loqate darse 5 farsi 1 Flashcards
اِسلیمی
غییر شکل یافتۀ کلمۀ اسالمی، طرح هایی
ّ مرکب از پیچ و خم ّ های متعدد که شبیه
عناصر
طبیعت هستند
آخره
چنبرۀ گردن، قوس زیر گردن
بُحران
آشفتگی، وضع غیرعادی
crisis
بُر خوردن
در میان قرار گرفتن
بُنشن
خوار و بار از قبیل نخود و لوبیا و عدس
بیرنـگ
نمونـه و طرحـی کـه نقـاش بـه صـورت
کمرنـگ یا نقطـه چین برکاغذ میآورد و سـپس آن
ّلیه
را کامـل رنـگ آمیـزی میکنـد، طـرح او
بیغوله
کنج، گوشه ای دور از مردم
تَسلّا
آرامش یافتن
حقارت
خواری، پستی
خطابه
سخنرانی، خطبه خواندن، وعظ کردن
خَلَفِ صدق
جانشین راستین
خیل
گروه،دسته
رعنا
خوش قد و قامت، زیبا
رندانه
زیرکانه
شِندِرغاز
پولی اندک و ناچیز
طُمأنینه
آرامش و قرار
عیال
زن و فرزندان، زن
غارِب
میان دو کتف
فراعنه
جِ فرعون، پادشاهان قدیم مصر
کُلّه
برآمدگی پشت پای اسب
کنگره
مجمعی از دانشمندان و یا سیاستمداران که
دربارۀ مسائل علمی یا سیاسی بحث کنند. )کلمه ای
فرانسوی(
گَرته برداری
طراحی چیزی به کمک گَرده یا خاکه ی زنگ یا زغال؛ نسخه برداری از روی یک تصویر یا طرح
گُرده
پشت، بالای کمر
مَخمَصه
بدبختی و غم بزرگ، تنگنا، این واژه به معنی
» گرفتاری« متداول شده است.
مرفّه
راحت و آسوده
مُشَوّش
آشفته و پریشان
معاشرت
گفت و شنید، الفت داشتن، رفتوآمد
میراب
نگهبان آب، کسی که آب را به خانه ها و باغ ها
تقسیم میکند.
وَالصّافّاتِ صفّا
سوگند به فرشتگان صف در صف
)آیۀ 1 ،سورۀ37)
وَقَب
هر فرورفتگی اندام چون گودی چشم
وقفی
منسوب به وقف، وقف: زمین یا دارایی و ملکی که برای مقصود معیّنی در راه خدا اختصاص دهند.