مخالف اصلاح مدرسه هستند.
2.Unser neuer Chef ist nicht konservativ wie sein Vorgänger.
2. رئیس جدید ما مثل سلف خود محافظه‌کار نیست

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

locker

A

آرام راحت، ریلکس
1.Lassen Sie bitte die Arme ganz locker und atmen Sie tief ein.
1. بازوهایت را کاملا راحت بگذار و نفس عمیق بکش.
2 شل
1.Die Schraube sitzt locker.
1. پیچ، شل است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

respektlos

A

با بی ادبی از روی گستاخی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

traditionsreich

A

غنی از سنت قدیمی
1.Die rumänische Küche ist zugleich traditionsreich
1. سبک آشپزی رومانیایی همزمان غنی از سنت است.
2.Siemens ist ein traditionsreiches Unternehmen.
2. زیمنس یک شرکت قدیمی است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

berufsvorbereitungsjahr

A

سال آمادگی حرفه ای

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

fortbildungsakademie

A

آکادمی آموزش مداوم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

die Handelssprache

A

زبان بازرگانی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

fundiert

A

مستند موثق
مترادف و متضاد
gesichert glaubwürdig
1.Die Entscheidung wurde aufgrund von fundierten Argumenten getroffen.
1. تصمیم بر اساس استدلال‌هایی مستند گرفته شد.
2.Die Wissenschaftlerin konnte mit ihrem fundierten Wissen alle überzeugen.
2. دانشمند می‌توانست با دانش موثقش همه را قانع کند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Anredeform

A

“Anredeform” به آلمانی به معنای “فرم مخاطب” یا “فرم ادراری” است. در زبان آلمانی، وقتی با کسی صحبت می‌کنید، از یکی از دو فرم ادراری “du” یا “Sie” استفاده می‌شود، که به ترتیب برای صحبت با دوستان یا افرادی که به عنوان همکاران یا افراد محترم شناخته می‌شوند، مورد استفاده قرار می‌گیرد.

“Du” معمولاً برای صحبت با افرادی که در روابط نزدیک یا همتا هستند (مثل دوستان یا افراد جوان‌تر) استفاده می‌شود.
“Sie” برای صحبت با افرادی که در روابط رسمی‌تر یا محترمانه‌تر هستند (مثل افراد مسن‌تر، استادان، یا افراد ناشناس) استفاده می‌شود.
به عنوان مثال:

“Kannst du mir bitte helfen?” (می‌توانی لطفاً به من کمک کنی؟) - با استفاده از “du” برای یک دوست یا همتا
“Können Sie mir bitte helfen?” (می‌توانید لطفاً به من کمک کنید؟) - با استفاده از “Sie” برای یک شخص ناشناس یا محترم
این فرم مخاطبت در زبان آلمانی مهم است و به احترام و نحوه برقراری ارتباط با دیگران مربوط می‌شود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

das Anliegen

A

خواهش آرزو، تقاضا
مترادف و متضاد
Begehren Bitte Wunsch
1.Ich habe Ihr Anliegen an meinen Manager weitergeleitet.
1. من تقاضای شما را به مدیرم رساندم.
2.Ich hätte ein Anliegen an Sie
2. یک خواهشی از شما داشتم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

der Aushilfsjob

A

کار موقت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

die Ausschreibung

A

مناقصه آگهی اقتصادی
مترادف و متضاد
Angebotseinholung
1.Die Firma gewann die Ausschreibung für das Bauprojekt.
1. شرکت مناقصه پروژه ساختمانی را پیروز شد.
2.Die Lieferanten werden mittels Ausschreibungen ausgewählt.
2. تحویل‌دهندگان به‌وسیله مناقصه انتخاب شدند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

die Bewerbungsunterlagen

A

مدارک درخواست
1.Die Bewerbungsunterlagen sind der Türöffner zum Job – sofern sie überzeugend, fehlerfrei und vollständig sind.
1. مدارک درخواست، راه‌گشایی برای شغل هستند؛ تا زمانی‌که قانع‌کننده، بدون اشتباه و کامل باشند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

jobbörse

A

بازار کار

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

beeindrucken

A

تحت تاثیر قرار دادن
مترادف و متضاد
Aufsehen erregen Eindruck machen faszinieren
1.Der Chef war von meiner Leistung beeindruckt.
1. رئیس از دستاوردم تحت تاثیر قرار گرفت.
2.lhre klugen Augen haben mich beeindruckt.
2. چشم‌های باهوشش من را تحت تاثیر قرار دادند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

jobben

A

کار کردن
1.Seit zweieinhalb Jahren jobbt sie 20 Stunden pro Woche im Zoo.
1. از دو سال و نیم پیش، او 20 ساعت در هفته در باغ وحش کار می‌کند.
2.Wir können unterwegs jobben.
2. ما می‌توانیم در راه کار کنیم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

derzeitig

A

کنونی فعلی
2 آن زمان آن وقت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

gelegentlich

A

گاه‌وبی‌گاه هر از چندی
مترادف و متضاد
hin und wieder manchmal
1.Das Bett ist nur für den gelegentlichen Gebrauch geeignet.
1. این تختخواب فقط برای استفاده گاه‌وبی‌گاه مناسب است.
2.Ich möchte gelegentliche E-Mails zu Sonderangeboten erhalten.
2. من تمایل دارم هر از چندی ایمیل‌هایی جهت پیشنهادهای ویژه دریافت کنم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

gewissenhaft

A

وظیفه‌شناس باوجدان
1.ein gewissenhafter Mitarbeiter
1. یک همکار باوجدان
2.In der Schule war sie eine sehr gewissenhafte Schülerin.
2. او یک دانش‌آموز بسیار وظیفه‌شناس در مدرسه بود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

reibungslos

A

بدون اشکال بدون گرفتاری، بی‌دردسر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

zuverlässig

A

قابل اعتماد
1.Er ist immer sehr zuverlässig.
1. او همیشه خیلی قابل اعتماد است.
2.Sie ist zuverlässig und immer pünktlich.
2. او قابل اعتماد است و همیشه سر وقت.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
Q

verkürzen

A

کوتاه کردن
1.Die Arbeitszeit wird verkürzt.
1. ساعت کاری کوتاه شده‌است.
2.Übermäßiger Gebrauch verkürzt die Lebenszeit des Geräts.
2. استفاده بیش از حد طول عمر دستگاه را کوتاه می‌کند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
26
Q

anlagenmechaniker

A

مکانیک کارخانه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
27
Q

der Bilanzbuchhalter

A

حسابدار ترازنامه
1.Er ist heute Bilanzbuchhalter.
1. او امروزه حسابدار ترازنامه است.
2.Mein Mann ist Bilanzbuchhalter.
2. شوهرم حسابدار ترازنامه است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
28
Q

die näherin

A

خیاط

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
29
Q

aufstiegschancen

A

فرصت هایی برای پیشرفت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
30
Q

der Aufstieg

A
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
30
Q

außentermin

A

“Außentermin” یک اصطلاح آلمانی است که به معنای “جلسه یا قرار خارج از دفتر یا محل کار” می‌باشد. این ممکن است به هر نوع قراری اطلاق شود که در محلی خارج از دفتر یا محل کار انجام شود، مثلاً جلسات با مشتریان، ملاقات‌های تجاری در مکان‌های دیگر یا هر نوع تعامل کاری که در محلی خارج از دفتر انجام شود. این اصطلاح معمولاً در زمینه‌های کسب و کار و حضور در جلسات یا رویدادهای مختلف استفاده می‌شود.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
31
Q

die Besprechung

A

جلسه جلسه اداری
مترادف و متضاد
Diskussion Konferenz Meeting Sitzung
1.Sie ist in einer wichtigen Besprechung.
1. او در یک جلسه مهم است.
2.Tut mir leid, Herr Schmidt ist noch in einer Besprechung.
2. ببخشید آقای “اشمیت” در یک جلسه هستند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
31
Q

die Arbeitsbedingungen

A

شرایط (محیط) کار وضعیت کار
1.Besondere Aufmerksamkeit muss auch den Arbeitsbedingungen von Zuwanderinnen gelten.
1. توجه ویژه ای باید به شرایط کار مهاجران شود.
تصاویر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
32
Q

entgegenkommen

A

ملاقات کردن سر رسیدن، پیش آمدن
1.Auf dem Weg nach Hause ist mir mein Nachbar entgegengekommen.
1. در راه من به سمت خانه همسایه را ملاقات کردم.
تصاویر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
33
Q

die Gleitzeit

A

ساعت کاری متغیر
1.Mein neuer Job bietet Gleitzeit und bessere Bezahlung.
1. شغل جدید من، ساعت کاری متغیر و پرداختی بهتری پیشنهاد می‌دهد.
2.Wir unterstützen flexible Arbeitsmodelle wie Gleitzeit oder Teilzeitarbeit.
2. ما از شیوه‌های کاری انعطفاف‌پذیر مانند ساعت کاری متغیر یا کار پاره‌وقت پشتیبانی می‌کنیم

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
34
Q

der Kern

A

هسته مرکز، اساس
1.Der Kern der Demokratie ist die Wahlfreiheit.
1. اساس دموکراسی، انتخاب آزاد است.
2.Die Geschäftsleitung bildet den Kern des Unternehmens.
2. مدیریت، هسته مرکزی شرکت را می‌سازد.
3.Meine Stadt hat einen großen industriellen Kern.
3. شهر من یک هسته صنعتی بزرگ دارد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
35
Q

wechselschicht

A

تغییر متناوب

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
36
Q

vertraglich

A

قرارداد شده معاهده شده
1.Er hatte seine vertraglichen Pflichten erfüllt.
1. او وظایف قرارداد شده‌اش را انجام داد. [اجرا کرد.]

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
37
Q

das Betreuungsangebot

A

پیشنهاد پشتیبانی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
38
Q

alleinerziehend

A

تک سرپرست

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
39
Q

angewiesen

A

وابسته
مترادف و متضاد
abhängig
auf jemanden/etwas angewiesen sein
به کسی/چیزی وابسته بودن
1. Als Arbeitsloser ist man auf Hilfe vom Staat angewiesen.
1. آدم به‌عنوان فرد بیکار به کمک دولت وابسته است.
2. Geschäfte sind auf Kunden angewiesen.
2. کسب‌وکار به مشتریان وابسته است.v

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
40
Q

die Abreise

A

حرکت عزیمت
1.Die Abreise ist nach dem Frühstück.
1. حرکت بعد از صبحانه است.
2.Meine Abreise ist für morgen früh geplant.
2. حرکتم برای فردا صبح برنامه‌ریزی شده‌است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
41
Q

die Anreise

A

سفر مسافرت
1.Wie war deine Anreise? — Anstrengend, wir standen zweimal im Stau!
1. سفرت چطور بود؟ افتضاح، دو بار در ترافیک ایستادیم. [متوقف شدیم.]
2 ورود
1.Sie können Ihre Anreise und Unterkunft organisieren .
1. شما می‌توانید ورود و محل اسکان خود را برنامه ریزی کنید.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
42
Q

Fahrgemeinschaft

A

هم‌سفری استفاده چند نفر از یک خودرو به صورت همزمان

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
43
Q

flugverbindung

A

اتصال پرواز

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
44
Q

das Gewerbegebiet

A

شرکت صنعتی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
45
Q

das Mietauto

A

ماشین اجاره‌ای
1.Ich habe zu einem günstigen Preis ein Mietauto erhalten.
1. من یک ماشین اجاره‌ای با قیمتی مناسب گرفته‌ام [یک ماشین اجاره کرده‌ام].
2.Sie können mit Ihrem Mietauto kostenfrei parken.
2. شما می‌توانید با ماشین اجاره‌ای خود (این‌جا) به‌صورت رایگان پارک کنید.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
46
Q

auffahren

A

به ماشین جلویی زدن از عقب تصادف کردن
2 نزدیک شدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
47
Q

arbeitsplatzbeschreibung

A

شرح شغل

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
48
Q

qualitätssicherung

A

تضمین کیفیت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
49
Q

die Richtlinie

A

دستورالعمل رهنمود، خط مشی
1.die Richtlinien der Wirtschaftspolitik entwickeln
1. دستورالعمل‌های سیاست اقتصادی را توسعه دادن
2.Die Richtlinien gelten für alle Studenten.
2. خط مشی‌ها برای تمام دانشجویان معتبر هستند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
50
Q

der Vorarbeiter

A

مدیر سرکارگر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
51
Q

vorgehen

A

پیش رفتن
مترادف و متضاد
behandeln sich verhalten verfahren
1.Nachdem sie die Einleitung geschrieben hatte, wusste sie nicht, wie sie weiter vorgehen sollte.
1. بعد از اینکه آن‌ها مقدمه را نوشتند، نمی‌دانست که بهتر است چگونه پیش برود.
2.Um das Problem zu lösen, muss man schrittweise vorgehen
2. برای حل کردن مشکل باید گام‌به‌گام پیش رفت.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
52
Q

arbeitsabläufe regeln

A

تنظیم فرآیندهای کاری

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
53
Q

vorlegen

A

ارائه دادن تسلیم کردن
1.Der neue Plan wurde vorgelegt.
1. برنامه جدید ارائه شد.
2.Er legte dem Komitee eine schriftliche Beschwerde vor.
2. او یک شکایت‌نامه کتبی به هیات ارائه داد.
3.seine Zeugnisse vorlegen
3. مدارک خود را تسلیم کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
54
Q

absagen

A

لغو کردن کنسل کردن
مترادف و متضاد
abbestellen abbrechen ausfallen lassen canceln zurückziehen zusagen
den Termin/das Treffen/… absagen
قرار ملاقات/دیدار/… را کنسل کردن
1. Ich muss unser Treffen leider absagen, weil ich krank geworden bin.
1. متاسفانه من باید ملاقتمان را کنسل کنم، چون من مریض شدم.
2. Sie wollte kommen, aber dann hat sie abgesagt.
2. او می‌خواست بیاید ولی سپس (برنامه را) لغو کرد.
jemandem absagen
به کسی جواب رد/منفی دادن، (دعوت/…) کسی را نپذیرفتن
Ich musste ihr leider absagen.
من متاسفانه می‌بایستی به او جواب منفی بدهم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
55
Q

ausdrücken

A

بیان کردن
مترادف و متضاد
äußern aussprechen mitteilen zum Ausdruck bringen
1.Ich möchte Ihnen meine Anerkennung ausdrücken.
1. من می‌خواهم سپاسگزاری خود از شما را بیان کنم.
2 منظور خود را بیان کردن منظور خود را ابراز کردن (sich ausdrücken)
مترادف و متضاد
sich äußern
1.Das ist ein Missverständnis. Ich habe mich wohl nicht richtig ausgedrückt.
1. این یک سوءتفاهم است. من قطعاً منظور خودم را به درستی بیان نکردم.
3 نشان دادن
مترادف و متضاد
sichtbar werden
etwas drückt sich in etwas (Dat.) aus
خود را در چیزی نشان دادن
In seiner Haltung drückt sich Aggression aus.
خشونت خود را در رفتارش نشان داد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
56
Q

nachfragen

A

پرسیدن سوال کردن
1.Fragen Sie doch bitte morgen einmal nach.
1. لطفا فردا یک بار دیگر سوال کنید.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
57
Q

zustimmen

A

موافق بودن
مترادف و متضاد
absegnen akzeptieren annehmen widersprechen
1.Der Kunde stimmte den Nutzungsbedingungen zu.
1. مشتری با شرایط استفاده موافق بود.
2.Ich stimme dir in dieser Sache völlig zu.
2. من در مورد این مسئله کاملاً با تو موافقم.
تصاویر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
58
Q

der Aufkleber

A

برچسب

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
59
Q

der Aussteller

A

شرکت‌کننده در نمایشگاه عرضه‌کننده، ارائه‌دهنده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
60
Q

die Broschüre

A

بروشور
1.Die Broschüre bietet weitere Informationen.
1. بروشور اطلاعات بیشتری را ارائه می‌دهد.
2.In der Broschüre finden Sie die neuesten Informationen.
2. در بروشور شما می‌توانید جدیدترین اطلاعات را به دست بیاورید.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
61
Q

datenblatt

A

برگه داده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
62
Q

das Detail

A

جزئیات
مترادف و متضاد
Bestandteil Einzelheit
1.Bitte gehen Sie nicht ins Detail.
1. لطفاً وارد جزئیات نشوید.
2.Dieses Detail ist unwichtig.
2. این جزئیات بی‌اهمیت است.
3.Ich habe alles bis ins kleinste Detail vorbereitet.
3. من همه‌چیز را با ریزترین جزئیات آماده کرده‌ام

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
63
Q

die Dienstleistung

A

خدمات
مترادف و متضاد
Dienst Kundendienst Serviceleistung
1.Die Dienstleistung der Firma sind auf ihrer Webseite aufgelistet.
1. خدمات شرکت در وب‌سایتش لیست شدند.
2.Die Firma bietet professionelle Dienstleistungen für Gebäude an.
2. شرکت خدماتی حرفه‌ای برای ساختمان ارائه می‌دهد.
eine Dienstleistung in Anspruch nehmen
از خدماتی استفاده ‌کردن
Man sollte immer zuerst einen Preis vereinbaren, bevor man eine Dienstleistung in Anspruch nimmt.
آدم همیشه اول قبل از آنکه از خدماتی استفاده کند، باید بر سر قیمت توافق کند

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
64
Q

der Flyer

A

بروشور تراکت
مترادف و متضاد
Faltprospekt Informationsblatt Prospekt
1.Achte auf Flyer, um weitere Informationen zu erhalten.
1. برای دریافت‌کردن اطلاعات اضافه به آگهی دقت کنید.
2.Flyer als Müll auf der Straße kann man finden.
2. تراکت را به‌عنوان آشغال در خیابان می‌توان پیدا کرد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
65
Q

das Muster

A

نمونه الگو
1.Der blaue Rock hat ein hübsches Muster.
1. دامن آبی‌رنگ یک الگوی زیبا داشت.
2.Könnten Sie mir ein Muster davon an meine Adresse schicken?
2. آیا می‌توانید یک نمونه از آن به آدرس من ارسال کنید؟

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
66
Q

der Veranstalter

A

برگزارکننده

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
67
Q

werbegeschenk

A

هدیه تبلیغاتی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
68
Q

der Wettbewerb

A

مسابقه رقابت
مترادف و متضاد
Match Treffen Wettkampf
1.Meine Tochter hat bei einem Wettbewerb gewonnen. Sie hat das beste Bild gemalt.
1. دختر من در مسابقه برنده شد. او بهترین تابلو را کشید.
2.Sie müssen den Wettbewerb gewinnen.
2. شما باید مسابقه را برنده بشوید.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
69
Q

einzigartig

A

منحصر‌به‌فرد یگانه، یکتا
مترادف و متضاد
beispiellos unbeschreiblich unnachahmlich gewöhnlich üblich
1.Die Sängerin hat eine einzigartige Stimme.
1. خواننده صدایی منحصربه‌فرد دارد.
2.Dieser Vorgang ist einzigartig.
2. این اتفاق منحصربه‌فرد است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
70
Q

beilegen

A

ضمیمه کردن پیوست کردن
2 قائل شدن نسبت دادن
3 حل و فصل کردن فیصله دادن، پایان دادن (به دعوا یا مشاجره)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
71
Q

die Zusage

A

وعده قول
1.Der Zusage fehlte die rechtliche Grundlage.
1. این وعده بستر قانونی درستی ندارد.
تصاویر

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
72
Q

die Absage

A

(پیام) لغو کنسلی
مترادف و متضاد
ablehnung Rejektion zusage
1.Zu unserer geplanten Reise muss ich dir leider eine Absage erteilen.
1. برای مسافرت برنامه ریزی شده ما، من باید متاسفانه به تو پیام لغو بدهم. [اطلاع بدهم که لغو شده است]

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
73
Q

die Filiale

A

شعبه بخش

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
73
Q

die Qualität

A

کیفیت
1.Die Qualität ist nicht besonders.
1. کیفیت (آن) خیلی خوب نیست [تعریفی ندارد].
2.Mit der Qualität der neuen Möbel bin ich zufrieden.
2. من از کیفیت مبلمان جدید راضی‌ هستم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
74
Q

die Saison

A

فصل (سال)
1.Urlaub in den Schulferien ist immer teurer. Das ist die Saison mit den höchsten Preisen.
1. مسافرت در تعطیلات مدرسه همیشه گران است. این فصل بالاترین قیمت ها را دارد.

75
Q
A
75
Q
A
76
Q

die Wartung

A

تعمیر نگهداری
1.Die regelmäßige Wartung des Autos ist wichtig.
1. تعمیر منظم ماشین مهم است.
2.die Wartung des Flugzeugs
2. نگهداری هواپیما

77
Q

die Einzelheit

A

جزئیات
1.Du musst mir das in allen Einzelheiten erzählen.
1. تو باید به من این را با همه جزئیات بگویی.
2.Wir benötigen noch einige Einzelheiten.
2. ما هنوز به جزئیات دیگری نیاز داریم.

78
Q

die Bedingung

A

شرط شرایط، پیش شرط
مترادف و متضاد
Auflage Kondition Voraussetzung
1.Die Arbeitsbedingungen in unserer Firma sind gut.
1. شرایط کار در شرکت ما خوب است.
2.Wir haben in unserem Betrieb sehr gute Arbeitsbedingungen.
2. ما در شرکت خودمان شرایط کاری خوبی داریم.
die Bedingung für etwas (Akk.)
شرط برای چیزی
Es ist die Bedingung für das Vertrauen.
این شرطی برای اعتماد است.
unter der Bedingung, dass
تحت این شرط که
Ich stimme zu, nur unter der Bedingung, dass Sie mich Esteban nennen.
من موافقت می‌کنم، تنها تحت این شرط که شما من را “استابان” بنامید.
von einer Bedingung abhängen/abhängig sein
به شرطی وابسته بودن
Bedingung stellen
شرط گذاشتن
Ich habe die Bedingung gestellt, dass ich ein eigenes Büro bekomme.
من این شرط را گذاشتم که من برای خودم یک دفتر داشته باشم.
die Bedingung akzeptieren
شرط را پذیرفتن
Wenn Sie unsere Bedingungen akzeptieren, können wir einen Vertrag machen.
زمانی که شما شرایط ما را قبول کنید ما می‌توانیم یک قرارداد تنظیم کنیم.

79
Q

sich ausdenken

A

ساختن اختراع کردن، ترتیب دادن
1.Er dachte sich eine Überraschung zu ihrem Geburtstag aus.
1. او برای تولدش یک غافلگیری ترتیب داد.
2.Sie dachte sich ein neues Rezept aus und es war sehr lecker.
2. او یک دستور آشپزی جدید ساخت و آن خیلی خوشمزه بود.

80
Q

die Anfrage

A

درخواست پرسش
1.Bitte senden Sie Ihre Anfragen per E-Mail.
1. لطفا درخواست خود را با ایمیل بفرستید.
2.Das Büro ist den ganzen Tag für Anfragen geöffnet.
2. اداره در تمام طول روز برای درخواست‌ها باز است.
تصاویردرخواست پرسش
1.Bitte senden Sie Ihre Anfragen per E-Mail.
1. لطفا درخواست خود را با ایمیل بفرستید.
2.Das Büro ist den ganzen Tag für Anfragen geöffnet.
2. اداره در تمام طول روز برای درخواست‌ها باز است.

80
Q

die Verhandlung

A

مذاکره
1.Die Verhandlungen sind bis jetzt ohne Ergebnis geblieben.
1. مذاکرات تا به حالا بدون نتیجه مانده اند.
2 دادرسی محاکمه
1.Die Verhandlung wurde unterbrochen.
1. دادرسی به وقفه افتاد.
2.Nach der Verhandlung legte der Anwalt Berufung ein.
2. وکیل بعد از محاکمه درخواست تجدید نظر داد.

80
Q

unverbindlich

A

بدون الزام بدون اجبار، تضمین ناپذیر
2 خشک سرد

80
Q

zuzüglich

A

به‌علاوه به‌اضافه

80
Q

inklusive

A

شامل محتوی
1.Der Preis beträgt neunzig Euro inklusive Mehrwertsteuer.
1. قیمت نود یورو است که شامل مالیات بر ارزش افزوده هم می‌شود [قیمت با مالیات مالیات بر ارزش افزوده نود یورو است].
2.Der Zimmerpreis ist inklusive Frühstück.
2. قیمت اتاق شامل صبحانه هم می‌شود.

80
Q

der Skonto

A

تخفیف در صورت پرداخت نقدی

80
Q

vorauszahlung

A

پیش پرداخت

80
Q

das Werk

A

کار اثر
1.Die bekanntesten Werke der Malerin sind in diesem Museum zu sehen.
1. مشهورترین کارهای این نقاش را می‌توان در این موزه دید.
2.die frühen Werke des Schriftstellers
2. آثار قدیمی نویسنده
2 کارخانه
1.Die Firma hat ein Werk in Unna und eins in Hagen.
1. این شرکت یک کارخانه در “اونا” و یکی در “هاگن” دارد.
2.Wir haben gestern das Werk besichtigt.
2. ما دیروز از آن کارخانه دیدن کردیم.

80
Q

der Anhang

A

پیوست ضمیمه
مترادف و متضاد
Nachtrag Zusatz
1.Der Anhang des Berichts enthält eine komplette Liste von Projekten.
1. ضمیمه گزارش یک لیست کامل از پروژه‌ها را شامل می‌شود.
2.Die Mail hatte einen Anhang.
2. ایمیل یک پیوست داشت.

80
Q

der Versand

A

ارسال توزیع

81
Q

bei erhalt der ware
die ware umtauschn
frei grenze
frei haus
keine grantie übernehmen
im anhang

A
81
Q

frühestens

A

در زودترین زمان حداقل

82
Q

höchstens

A

حداکثر در نهایت
1.Die Fahrt von München nach Hamburg dauert höchstens zehn Stunden.
1. رانندگی از مونیخ به هامبورگ حداکثر ده ساعت طول می‌کشد.
2.Ich habe wenig Zeit. Ich kann höchstens eine Viertelstunde bleiben.
2. من خیلی کم وقت دارم. من می‌توانم حداکثر یک ربع ساعت بمانم

82
Q

mindestens

A

حداقل
1.Bitte kommen Sie mindestens eine Stunde vor Abflug zum Flughafen.
1. لطفا حداقل یک ساعت قبل از پرواز در فرودگاه باشید.
2.Ein guter Fernsehapparat kostet mindestens 500 Euro.
2. یک گیرنده تلویزیون خوب حداقل 500 یورو قیمت دارد.

82
Q

spätestens

A

در دیرترین حالت حداکثر (ساعت)
1.Ich muss spätestens um 9 Uhr bei der Arbeit sein.
1. من باید در دیرترین حالت ساعت 9 سر کار باشم.
2.Spätestens um 9.00 Uhr muss ich im Büro sein.
2. در دیرترین حالت من باید ساعت 9 در دفتر باشم.

83
Q

der Vertrieb

A

(بخش) فروش
1.Der Berater half unserer Firma, den Vertrieb zu verbessern.
1. مشاور به شرکت ما کمک کرد که (بخش) فروش را بهتر کند.
2.Wir dachten natürlich an einen Vertrieb über das Internet.
2. ما طبیعتا به یک (بخش) فروش به وسیله اینترنت فکر کردیم.

83
Q

der Bankrott

A

ورشکستگی

84
Q

die Bezeichnung

A

نام عنوان
1.Eine alternative Bezeichnung für eine Couch ist Sofa.
1. یک نام جایگزین برای یک کاناپه، مبل است.
2.eine Blume mit einer deutschen und einer lateinischen Bezeichnung
2. یک گل با نامی آلمانی و لاتینی
تصاویر

84
Q

bestandskunden

A

مشتریان موجود

85
Q

erhältlich

A

موجود در دسترس
مترادف و متضاد
verfügbar verkäuflich vorhanden
1.Für die Aufführung sind noch Plätze erhältlich.
1. برای نمایش هنوز صندلی موجود است.
2.Ist dieses Fachbuch noch erhältlich?
2. این کتاب درسی هنوز موجود است؟
3.Karten für dieses Konzert sind nur online erhältlich.
3. بلیط‌ها برای این کنسرت فقط به‌صورت آنلاین در دسترس هستند.

86
Q

ausrichten

A

اطلاع دادن خبر دادن، پیغام رساندن
1.Hast du ihr ausgerichtet, dass sie mich nächste Woche besuchen soll?
1. آیا تو به او اطلاع دادی که هفته آینده از من دیدن می‌کند؟
2.Mein Mann ist nicht da. Soll ich ihm etwas ausrichten?
2. شوهر من اینجا نیست. آیا باید چیزی به او اطلاع دهم؟ [به او پیغامی برسانم؟]
2 تطبیق دادن
مترادف و متضاد
anpassen
etwas nach jemandem/etwas ausrichten
چیزی را برحسب کسی/چیزی تطبیق دادن
Sie haben das Angebot nach der Nachfrage ausgerichtet.
آن‌ها عرضه را برحسب تقاضا تطبیق داده‌اند

87
Q

verfügbar

A

موجود
1.Gegenwärtig sind keine Upgrades verfügbar.
1. در هر حال حاضر، هیچ ارتقاء دادنی موجود نیست.
2.Ich habe die letzten verfügbaren Plätze gebucht.
2. من آخرین صندلی‌های موجود را رزرو کردم.

88
Q

die Barzahlung

A

پرداخت نقدی

89
Q

die Mahnung

A

اخطار
مترادف و متضاد
warnung
1.Er reagierte auf keine Mahnung.
1. او به هیچ اخطاری واکنش نشان نمی‌داد.
2.Wenn du die Rechnung nicht pünktlich bezahlst, bekommst du eine Mahnung.
2. اگر قبض را به‌موقع پرداخت نکنی، یک اخطار دریافت می‌کنی.

89
Q

bezahldienst

A

خدمات پرداخت

90
Q

der Empfänger

A

گیرنده دریافت‌کننده
1.,Empfänger unbekannt’ stand auf dem Umschlag.
1. روی پاکت نوشته‌شده بود “گیرنده ناشناس”.
2.Auf dem Brief steht dein Name, also bist du der Empfänger.
2. روی نامه اسم تو نوشته‌شده است، پس تو گیرنده نامه‌ هستی.
کاربرد واژه Empfänger به‌معنای گیرنده
از واژه Empfänger بیشتر در مورد بسته‌های پستی و ارسالی استفاده می‌شود و به کسی اشاره می‌کند که قرار است این بسته یا نامه را دریافت کند.

91
Q

begleichen

A

تسویه کردن بازپرداخت کردن
1.Begleichen Sie bitte die Forderung bis Monatsende.
1. لطفا درخواست را تا انتهای ماه تسویه کنید.
2.Meine Eltern halfen mir dabei, meine Schulden zu begleichen.
2. والدین من به من در تسویه کردن بدهی‌هایم کمک می‌کنند.

92
Q

eingehen

A

پذیرفتن قبول کردن
مترادف و متضاد
akzeptieren annehmen zustimmen
auf etwas (Akk.) eingehen
چیزی را پذیرفتن [قبول کردن]
1. Er ist auf das Angebot eingegangen.
1. او پیشنهاد را قبول کرد.
2. Er ist auf ihren Plan nicht eingegangen
2. او برنامه آن‌ها را نپذیرفته‌است.

93
Q

gegenstandslos

A

اضافی زاید
2 بی‌اساس بی‌پایه

94
Q

betrachten

A

بررسی کردن امتحان کردن، بازرسی کردن، معاینه کردن
1.Sie betrachtete die Bilder ganz genau.
1. او تابلو را با دقت بررسی کرد.
2 به‌شمار آوردن محسوب کردن، دانستن
مترادف و متضاد
ansehen
1.Betrachten wir die Sache als erledigt.
1. ما موضوع را تمام‌شده می‌دانیم.
2.Jonas betrachtet ihn als seinen größten Konkurrenten.
2. “یوناس” او را به‌عنوان بزرگ‌ترین رقیبش به‌شمار می‌آورد.

95
Q

das Budget

A

بودجه اعتبار
مترادف و متضاد
Finanzplan
1.Der Stadtrat erstellte das Budget für das kommende Jahr.
1. انجمن شهر بودجه سال آینده را تنظیم کرد.
2.Wir müssen trotz des knappen Budgets investieren.
2. ما باید به‌رغم بودجه محدود، سرمایه‌گذاری کنیم.

96
Q

wirtschaften

A

صرفه‌جویی کردن حساب چیزی را نگه داشتن
2 کارکردن مشغول بودن
3 خانه‌داری کردن

97
Q

die Bewertung

A

ارزیابی قضاوت
1.Die Bewertung unseres neuen Produktes war positiv.
1. ارزیابی محصول جدیدمان مثبت بود.
2.Nach positiver Bewertung bekam der Bewerber den Job.
2. درخواست‌کننده کار را بعد از ارزیابی مثبت دریافت کرد.

98
Q

die Enttäuschung

A

ناامیدی دلسردی، یأس
مترادف و متضاد
Desillusion Ernüchterung Katzenjammer
1.Das Endspiel war eine große Enttäuschung.
1. بازی نهایی دلسردی بزرگی بود.
2.Seine Enttäuschung war an seinem Gesichtsausdruck abzulesen.
2. ناامیدی‌اش از حالت چهره‌اش قابل خواندن بود.

99
Q

die Konsequenz

A

عواقب پیامد، نتیجه
مترادف و متضاد
Ergebnis Folge Resultat Wirkung
1.Er war bereit, die Konsequenzen zu tragen.
1. او آماده بود که عواقب را بر عهده بگیرد.
2.Wer raucht, muss sich der Konsequenzen bewusst sein.
2. کسی که سیگار می‌کشد باید از عواقب (آن) آگاه باشد.

100
Q

das Streitgespräch

A

جر و بحث

101
Q

der Vorfall

A

پیشامد اتفاق، رویداد، واقعه
1.Es ist unangenehm und ungewöhnlich, doch der Vorfall ist jetzt vorbei.
1. این ناخوشایند و غیرعادی است، اما پیشامد الان تمام شده‌است.
2.Ich meldete den Vorfall der Polizei.
2. من اتفاق را به پلیس گزارش دادم.

102
Q

der Vorwurf

A

سرزنش ملامت
1.Eva kann nichts dafür. Mach ihr keine Vorwürfe.
1. “اوا” هیچ کاری نمی تواند در این مورد انجام دهد، او را سرزنش نکنید.

103
Q

fehlerhaft

A

نادرست اشتباه

104
Q

ungerecht

A

غیرعادلانه غیرمنصفانه، ظالمانه

105
Q

entsprechen

A

مطابقت داشتن وفق داشتن
مترادف و متضاد
gleichkommen nahekommen passen übereinstimmen
1.Deine Leistungen entsprechen nicht deinen tatsächlichen Fähigkeiten.
1. دستاوردهای تو با تواناهایی واقعی‌ات مطابقت ندارند.
2.Seine Darstellung entspricht der Wahrheit.
2. توصیف او مطابق با حقیقت است

106
Q

die Anforderung

A

تقاضا درخواست
مترادف و متضاد
Anspruch Beanspruchung Forderung
1.Ihre Anforderung auf Überarbeitung wurde gesendet.
1. درخواست شما برای تجدید نظر ارسال شد.
2.Wir haben die schwierigen Anforderungen des Kunden erfüllt.
2. ما تقاضاهای دشوار مشتریان را به‌جا آوردیم.
2 نیاز الزام
مترادف و متضاد
Bedürfnis Erfordernis
1.Bewerber müssen bestimmte Anforderungen erfüllen.
1. درخواست‌کنندگان باید نیازهای مشخصی را برآورده کنند.

107
Q

die Norm

A

معیار هنجار
مترادف و متضاد
Gesetz Grundsatz Standard
1.Ethische Normen sind für unsere Bürger wichtig.
1. معیارهای اخلاقی برای شهروندانمان مهم هستند.
2.Zu den Normen des gesellschaftlichen Umgangs gehört es, auf eine Frage eine Antwort zu geben.
2. پاسخ‌دادن به یک سوال به معیارهای معاشرت‌های اجتماعی تعلق دارد.
2 استاندارد

108
Q

die Ankündigung

A

اطلاعیه اعلان، خبر
مترادف و متضاد
Bekanntgabe Kundgabe
1.Der Inspektor kam ohne Ankündigung.
1. بازرس بدون هیچ خبری آمد.
2.Die Mitarbeiter versammelten sich für eine wichtige Ankündigung.
2. کارمندان برای یک اطلاعیه مهم جمع شدند.

109
Q

der Antrag

A

درخواست فرم درخواست
1.Haben Sie schon einen Antrag für das Wohngeld ausgefüllt?
1. آیا فرم درخواست کمک هزینه مسکن را پر کرده اید؟
2.Ich habe bei meinem Antrag alle Felder ausgefüllt.
2. من در درخواستم تمامی زمینه‌ها را پر کردم.

110
Q

der Bericht

A

گزارش خبر
مترادف و متضاد
Meldung Mitteilung Report
ein wahrheitsgetreuer/spannender/offizieller Bericht
یک گزارش صادقانه/هیجان‌انگیز/رسمی/…
Ich habe gestern einen interessanten Bericht gelesen.
من دیروز یک خبر جالب خواندم.
einen Bericht lesen/schreiben/veröffentlichen/…
یک گزارش را خواندن/نوشتن/منتشر کردن/…
Die Gutachter haben ihren Bericht veröffentlicht.
کارشناسان، گزارش خود را منتشر کردند.

111
Q

der Rückblick

A

بازبینی مرور

112
Q

die Sitzung

A

جلسه
1.Mein Manager war bei der Sitzung nicht anwesend.
1. مدیر من در جلسه حاضر نبود.
2.Wir wollen die Sitzung nicht unnötig verlängern.
2. ما نمی‌خواهیم جلسه را بیهوده تمدید کنیم.

113
Q

mailen

A

ایمیل دادن ایمیل فرستادن
1.Mail mir das doch bitte!
1. این را لطفا من به ایمیل کن!

114
Q

nachvollziehen

A

فهمیدن درک ‌کردن
مترادف و متضاد
begreifen kapieren verstehen
1.Er kann ihre Meinung nachvollziehen, aber er stimmt ihr nicht zu.
1. او می‌تواند عقیده‌اش را درک کند اما با او موافق نیست.
2.Ich konnte seine Argumentation einfach nachvollziehen.
2. من می‌توانستم استدلال‌هایش را به‌سادگی درک کنم.

115
Q

protokollieren

A

یادداشت کردن ثبت کردن

116
Q

widersprechen

A

رد کردن مخالفت کردن
1.Da muss ich Ihnen widersprechen.
1. در این مورد من باید با شما مخالفت کنم.
2.Das ist falsch, da muss ich widersprechen.
2. این اشتباه است، من باید مخالفت کنم.
3.Sie widersprachen seinen Ansichten heftig.
3. آنها به شدت با نظر او مخالفت کردند.
2 تناقض داشتن متناقض بودن
1.dies widerspricht den Tatsachen
1. این با واقعیت تناقض دارد.

117
Q

zustimmen

A

موافق بودن
مترادف و متضاد
absegnen akzeptieren annehmen widersprechen
1.Der Kunde stimmte den Nutzungsbedingungen zu.
1. مشتری با شرایط استفاده موافق بود.
2.Ich stimme dir in dieser Sache völlig zu.
2. من در مورد این مسئله کاملاً با تو موافقم.

118
Q

die Ansicht

A

نظر عقیده
مترادف و متضاد
Anschauung Meinung
1.Ich kann ihn nicht leiden, er hat komische Ansichten.
1. من از او خوشم نمی‌آید، او عقاید مسخره‌ای دارد.
der Ansicht sein
نظری داشتن
Ich bin anderer Ansicht.
من نظر دیگری دارم.
2 چشم‌انداز تصویر
1.eine Ansicht der Stadt
1. چشم‌اندازی از شهر
2.Ich werde dir eine schöne Ansicht unseres Hotels mitbringen.
2. من می‌خواهم برایت تصویری زیبا از هتلمان بیاورم.

119
Q

abhalten

A

بازداشتن ممانعت کردن، جلوگیری کردن
مترادف و متضاد
abbringen hindern verhindern
jemanden von etwas (Dat.) abhalten
کسی را از چیزی بازداشتن
1. Die Farbe hielt sie davon ab, die Schuhe zu kaufen.
1. رنگ او را از خریدن کفش‌ها بازداشت.
2. Sei ruhig und halte mich nicht ständig vom Lernen ab!
2. آرام باش و دائماً من را درس‌خواندن باز ندار [جلوی درس‌خواندن من را نگیر]!

120
Q

“einen Termin vorziehen”

A

“einen Termin vorziehen” به زبان آلمانی به معنای “تاریخ یا زمان یک قرار را جلب کردن یا از پیش برداشتن” است. این عبارت به کار می‌رود زمانی که شما یا فرد دیگری می‌خواهید یک قرار یا تاریخ معین را به زودی‌تر از آنچه قبلاً تعیین شده است، تغییر دهید.

121
Q

der Internetzugang

A

دسترسی به اینترنت
1.Die Zahl der Internetzugänge in Deutschland ist im letzten Jahr rasant angestiegen.
1. دسترسی به اینترنت در آلمان در سال‌ گذشته شدیدا بهبود یافته‌است.
2.kostenloser Internetzugang
2. دسترسی رایگان به اینترنت

122
Q

die Leinwand

A

بوم (نقاشی)
1.Er malte mit Öl auf Leinwand.
1. او با روغن روی بوم نقاشی می‌کرد.
2.Sie kaufte Acrylfarben und eine Leinwand.
2. او رنگ اکریلیک و یک بوم نقاشی خرید.
2 پرده نمایش پرده سینما
1.Dieses Gerät projiziert Bilder auf die Leinwand.
1. این شی تصاویر را بر روی پرده نمایش می‌اندازد.

123
Q

die Pinnwand

A

تابلو اعلانات

124
Q

der Ausblick

A

چشم‌انداز منظره، دورنما
1.Am Schluss des Vortrages gab er noch einen Ausblick auf die kommenden Jahre.
1. در انتهای سخنرانی او یک چشم‌انداز هم از سال‌های آتی ارائه داد.
2.Das Hotel bietet einen wunderbaren Ausblick auf das Meer.
2. هتل یک چشم‌انداز بی‌نظیر به دریا می‌دهد (دارد).

125
Q

das Controlling

A

کنترل (مدیریت)
1.Das Controlling und die Planung sind wichtige Bestandteile der Risikosteuerung.
1. کنترل (مدیریت) و برنامه‌ریزی، مهم‌ترین بخش‌های هدایت خطر هستند.

126
Q

die Jahresbilanz

A

صورت مالی

127
Q

die Prognose

A

پیش‌بینی
مترادف و متضاد
Voraussage Vorhersage
1.Die Prognose für die kommenden Monate deutet auf Wachstum.
1. پیش‌بینی ماه‌های آینده حاکی از رشد است.
2.Trotz des derzeitigen Abschwungs sind die wirtschaftlichen Prognosen positiv.
2. برخلاف رکود حاضر، پیش‌بینی‌های اقتصادی مثبت هستند.

128
Q

die Quote

A

تعداد میزان، نسبت، نرخ
مترادف و متضاد
anteil rate
1.Die Quote der Arbeitslosen ist gestiegen.
1. تعداد بیکاران رشد داشته‌است.
2.Die Quote der Studienabbrecher sank im letzten Jahr um 3 Prozent.
2. تعداد ترک‌ تحصیل‌کنندگان در سال گذشته 3 درصد کاهش داشت.

129
Q

knapp

A

کمیاب محدود، کم
مترادف و متضاد
dürftig karg spärlich reichlich viel
1.Mach schnell. Die Zeit ist knapp.
1. زود باش. وقت کم است.
2.Unser Geld wird knapp. Wir müssen sparen.
2. پول ما کم شده‌است. ما باید صرفه جویی کنیم.
2 کمتر از به سختی
مترادف و متضاد
weniger als
1.Der Tisch hat nur knapp 50 Euro gekostet.
1. میز کمتر از 50 یورو خرج برداشت.
2.Die Fahrt war kurz. Nur knapp eine Stunde.
2. سفر کوتاه بود. کمتر از یک ساعت.
3.Die Wohnung hat nur knapp 30 m².
3. آپارتمان به سختی 30 متر مربع می‌شود.

130
Q

ungefähr

A

حدودا حدودی
1.Ich wiege ungefähr 70 Kilo.
1. من تقریبا 70 کیلو وزن دارم.
2.Wie weit ist es bis zum Bahnhof? – Nicht weit, ungefähr zehn Minuten zu Fuß.
2. چقدر تا ایستگاه راه آهن راه هست؟ - دور نیست، پیاده حدودا ده دقیقه

131
Q

Abdeckung

A

پوشش

132
Q

der Pfeil

A

تیر
1.Die Indianer können mit dem Pfeil und Bogen auch Fische erlegen.
1. هندی‌ها می‌توانند با تیر و کمان ماهی هم شکار کنند.
2 فلش پیکان

133
Q

aktualisieren

A

به روز کردن روزآمد کردن
1.Man kann die vorhandenen Daten leicht aktualisieren.
1. اطلاعات موجود را می‌توان به سادگی روزآمد کرد.
2.Nach ihrem Umzug musste sie ihre Adresse auf mehreren Webseiten aktualisieren.
2. او باید بعد از جابجایی آدرس جدیدش را در سایت‌های زیادی به روز می‌کرد.

134
Q

einrasten

A

قفل شدن چفت شدن، جاافتادن
1.Drücken Sie fest, bis der Riegel an der Tür einrastet.
1. محکم فشارش دهید تا زمانی که چفت در جا بیفتد.
2.Man hört einen Klick, wenn das Schloss einrastet.
2. یک “کلیک” شنیده می‌شود وقتی که قفل چفت بشود.

135
Q

einrichten

A

چیدن مرتب کردن، چیدن وسایل
مترادف و متضاد
ausrüsten ausstatten möblieren
etwas (Akk.) einrichten
جایی را مبلمان کردن
1. Er möchte sein Zimmer selber einrichten.
1. او می خواهد اتاقش را خودش بچیند.
2. Ihr Haus wurde von einer Innenarchitektin eingerichtet.
2. خانه آنها به وسیله یک طراح داخلی چیده شده است.
2 هماهنگ کردن ترتیبی دادن، انجام دادن
مترادف و متضاد
arrangieren managen organisieren
ein Treffen/eine Sitzung/… einrichten
ملاقاتی/جلسه‌ای/… هماهنگ کردن
Für einen Termin hätte ich Zeit um 15:00 Uhr. Können Sie das einrichten?
برای یک قرار ملاقات من ساعت 15:00 وقت دارم. می توانید آن را هماهنگ کنید؟
etwas irgendwie einrichten, dass…
چیزی را با نحوی ترتیب دادن، که…
etwas (Akk.) einrichten, etwas zu tun
برای انجام کاری چیزی را ترتیب دادن
Kannst Du es einrichten, morgen früher nach Hause zu kommen?
می توانی ترتیبی دهی که فردا زودتر به خانه بیایی؟
etwas (Akk.) für jemanden einrichten
چیزی را برای کسی انجام دادن
Könntest du das wohl für mich einrichten?
می توانی این را برای من انجام دهی؟
3 آماده کردن حاضر شدن (sich einrichten)
مترادف و متضاد
sich einstellen sich rüsten sich vorbereiten sich wappnen
sich (Akk.) auf etwas (Akk.) einrichten
خود را برای چیزی آماده کردن
Ich werde mich auf deinen Besuch einrichten.
من می‌خواهم خودم را برای ملاقتت آماده کنم.
4 تاسیس کردن افتتاح کردن، باز کردن
مترادف و متضاد
begründen eröffnen gründen
etwas (Akk.) einrichten
چیزی را تاسیس کردن [افتتاح کردن]
1. Er will eine Wäscherei einrichten.
1. او می‌خواهد یک خشکشویی تاسیس کند.
2. Seine Eltern richteten ihm das Geschäft ein.
2. خانواده‌اش برایش این مغازه را باز کردند.

136
Q

herunterladen

A

دانلود کردن
1.Ich habe mir Musik aus dem Internet heruntergeladen.
1. من موسیقی را از اینترنت دانلود کردم.

137
Q

navigieren

A

جهت‌یابی کردن

138
Q

die Arbeitsunfähigkeit

A

از کار افتادگی عدم توانایی در کار

139
Q

die Bestimmung

A

مقررات آیین‌نامه
1.Bestimmung von Drogen im Blut
1. مقررات مواد مخدر در خون
2.In unserer Gemeinde gibt es die Bestimmung, dass Neubauten nicht mehr als zwei Stockwerke haben dürfen.
2. در منطقه ما آیین‌نامه‌ای وجود دارد که ساختمان‌های نوساز اجازه (ساخت) بیش از دوطبقه را ندارند.

140
Q

freistellung

A

معافیت

141
Q

freizeitausgleich

A

جبران وقت آزاد

142
Q

das Kalenderjahr

A

سال

143
Q

betrieblich

A

کاربردی عملیاتی

144
Q

die Berufsgruppe

A

گروه شغلی

145
Q

die Blutung

A

خونریزی

146
Q

die Evakuierung

A

تخلیه خالی‌سازی

147
Q
A
148
Q

die Flucht

A

فرار
1.Der Einbrecher war schon auf der Flucht.
1. سارق به همان زودی در حال فرار بود.
2.die Flucht aus dem Gefängnis
2. فرار از زندان

149
Q

gehörschutz

A

محافظ گوش

150
Q

der Notausgang

A

خروجی اضطراری درب فرار
1.Der Notausgang ist gleich hier bei der Treppe.
1. خروجی اضطراری دقیقا اینجا کنار راه پله است.

151
Q

schutzausrüstung

A

وسایل حفاظتی

152
Q

abmahnung

A

هشدار

153
Q

die Ausnahmegenehmigung

A

مجوز معافیت

154
Q

die Beförderung

A

حمل جابجایی
2 ترفیع ارتقا

155
Q

sperrzeit

A

زمان مسدود کردن

156
Q

beiderseits

A

در هر دو طرف در هر دو سمت

157
Q

die Angelegenheit

A

موضوع مسئله
1.Um diese Angelegenheit kümmert sich Frau Rabe.
1. خانم “رابه” به این مسئله رسیدگی می کند.
2.Wir werden diese Angelegenheit in unserem nächsten Meeting besprechen.
2. ما در ملاقات بعدی خود درباره این مسئله بحث خواهیم کرد.

158
Q

die Lohnsteuer

A

مالیات بر درآمد
1.Die Lohnsteuer ist nur eine Steuerart.
1. مالیات بر درآمد تنها یکی از انواع مالیات است.
2.Die Lohnsteuer ist von Ihnen zu tragen.
2. شما باید مالیات بر درآمد را پرداخت کنید.

159
Q

die Konfession

A

فرقه مذهب

160
Q

abziehen

A

درآوردن بیرون کشیدن
2 کندن جدا کردن
3 کم کردن کسر کردن

161
Q

einhalten

A

عمل کردن نگاه داشتن
1.Alle Teilnehmer müssen die Wettkampfregeln einhalten.
1. تمامی شرکت‌کنندگان باید به قوانین مبارزه عمل کنند.
2.Die Parteien müssen die Vertragsbedingungen einhalten.
2. احزاب باید به شرایط توافق عمل کنند.
3.eine Frist einhalten
3. ضرب الاجلی را نگاه داشتن

161
Q

einbehalten

A

خودداری کرد

162
Q

die Belegschaft

A

کارکنان پرسنل
1.Der neue Chef führt eine Belegschaft von sieben Leuten.
1. رئیس جدید، پرسنلی (متشکل) از هفت نفر را مدیریت می‌کند.

163
Q

die Gleichberechtigung

A

برابری تساوی حقوق، برابری اجتماعی
1.Die Schauspielerin ist berühmt für ihr Eintreten für Gleichberechtigung.
1. بازیگر برای ورود خود به (مسئله) برابری‌ اجتماعی مشهور است.
2.Gleichberechtigung ist ein wichtiges Thema in der Politik.
2. تساوی حقوق، موضوعی مهم در سیاست است.

164
Q

die Integration

A

همگون سازی
1.Gute Deutschkenntnisse sollen bei der Integration helfen.
1. دانش خوب آلمانی باید در همگون سازی کمک کند.

165
Q

der Nachfolger

A

جانشین
مترادف و متضاد
vorgänger
1.Der Chef der Firma benannte heute seinen Nachfolger.
1. امروز رئیس شرکت جانشین خود را منصوب می‌کند.
2.Der Nachfolger des gestorbenen lnnenministers ist noch nicht bekannt.
2. جانشین وزیر کشور متوفی هنوز مشخص نیست.

166
Q

die Behinderte

A

معلول کم‌توان

167
Q

die Bildung

A

تحصیلات
1.Bildung ist ein entscheidender Erfolgsfaktor.
1. تحصیلات یک عامل تعیین‌کننده موفقیت است.
2.Er ist nicht dumm, aber ihm fehlt eine allgemeine Bildung.
2. او احمق نیست اما او تحصیلات عمومی ندارد.

168
Q

die Gastronomie

A

پذیرایی غذاخوری
1.Mein Cousin ist Koch und arbeitet in der Gastronomie.
1. پسرعموی من آشپز است و در غذاخوری کار می‌‌کند

169
Q

das Fest

A

جشن
مترادف و متضاد
Feier Fete party
1.Hast du auf dem Fest getanzt?
1. در جشن رقصیدی؟
2.Unser Sportverein veranstaltet jedes Jahr ein großes Sommerfest.
2. باشگاه ورزشی ما هر سال یک جشن تابستانی بزرگ برگزار می‌کند.
2 عید (Fest)
1.Frohes Fest!
1. عید مبارک!
2.zum Fest fahre ich nach Hause.
2. من برای عید به خانه می‌روم.
[صفت]fest
/fɛst/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: fester] [حالت عالی: festeste-]
3 سفت محکم، چفت
مترادف و متضاد
haltbar stabil steif stramm instabil weich
1.Die Schale eines Krebses ist fest.
1. پوست یک خرچنگ سفت است.
2.Die Schraube sitzt ziemlich fest.
2. این پیچ خیلی سفت است.
3.Sie wohnen in festen Häusern.
3. آن‌ها در خانه‌های محکمی زندگی می‌کنند.
4 قاطع قاطعانه، با قطعیت
مترادف و متضاد
dauernd ständig
1.Er hat den ganzen Tag fest gearbeitet.
1. او کل روز را قاطعانه کار کرد.
2.Mein Kollege glaubt fest daran, dass er die neue Stelle bekommt.
2. همکارم با قطعیت معتقد است که موقعیت شغلی جدیدی به‌دست می‌آورد.
feste Bedeutung/Meinung/… haben
معنا/نظر/…قاطع داشتن
Ich weiß, dass Sie eine feste Meinung haben.
می‌دانم که شما نظر قاطعی دارد.
5 ثابت دائمی
1.Er hat keine feste Arbeit.
1. او کار ثابتی ندارد.
2.Ich suche gerade eine feste Stellung.
2. من دنبال جایگاه شغلی [کار] ثابتی هستم.
3.Ist das deine feste Anschrift?
3. این آدرس ثابت تو است؟

170
Q
A
171
Q
A