loqate darse 7 farsi 3 Flashcards
حسن
نیکویی، زیبایی
جمال
زیبایی، زیبایی ازلی خداوند
کمال
کامل بودن، کامل ترین و بهترین صورت و حالت هر چیز، سرآمد بودن در داشتن صفتهای خوب
روحانی
منسوب به روح، معنوی، ملکوتی، آن چه از مقوله روح و جان باشد.
بی خودی
بیهوشی، حالت از خودرَستگی و به معشوق پیوستن
محب
دوستدار، یار، عاشق
شیدایی
دیوانگی
بزم
محفل، ضیافت
نغمه
نوا، ترانه، سرود
جسمانی
منسوب به جسم، مقابل روحانی
سودا
خیال، دیوانگی
سامان
درخور، میسر، امکان
فَرْض
لازم، ضروری، آن چه خداوند بر بندگانش واجب کرده است.
ممات
مرگ، مردن؛ مقابل حیات
نیک
در عبارت چون نیک اندیشه کنی، به معنی «خوب، دقیق» و از نظر دستوری قید است.
وصول
رسیدن، به دست آوردن، پیوستن عارف به حق تعالی
مأوا
جای بودن، جایگاه و مکان، ملجا، پناهگاه، مأمن (مأوا کردن: اقامت کردن)
غایت
نهایت، پایان، حد نهایی
سُهرورد
یکی از دهستانهای بخش قیدار شهرستان زنجان
مسلّم
قطعی، ثابت، مقرّ، پذیرفته (مسلم شدن: قطعی شدن، مختص گشتن)
لابد
ناچار، ناگزیر
طالبان
جمع طالب؛ جویندگان، خواهندگان
از بهرِ
برای، به جهتِ، به خاطر
آمد
در عبارت (فرض راه آمد) به معنی «شد، گشت و گردید» و فعل اسنادی است.
پُرکین
کسی که وجود او پر از حقد و کینه باشد. (کین: کینه، عداوت، بغض و نفرت)
خودرای
آن که به رأی دیگران اعتنا نکند، خودسر
بی رایی
بدون عقل و اندیشه بودن، بی تدبیری، بی فکری
بُرنا
جوان، شاب، مقابل پیر
گوش داشتن
در متن درس به معنی «شنیدن و به یاد داشتن، توجه کردن» به کار رفته است. (گوش دار: بشنو و به یاد داشته باش)
مصطفی
برگزیده، از القاب حضرت رسول (ص)
حبیب
دوست، محبوب، معشوق
تمهیدات
جمع تمهید:گستردن، مقدمه چینی، آماده کردن، آراستن
عين القُضات
در لغت به معنی چشم داوران، عزیز و گرامی قاضیان و داوران؛ از بزرگان مشایخ صوفیه و دانشمند ربع اول قرن ششم هجری.
ابتهاج
شاد شدن، مسرّت
هوا
عشق، تمنا و آرزو
جنون
دیوانگی، شیدایی
شفیع
خواهشگر، شفاعت کننده، پایمرد
کَدْکن
نام دهی است از توابع نیشابور
ازلی
منسوب به ازل
ازل: زمان بی آغاز
مقوله
گفتار، باب