B2 Beruf Flashcards

1
Q

berichten

A

[گذشته: berichtete] [گذشته: berichtete] [گذشته کامل: berichtet] [فعل کمکی: haben ]
1 اطلاع دادن تعریف کردن
مترادف و متضاد
bekannt geben erzählen informieren melden mitteilen
jemandem etwas (Akk.) berichten
به کسی چیزی را گزارش دادن [تعریف کردن]
1. Er hat mir alle Einzelheiten des Gesprächs berichtet.
1. او همه جزئیات مکالمه را به من اطلاع داد.
2. Ich habe ihm alles berichtet.
2. من به او همه چیز را گزارش دادم.
3. Sie hat mir von ihrem Urlaub berichtet.
3. او در مورد مسافرتش برای من تعریف کرد.
über etwas (Akk.) berichten
راجع به چیزی گزارش دادن
Alle Zeitungen haben über den Unfall berichtet.
همه روزنامه‌ها در مورد حادثه اطلاع دادند.
es wird berichtet, dass …
گزارش شده است که

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

das Au-pair

A

فرهنگ‌آموز اوپر
1.Ein Au-pair kümmert sich um Kinder.
1. یک فرهنگ‌آموز از کودکان مراقبت می‌کند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

lackieren

A

[گذشته: lackierte] [گذشته: lackierte] [گذشته کامل: lackiert] [فعل کمکی: haben ]
1 رنگ کردن لاک الکل زدن
مترادف و متضاد
beschmieren bestreichen
1.Sie müssen das Fenster lackieren.
1. شما باید پنجره را رنگ کنید.
2.Wir können die Oberfläche lackieren.
2. ما می‌توانیم زمین را لاک الکل بزنیم.
2 لاک زدن (sich lackieren)
1.sich die Fingernägel lackieren
1. ناخن‌های دست را لاک زدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

der La­ckie­rer

A

[جمع: Lackierer] [ملکی: Lackierers] [مونث: Lackiererinnen]
1 قلم‌گیر نقاش
1.Maler und Lackierer führen ihre Arbeiten selbstständig.
1. نقاشان و قلم‌گیرها کارهای خود مستقل پیش می‌برند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

das Herkunftsland

A

1 زادگاه وطن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

die Baustelle

A

[جمع: Baustellen] [ملکی: Baustelle]
1 کارگاه ساختمانی محل ساخت و ساز
1.Die Architektin besuchte die Baustelle und sprach mit den Bauarbeitern.
1. معمار از کارگاه ساختمانی بازدید و با کارگرهای ساختمانی صحبت کرد.
2.Wir müssen die Baustelle umfahren.
2. ما باید کارگاه ساختمانی را دور بزنیم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

der Strich

A

[جمع: Striche] [ملکی: Strich(e)s]
1 خط
1.Die Striche an der Wand hat unser Kind gemacht.
1. خط‌های روی دیوار کار کودک ما است.
2.Ein Strich auf dieser Waage bedeutet zehn Gramm.
2. یک خط بر روی این ترازو به معنای ده گرم است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

anstrengend

A

حالت تفضیلی: anstrengender] [حالت عالی: anstrengendesten]
1 طاقت‌فرسا خسته‌کننده
مترادف و متضاد
aufreibend beschwerlich ermüdend erholsam mühelos
anstregende Aktivität/Arbeit/…
فعالیت/شغل/… طاقت‌فرسا
1. Anstrengende körperliche Aktivität
1. فعالیت طاقت‌فرسای بدنی
2. Ich finde diese Arbeit sehr anstrengend.
2. به نظر من این کار خیلی طاقت فرساست.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

Schnell, pünktlich, sauber und immer zum guten Preis.

A

سریع، وقت شناس، تمیز و همیشه با قیمت مناسب.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

Innenausbau

A

ساخت و ساز داخلی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

Fassadenarbeiten

A

“Fassadenarbeiten” یک عبارت آلمانی است که به فعالیت‌های مرتبط با نمای ساختمان اشاره دارد. در زبان آلمانی، “Fassade” به معنای نما یا بیرونی ساختمان است و “Arbeiten” به معنای کارها یا فعالیت‌ها می‌باشد. بنابراین، “Fassadenarbeiten” به صورت کلی به هرگونه کار یا فعالیتی اطلاق می‌شود که با نمای خارجی ساختمان مرتبط باشد.

این شامل فعالیت‌های مختلفی می‌شود مانند نصب و نگهداری نمای ساختمان، نصب و تعمیر سیستم‌های عایق حرارتی و صوتی، نقاشی و تزئین نما، نصب پوشش‌های خارجی مانند کاشی یا سنگ و غیره. این کارها به منظور افزایش زیبایی، حفاظت از ساختمان در برابر عوامل آب و هوا، افزایش عایق حرارتی و صوتی و بهبود کارایی انرژی ساختمان انجام می‌شوند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Malerbetrieb

A

شرکت رنگمالی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

tapezieren

A

کاغذ دیواری زدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

Fachangestellte

A

متخصصین

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

die Beratung

A

مشاوره جلسه مشاوره، مشورت، راهنمایی
مترادف و متضاد
Aussprache Besprechung Gespräch Konferenz
1.Kommen Sie einfach am Mittwoch in die Beratung.
1. روز چهارشنبه به (جلسه) مشاوره بیایید.
Beratung für Familien/Studenten/…
مشاوره برای خانواده‌ها/دانشجویان/…
Beratungen für Familien gibt es jeden Dienstag zwischen 14 und 16 Uhr.
مشاوره برای خانواده‌ها هر سه‌شنبه بین ساعت 14 تا 16 هست [برگزار می‌شود].
کاربرد واژه Beratung به معنای مشاوره
واژه Beratung در زبان آلمانی به طور تحت‌اللفظی به معنای مشورت و راهنمایی است. اما در این کاربرد از این واژه برای اشاره به جلسات تخصصی مشاوره هم استفاده می‌شود.v

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

die Betreuung

A

اقبت پشتیبانی
مترادف و متضاد
Pflege Sorge Versorgung
1.Sie benötigt professionelle Hilfe, die Betreuung eines guten Arztes.
1. او به کمک حرفه‌ای نیاز دارد، مراقبت یک دکتر خوب.
2.Wir bieten 24 Std. telefonische Betreuung bei technischen Problemen.
2. ما پشتیبانی تلفنی 24 ساعته هنگام (بروز) مشکلات فنی ارائه می‌کنیم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
17
Q

pflegen

A

[گذشته: pflegte] [گذشته: pflegte] [گذشته کامل: gepflegt] [فعل کمکی: haben ]
1 مراقبت کردن پرستاری کردن
etwas (Akk.) pflegen
از چیزی مراقبت کردن
1. Den Garten pflegt meine Frau.
1. زنم از باغچه مراقبت می‌کند.
2. Meine Mutter ist sehr krank. Ich muss sie pflegen.
2. مادر من خیلی مریض است. من باید از او مراقبت کنم.
3. Wer pflegt euren kranken Vater?
3. چه کسی از پدر مریضتان مراقبت می‌کند؟
etwas (Akk.) regelmäßig/aufopfernd pflegen
از چیزی به طور مرتب/فداکارانه مراقبت کردن
Eine Creme, die die Haut pflegt.
کرمی که از پوست مراقبت می‌کند.
2 عادت داشتن
pflegen etwas zu machen
عادت به انجام کاری داشتن
Er pflegt zum Essen Wein zu trinken.
او عادت به نوشیدن شراب هنگام غذا دارد.
pflegen etwas zu machen
چیزی را معمولا انجام دادن
Er pflegt gute Kontakte zur Mafia.
او روابط خوبی با مافیا دارد.
3 دوستدار چیزی بودن به چیزی علاقه‌مند بودن
Kunst/Freundschaft/… pflegen
دوستدار هنر/دوستی/… بودن
Er pflegt die Musik.
او دوستدار موسیقی است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
18
Q

der Patient

A

[جمع: Patienten] [ملکی: Patienten] [مونث: Patientin]
1 بیمار مریض
1.Der neue Augenarzt hat sehr viele Patienten.
1. دکتر چشم پزشک جدید خیلی بیمار دارد.
2.Ich bin Patientin bei Dr. Hausner. Ich möchte bitte einen Termin.
2. من مریض دکتر “هاسنر” هستم. من یک وقت می‌خواهم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
19
Q

das Gerät

A

وسیله دستگاه، وسیله برقی
1.Dieses Küchengerät ist sehr praktisch.
1. این وسیله آشپزی خیلی کاربردی است.
2.Ich kaufe meine Elektrogeräte immer gebraucht. Das ist viel billiger.
2. من وسایل برقی‌ام را همیشه دست دوم می‌خرم. این خیلی ارزان‌تر است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
20
Q

klingelschild

A

“Klingelschild” یک کلمه آلمانی است و به
معنای “تابلو زنگ” یا “تابلو پایه زنگ یا علامت زنگ “ می‌باشد. این واژه اشاره دارد به تابلو یا پلاکی که نام‌ها یا شماره‌های واحدهای مسکونی یا تجاری به همراه دکمه‌های زنگ بر روی آن نصب می‌شوند. این تابلوها به کمک زنگ‌ها برای اطلاع رسانی به افراد می‌پردازند که به یک مکان خاص می‌خواهند بروند یا به مخاطبان می‌گویند که چطور می‌توانند با ساکنان یا مالکان مکان تماس بگیرند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
21
Q

sich überlegen

A

[گذشته: überlegte] [گذشته: überlegte] [گذشته کامل: überlegt] [فعل کمکی: haben ]
1 فکر کردن تصمیم گرفتن
مترادف و متضاد
brüten grübeln nachdenken reflektieren
sich (Dat.) überlegen
تصمیم گرفتن
1. Hast du dir überlegt, ob du das Angebot annimmst?
1. آیا تصمیم گرفته‌ای که می‌خواهی پیشنهاد را قبول کنی یا نه؟
2. Ich habe mir überlegt, ein Auto zu kaufen.
2. من فکرهایم را کرده‌ام [من تصمیم گرفته‌ام]، که یک ماشین بخرم.
3. Ich kann mich nicht entscheiden. Ich muss mir das noch überlegen.
3. من نمی‌توانم تصمیم بگیرم. باید هنوز در موردش فکر کنم.
[صفت]überlegen
/ˌyːbɐˈleːɡən/
قابل مقایسه
2 بهتر برتر
مترادف و متضاد
besser unterlegen
jemandem an/in etwas (Dat.) überlegen sein
بهتر از کسی بودن
1. Sie ist in Schwimmen ihren Mitschülern überlegen.
1. او در شناکردن بهتر از همکلاسی‌هایش است.
2. Sie ist mir im Rechnen weit überlegen.
2. او در ریاضیات بهتر از من است.
3 ارشد مافوق

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
22
Q

Arzt:
behandeln, diagnostizieren, verschreiben, operieren, beraten

A
  • دکتر: درمان کردن، تشخیص دادن، نسخه نویسی کردن، جراحی کردن، مشاوره دادن
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
23
Q

Lehrer: unterrichten, erklären, bewerten, betreuen, fördern

A
  • معلم: تدریس کردن، توضیح دادن، ارزیابی کردن، نگهداری کردن، توسعه دادن
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
24
Q

Programmierer: programmieren, debuggen, entwerfen, testen, implementieren

A
  • برنامه نویس: برنامه نویسی کردن، اشکال‌زدایی کردن، طراحی کردن، تست کردن، پیاده‌سازی کردن
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
25
Q

Friseur: schneiden, stylen, färben, waschen, beraten

A
  • رایشگر: برش دادن، استایل دادن، رنگ‌آمیزی کردن، شستشو دادن، مشاوره دادن
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
26
Q

Verkäufer: verkaufen, beraten, kassieren, präsentieren, empfehlen

A

فروشنده: فروش کردن، مشاوره دادن، صدور فاکتور، ارائه دادن، توصیه دادن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
27
Q

Architekt: entwerfen, planen, zeichnen, beraten, überwachen

A
  • معمار: طراحی کردن، برنامه‌ریزی کردن، نقشه کشیدن، مشاوره دادن، نظارت کردن
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
28
Q

Polizist: schützen, ermitteln, verhaften, patrouillieren, kontrollieren

A

پلیس: محافظت کردن، تحقیق کردن، دستگیر کردن، پاترول کردن، کنترل کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
29
Q

Koch: kochen, braten, würzen, servieren, planen

A

آشپز: پخت کردن، سرخ کردن، ادویه‌گذاری کردن، سرو کردن، برنامه‌ریزی کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
30
Q

Krankenschwester: pflegen, messen, verarzten, trösten, assistieren

A

پرستار: مراقبت کردن، اندازه‌گیری کردن، درمان کردن، تسلی دادن، همکاری کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
31
Q

Elektriker: installieren, reparieren, prüfen, verdrahten, warten

A

الکتریکی: نصب کردن، تعمیر کردن، بررسی کردن، سیم‌کشی کردن، نگهداری کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
32
Q

Übersetzer: übersetzen, interpretieren, korrigieren, recherchieren, kommunizieren

A

مترجم: ترجمه کردن، تفسیر کردن، اصلاح کردن، تحقیق کردن، ارتباط برقرار کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
33
Q

Musiker: spielen, komponieren, üben, aufführen, dirigieren

A

موسیقی‌دان: نواختن، ساختن، تمرین کردن، اجرا کردن، رهبری کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
34
Q

Gärtner: pflanzen, pflegen, schneiden, düngen, gestalten

A

باغبان: کاشتن، مراقبت کردن، برش دادن، تقویت کردن، طراحی کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
35
Q

Ingenieur: entwerfen, berechnen, überwachen, analysieren, konstruieren

A

مهندس: طراحی کردن، محاسبه کردن، نظارت کردن، تحلیل کردن، ساختن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
36
Q

Buchhalter: abrechnen, prüfen, kontrollieren, buchen, analysieren

A

حسابدار: حساب کردن، بررسی کردن، کنترل کردن، ثبت کردن، تجزیه و تحلیل کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
37
Q

Journalist: recherchieren, schreiben, interviewen, berichten, korrigieren

A

روزنامه‌نگار: تحقیق کردن، نوشتن، مصاحبه کردن، گزارش دادن، اصلاح کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
38
Q

Mechaniker: reparieren, warten, überprüfen, montieren, analysieren

A

مکانیک: تعمیر کردن، نگهداری کردن، بررسی کردن، مونتاژ کردن، تجزیه و تحلیل کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
39
Q

Psychologe: beraten, therapieren, analysieren, diagnostizieren, betreuen

A

روان‌شناس: مشاوره دادن، درمان کردن، تحلیل کردن، تشخیص دادن، نگهداری کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
40
Q

Tischler: sägen, hobeln, montieren, reparieren, entwerfen

A

نجار: برش دادن، هابل کردن، مونتاژ کردن، تعمیر کردن، طراحی کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
41
Q

Tierarzt: behandeln, impfen, operieren, untersuchen, beraten

A

دامپزشک: درمان کردن، واکسینه زدن، جراحی کردن، بررسی کردن، مشاوره دادن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
42
Q

Zahnarzt: behandeln, bohren, röntgen, reinigen, beraten

A

دندان‌پزشک: درمان کردن، حفاری کردن، رادیولوژی کردن، تمیز کردن، مشاوره دادن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
43
Q

Pilot: fliegen, navigieren, landen, überwachen, steuern

A

خلبان: پرواز کردن، هدایت کردن، فرود آمدن، نظارت کردن، کنترل کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
44
Q

Fotograf: fotografieren, entwickeln, bearbeiten, arrangieren, beleuchten

A

عکاس: عکس گرفتن، توسعه دادن، ویرایش کردن، ترتیب دادن، نورانی کردن

45
Q

Bibliothekar: katalogisieren, verwalten, empfehlen, organisieren, archivieren

A

کتابدار: ثبت کردن، مدیریت کردن، پیشنهاد دادن، سازماندهی کردن، آرشیو کردن

46
Q

Kellner: servieren, empfehlen, kassieren, beraten, organisieren

A

سرویس‌کار: سرو کردن، توصیه دادن، صدور فاکتور، مشاوره دادن، سازماندهی کردن

47
Q
A
48
Q

Designer: entwerfen, gestalten, zeichnen, präsentieren, konzipieren

A

طراح: طراحی کردن، گرافیک دادن، نقاشی کردن، ارائه دادن، مفهوم کردن

49
Q

Archäologe: graben, analysieren, restaurieren, datieren, dokumentieren

A

باستان‌شناس: حفر کردن، تجزیه و تحلیل کردن، بازسازی کردن، تاریخ‌گذاری کردن، اسناد گرفتن

50
Q

Rechtsanwalt: vertreten, beraten, verteidigen, verhandeln, analysieren

A

وکیل: نمایندگی کردن، مشاوره دادن، دفاع کردن، مذاکره کردن، تجزیه و تحلیل کردن

51
Q

Feuerwehrmann: löschen, retten, bergen, schützen, evakuieren

A

آتش‌نشان: خاموش کردن، نجات دادن، به امان آوردن، محافظت کردن، تخلیه کردن

52
Q

Sozialarbeiter: betreuen, unterstützen, beraten, organisieren, intervenieren

A

کارگر اجتماعی: مراقبت کردن، حمایت کردن، مشاوره دادن، سازماندهی کردن، مداخله کردن

53
Q

Gästebetreuer: begrüßen, betreuen, assistieren, organisieren, empfehlen

A
54
Q

Dolmetscher: übersetzen, interpretieren, kommunizieren, analysieren, begleiten

A

مترجم: ترجمه کردن، تفسیر کردن، ارتباط برقرار کردن، تحلیل کردن، همراهی کردن

55
Q

Landschaftsgärtner: gestalten, pflanzen, pflegen, entwerfen, beraten

A

باغ‌آرای: طراحی کردن، کاشتن، مراقبت کردن، طراحی کردن، مشاوره دادن

56
Q

Systemadministrator: konfigurieren, warten, überwachen, installieren, sichern

A

مدیر سیستم: پیکربندی کردن، نگهداری کردن، نظارت کردن، نصب کردن، ایمن کردن

57
Q

Grafikdesigner: entwerfen, gestalten, zeichnen, bearbeiten, visualisieren

A

طراح گرافیک: طراحی کردن، گرافیک دادن، نقاشی کردن، ویرایش کردن، تصویرسازی کردن

58
Q

Psychiater: diagnostizieren, therapieren, analysieren, beraten, behandeln

A

روانپزشک: تشخیص دادن، درمان کردن، تحلیل کردن، مشاوره دادن، درمان کردن

59
Q

Fitnesstrainer: trainieren, motivieren, planen, beraten, korrigieren

A

مربی ورزشی: تمرین دادن، انگیزه دادن، برنامه ریزی کردن، مشاوره دادن، اصلاح کردن

60
Q

Rettungssanitäter: versorgen, transportieren, reanimieren, stabilisieren, assistieren

A

امدادگر: مراقبت کردن، انتقال دادن، احیاء کردن، استحکام بخشیدن، کمک کردن

61
Q

Bauingenieur: planen, überwachen, konstruieren, analysieren, gestalten

A

مهندس عمران: برنامه‌ریزی کردن، نظارت کردن، ساختن، تحلیل کردن، طراحی کردن

62
Q

Marktforscher: analysieren, recherchieren, bewerten, präsentieren, prognostizieren

A

تحقیقات بازار: تجزیه و تحلیل کردن، تحقیق کردن، ارزیابی کردن، ارائه دادن، پیش‌بینی کردن

63
Q

Eventmanager: planen, organisieren, koordinieren, durchführen, bewerben

A

مدیر رویداد: برنامه‌ریزی کردن، سازماندهی کردن، هماهنگی دادن، اجرا کردن، تبلیغ کردن

64
Q

Biologe: erforschen, analysieren, experimentieren, dokumentieren, lehren

A

زیست‌شناس: تحقیق کردن، تجزیه و تحلیل کردن، آزمایش کردن، اسناد گرفتن، آموزش دادن

65
Q

Data Scientist: analysieren, modellieren, visualisieren, interpretieren, optimieren

A

داده‌شناس: تجزیه و تحلیل کردن، مدلسازی کردن، تصویرسازی کردن، تفسیر کردن، بهینه‌سازی کردن

66
Q

Übersetzer: übersetzen, korrigieren, interpretieren, recherchieren, kommunizieren

A

مترجم: ترجمه کردن، اصلاح کردن، تفسیر کردن، تحقیق کردن، ارتباط برقرار کردن

67
Q

Gerichtsmediziner: untersuchen, analysieren, dokumentieren, identifizieren, diagnostizieren

A

پزشک حقوقی: بررسی کردن، تجزیه و تحلیل کردن، اسناد گرفتن، شناسایی کردن، تشخیص دادن

68
Q

Barista: zubereiten, servieren, beraten, dekorieren, reinigen

A

باریستا: آماده کردن، سرو کردن، مشاوره دادن، تزیین کردن، تمیز کردن

69
Q

Logistikmanager: planen, koordinieren, überwachen, optimieren, implementieren

A

مدیر لجستیک: برنامه‌ریزی کردن، هماهنگی دادن، نظارت کردن، بهینه‌سازی کردن، پیاده‌سازی کردن

70
Q

Meteorologe: prognostizieren, analysieren, messen, erklären, warnen

A

متخصص هواشناس: پیش‌بینی کردن، تجزیه و تحلیل کردن، اندازه‌گیری کردن، توضیح دادن، هشدار دادن

71
Q

Astronaut: fliegen, forschen, trainieren, navigieren, experimentieren

A

فضانورد: پرواز کردن، تحقیق کردن، تمرین کردن، هدایت کردن، آزمایش کردن

72
Q

Textildesigner: entwerfen, zeichnen, gestalten, nähen, präsentieren

A

طراح پارچه: طراحی کردن، نقاشی کردن، گرافیک دادن، دوخت کردن، ارائه دادن

73
Q

Auditor: überprüfen, analysieren, bewerten, empfehlen, dokumentieren

A

حسابرس: بررسی کردن، تجزیه و تحلیل کردن، ارزیابی کردن، توصیه دادن، اسناد گرفتن

74
Q

Biotechnologe: forschen, entwickeln, produzieren, analysieren, optimieren

A

بیوتکنولوژ: تحقیق کردن، توسعه دادن، تولید کردن، تجزیه و تحلیل کردن، بهینه‌سازی کردن

75
Q

Sommelier Sommelier: beraten, degustieren, kombinieren, präsentieren, empfehlen

A

سوملیه: مشاوره دادن، چشیدن، ترکیب کردن، ارائه دادن، توصیه دادن

76
Q

Stadtplaner: planen, entwerfen, entwickeln, analysieren, beraten

A

برنامه‌ریز شهری: برنامه‌ریزی کردن، طراحی کردن، توسعه دادن، تجزیه و تحلیل کردن، مشاوره دادن

77
Q

Gerichtsdolmetscher: übersetzen, interpretieren, begleiten, kommunizieren, vermitteln

A

مترجم دادگاه: ترجمه کردن، تفسیر کردن، همراهی کردن، ارتباط برقرار کردن، میانجی‌گری کردن

78
Q

Datenschutzbeauftragter: überwachen, beraten, schützen, implementieren, auditieren

A

مسئول حریم خصوصی: نظارت کردن، مشاوره دادن، حفاظت کردن، پیاده‌سازی کردن، ارزیابی کردن

79
Q

Geologe: erforschen, analysieren, kartieren, bohren, dokumentieren

A

زمین‌شناس: تحقیق کردن، تجزیه و تحلیل کردن، نقشه کشیدن، حفاری کردن، اسناد گرفتن

80
Q

Meeresbiologe: erforschen, analysieren, tauchen, dokumentieren, schützen

A

زیست‌شناس دریایی: تحقیق کردن، تجزیه و تحلیل کردن، غواصی کردن، اسناد گرفتن، حفاظت کردن

81
Q

Theaterregisseur: inszenieren, proben, interpretieren, führen, gestalten

A

کارگردان تئاتر: اجرا کردن، آزمایش کردن، تفسیر کردن، رهبری کردن، طراحی کردن

82
Q

Elektrotechniker: installieren, warten, reparieren, prüfen, entwerfen

A

مهندس برق: نصب کردن، نگهداری کردن، تعمیر کردن، بررسی کردن، طراحی کردن

83
Q

Modeberater: beraten, stylen, präsentieren, empfehlen, kombinieren

A
84
Q

Chemiker: analysieren, experimentieren, entwickeln, prüfen, dokumentieren

A

شیمی‌دان: تجزیه و تحلیل کردن، آزمایش کردن، توسعه دادن، بررسی کردن، اسناد گرفتن

85
Q

Marketingexperte: planen, analysieren, bewerben, implementieren, optimieren

A

کارشناس بازاریابی: برنامه‌ریزی کردن، تجزیه و تحلیل کردن، تبلیغ کردن، پیاده‌سازی کردن، بهینه‌سازی کردن

86
Q

Krankenpfleger: pflegen, messen, verarzten, trösten, assistieren

A

پرستار: مراقبت کردن، اندازه‌گیری کردن، درمان کردن، تسلی دادن، همکاری کردن

87
Q

Webentwickler: programmieren, designen, testen, implementieren, optimieren

A

توسعه‌دهنده وب: برنامه نویسی کردن، طراحی کردن، تست کردن، پیاده‌سازی کردن، بهینه‌سازی کردن

88
Q

Personalberater: rekrutieren, beraten, vermitteln, analysieren, interviewen

A

مشاور منابع انسانی: استخدام کردن، مشاوره دادن، میانجی‌گری کردن، تجزیه و تحلیل کردن، مصاحبه کردن

89
Q

Physiker: forschen, experimentieren, analysieren, lehren, erklären

A

فیزیک‌دان: تحقیق کردن، آزمایش کردن، تجزیه و تحلیل کردن، آموزش دادن، توضیح دادن

90
Q

Steuerberater: beraten, prüfen, planen, analysieren, erstellen

A

مشاور مالیاتی: مشاوره دادن، بررسی کردن، برنامه‌ریزی کردن، تجزیه و تحلیل کردن، ایجاد کردن

91
Q

Soziologe: forschen, analysieren, lehren, schreiben, interpretieren

A

جامعه‌شناس: تحقیق کردن، تجزیه و تحلیل کردن، آموزش دادن، نوشتن، تفسیر کردن

92
Q

Softwareentwickler: programmieren, testen, debuggen, implementieren, optimieren

A

توسعه‌دهنده نرم‌افزار: برنامه‌نویسی کردن، تست کردن، اشکال‌زدایی کردن، پیاده‌سازی کردن، بهینه‌سازی کردن

93
Q

Reiseleiter: führen, organisieren, informieren, begleiten, empfehlen

A
94
Q

Pharmazeut: beraten, verkaufen, prüfen, entwickeln, empfehlen

A

داروساز: مشاوره دادن، فروش کردن، بررسی کردن، توسعه دادن، توصیه دادن

95
Q

Mathematiker: forschen, analysieren, lehren, lösen, entwickeln

A

ریاضی‌دان: تحقیق کردن، تجزیه و تحلیل کردن، آموزش دادن، حل کردن، توسعه دادن

96
Q

IT-Support-Spezialist: unterstützen, beheben, konfigurieren, beraten, schulen

A

کارشناس پشتیبانی IT: حمایت کردن، رفع مشکل کردن، پیکربندی کردن، مشاوره دادن، آموزش دادن

97
Q

Logopäde: diagnostizieren, therapieren, üben, analysieren, beraten

A

گفتاردرمان: تشخیص دادن، درمان کردن، تمرین کردن، تجزیه و تحلیل کردن، مشاوره دادن

98
Q

Radiologe: untersuchen, diagnostizieren, interpretieren, dokumentieren, beraten

A

پزشک رادیولوژی: بررسی کردن، تشخیص دادن، تفسیر کردن، اسناد گرفتن، مشاوره دادن

99
Q

Agraringenieur: planen, analysieren, beraten, optimieren, implementieren

A
100
Q

Datenschutzexperte: überwachen, beraten, schützen, implementieren, auditieren

A

کارشناس حریم خصوصی: نظارت کردن، مشاوره دادن، حفاظت کردن، پیاده‌سازی کردن، ارزیابی کردن

101
Q

Maler: malen, streichen, zeichnen, entwerfen, renovieren

A

نقاش: نقاشی کردن، رنگ زدن، نقاشی کشیدن، طراحی کردن، بازسازی کردن

102
Q

Grafiker: gestalten, entwerfen, zeichnen, bearbeiten, visualisieren

A

گرافیست: گرافیک دادن، طراحی کردن، نقاشی کردن، ویرایش کردن، تصویرسازی کردن

103
Q

Werbetexter: schreiben, kreieren, überzeugen, entwerfen, vermarkten

A

نویسنده تبلیغاتی: نوشتن، ایجاد کردن، متقاعد کردن، طراحی کردن، بازاریابی کردن

104
Q

Biomedizinischer Ingenieur: entwerfen, entwickeln, testen, analysieren, implementieren

A

مهندس بیوپزشکی: طراحی کردن، توسعه دادن، تست کردن، تجزیه و تحلیل کردن، پیاده‌سازی کردن

105
Q

Videoeditor: schneiden, bearbeiten, gestalten, synchronisieren, optimieren

A

ویرایشگر ویدئو: برش دادن، ویرایش کردن، طراحی کردن، همگام کردن، بهینه‌سازی کردن

106
Q

Fitnessmodel: trainieren, posieren, ernähren, motivieren, präsentieren

A

مدل فیتنس: تمرین دادن، پوز کردن، تغذیه کردن، انگیزه دادن، ارائه دادن

107
Q

Unternehmensberater: beraten, analysieren, optimieren, implementieren, empfehlen

A

مشاور سازمانی: مشاوره دادن، تجزیه و تحلیل کردن، بهینه‌سازی کردن، پیاده‌سازی کردن، توصیه دادن

108
Q

Modedesigner: entwerfen, zeichnen, nähen, gestalten, präsentieren

A

طراح مد: طراحی کردن، نقاشی کردن، دوخت کردن، گرافیک دادن، ارائه دادن

109
Q

r

A