loqate dars 14 farsi 3 Flashcards
استغنا
بی نیازی؛ در اصطلاح، بی نیازی سالک از
هر چیز جز خدا
اعانت
یاری دادن، یاری
افسرده
منجمد، سرمازده
اکناف
ج کَنَف، اطراف، کناره ها
اولی
شایسته؛ اولی تر: شایسته تر (با آنکه «اولی» خود صفت تفضیلی است؛ در گذشته به آن «تر»
افزوده اند.)
تجرید
در لغت به معنای تنهایی گزیدن؛ ترک گناهان و اعراض از امور دنیوی و تقرب به خداوند؛ در اصطلاح تصوف، خالی شدن قلب سالک از آنچه
جز خداست.
تعَب
رنج و سختی
تفرید
دل خود را متوجه حق کردن، دل از علایق بریدن و خواست خود را فدای خواست ازلی کردن، فردشمردن و یگانه دانستن خدا؛ تفرید را عطار در معنی گم شدن عارف در معروف به کار میبرد؛ یعنی وقتی که در توحید غرق شد، آگاهی از این گمشدگی
را گم کند و به فراموشی سپارد.
دعوی
ادعا، ادعای خواستن یا داشتن چیزی؛ معنی و دعوی دو مفهوم متقابل و متضادند. معنی، حقیقتی است که نیاز به اثبات ندارد و دعوی لافی
است تهی از معنی.
زاد
توشه، خوردنی و آشامیدنی که در سفر همراه
می برند.
سروش
پیام آور، فرشته پیام آور
شگرف
قوی، نیرومند
شیدا
عاشق، دلداده
صدر
طرف بالای مجلس، جایی از اتاق و مانند آن که برای نشستن بزرگان مجلس اختصاص
می یابد؛ مجازا ارزش و اعتبار
کلان
دارای سن بیشتر