loqate darse 2 farsi 1 Flashcards
1
Q
تیمار
A
غم، حمایت و نگاهداشت، توجه؛ تیمارداشتن:
غمخواری و محافظت از کسـی که بیمار باشـد یا به
بال و رنجی گرفتار شـده باشـد؛ پرسـتاری و خدمت
کردن
2
Q
ضایع
A
تباه، تلف
3
Q
عَمَله
A
ج عامل، کارگرانريا؛ در فارسی امروز کلمۀ عمله به صورت مفرد، به معنی یک تن کارگر زیر دست بنّا به کار می رود.
4
Q
قرابت
A
خویشی، خویشاوندی
5
Q
مُحال
A
بی اصل، ناممکن، اندیشۀ باطل
6
Q
مستغنی
A
بینیاز
7
Q
مولع بـ
A
passionately fond of
شیفته، بسیار مشتاق، آزمند
8
Q
نموده
A
نشان داده، ارائه کرده، آشکار کرده