loqate dars 16 farsi 3 Flashcards
آزگار
زمانی دراز؛ ویژگی آنچه بلند و طولانی
به نظر می آید.
آسمان جل
کنایه از فقیر، بی چیز، بی خانمان؛ جل:
پوشش به معنای مطلق
استشاره
رای زنی، مشورت، نظرخواهی
استیصال
ناچاری، درماندگی
اطوار
رفتار و یا سخنی ناخوشایند و ناهنجار
اعلا
برتر، ممتاز، نفیس، برگزیده از هر چیز
امتناع
خودداری، سر باز زدن از انجام کاری یا
قبول کردن سخنی
انضمام
ضمیمه کردن؛ به انضمام: به ضمیمه، به
همراه
بادی
آغاز (در اصل به معنی آغازکننده است)
بحبوحه: میان، وسط
بدقواره
آن که یا آنچه ظاهری زشت و نامتناسب
دارد؛ بد ترکیب
بذله
شوخی، لطیفه
برجک
سازه چرخانی که روی تانک قرار دارد و به کمک آن می توان جهت شلیک توپ را تغییر داد.
بَقولات
انواع دانه های خوراکی بعضی گیاهان
مانند نخود و عدس، حبوبات
بلامعارض
بی رقیب
ُبَّلَعت
فروبردم، بلعیدم؛ صرف کردن صیغهٔ
بلعت: خوردن
پاپی شدن
در امری اصرار ورزیدن
پتیاره
زشت و ترسناک
پرت و پلا
بیهوده، بی معنی؛ به این نوع ترکیبها که در آنها لفظ دوم، اغلب بی معنی است و برای تأكید لفظ اول می آید، «مرکب اتباعی» یا «اتباع»
می گویند.
ترفیع
ارتقا یافتن، رتبه گرفتن
تصدیق
تأییدکردن درستی حرف یا عملی، گواهی
دادن به صحت امری
تصنعی
ساختگی
تک وپوز
دک و پوز، به طنز، ظاهر شخص به ویژه
سروصورت
تنبوشه
لوله سفالین یا سیمانی کوتاه که در زیرخاک
یا میان دیوار می گذارند تا آب از آن عبور کند. تیربار: سلاح خودکار آتشین، سنگین تر و بزرگ تر از مسلسل دستی که به وسیله نوار فشنگ تغذیه می شود؛ مسلسل سنگین
جبهه
پیشانی
جیر
نوعی چرم دباغی شده با سطح نرم و پرزدار که در تهیه لباس، کفش، کیف و مانند آنها به کار
می رود.
چلمن
آن که زودفریب می خورد، هالو؛ بی عرضه،
دست و پاچلفتی
حضار
آنان که در جایی یا مجلسی حضور دارند؛
حاضران
حلقوم
حلق و گلو
خرت وپرت
مجموعه ای از اشیا، وسایل و خرده ریزهای
کم ارزش