loqate dars 5 farsi 2 Flashcards

1
Q

اجنبی

A

بیگانه، خارجی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

اذن

A

اجازه، رُخصت

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

اعطا

A

واگذاری، بخشش، عطا کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

افراط

A

از حد درگذشتن، زیاده ِ روی، مقابل تفریط

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

التهاب

A

شعلهور شدن و برافروختن؛ مجازاً ناآرامی،

بیقراری، اضطراب

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

بَختک

A

موجود خیالی یا سیاهیای که برروی شخص خوابیده میافتد؛ کابوس

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

تحت الحمایگی

A

تحت الحمایه بودن؛ تحت الحمایه
ویژگی کشور، سرزمین یا فردی است که معمولا
بهموجب پیمانی با یک کشور نیرومند، تحت حمایت
او درمیآید و در عوض، امتیازات و اختیاراتی به او میدهد. تحتالحمایگی در مورد یک کشور یا
سرزمین، یکی از اشکال استعمار و مرحلهای قبل از
تبدیل کامل به مستعمره است.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

تسخیر

A

تصرف کردن جایی، معمولا با زور

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

تفریط

A

کوتاهیکردن درکاری

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

توازن

A

تعادل، برابری

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

جنون

A

شیفتگی، شیدایی، شوریدگی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

چنبره زدن

A

چنبر زدن، حلقه زدن، بهصورت خمیده و

حلقهوار جمع شدن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

خصال

A

جمع خصلت، خویها ، خواه نیک باشد یا بد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

دارالسلطنه

A

پایتخت؛ در دورۀ صفوی و قاجار، عنوان
بعضی از شهرها که شاهزاده یا ولیعهد در آن اقامت
داشت.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

درایت

A

آگاهی، دانش، بینش

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

زبونی

A

فرومایگی، درماندگی

17
Q

زنبورک

A

نوعی توپ جنگی کوچک دارای دوچرخ که

در زمان صفویه و قاجاریه روی شتر میبستند.

18
Q

شایق

A

آرزومند، مشتاق

19
Q

صفیر

A

صدای بلند و تیز

20
Q

طاقت فرسا

A

توانفرسا، سخت و تحمل ناپذیر

21
Q

غیرت

A

حمیّت، تعصّب

22
Q

کورسو

A

نور اندک، روشناییکم

23
Q

معبد

A

پرستشگاه، محلّ عبادت

24
Q

مقرر

A

معلوم، تعیینشده

25
Q

موعد

A

هنگام، زمان

26
Q

موزون

A

هماهنگ، خوشنوا

27
Q

نهیب

A

فریاد بلند، بهویژه برای ترساندن یا اخطار

کردن

28
Q

وجد

A

سرور، شادمانی و خوشی

29
Q

ولایات

A

جمع ولایت؛ مجموعه شهرهایی که تحت نظر والی اداره میشود؛ معادل شهرستان امروزی