Verb,Adj,Adv 9 Flashcards
betrachten
برسی کردن، معاینه کردن، محسوب کردن، به شمار آوردن
einhalten
عمل کردن، نگاه داشتن
verursachen
باعث شدن، درست کردن
nahen
نزدیک شدن، فرا رسیدن
zubreiten
درست کردن غذا، پختن
abstellen
قرار دادن، زمین گذاشتن
kehren
جارو کردن
dauern
طول کشیدن، وقت گرفتن
bleiben
ماندن
darstellen
توصیف کردن، به تصویر کشیدن، تشریح کردن
benutzen
استفاده کردن
rennen
دویدن
verbrennen
سوزاندن، سوختن، خود را سوزاندن
nähen
دوختن، بخیه زدن
federn
فنری بودن، حالت ارتجاعی داشتن، فنر زدن
durchführen
انجام دادن، اجرا کردن، عمل کردن
lehren
درس دادن، آموزش دادن، آموزاندن
belagern
محاصره کردن
entfernen
پاک کردن، حذف کردن
gähnen
خمیازه کشیدن
sich wehren gegen
از خود دفاع کردن (s)، مقاومت کردن
einladen
دعوت کردن
tanzen
رقصیدن
verticken
فروختن
polieren
برق انداختن، صیقل دادن، پرداخت کردن
motivieren
انگیزه دادن، تحریک کردن
gestiegen
افزایش یافته
selbstverständlich
بدیهی
ehrgeizig
بلند پرواز، جاه طلب
rot
قرمز
allgemein
کلی، عمومی، به صورت عمومی
unwahr
نادرست، دروغ، کذب، غیر واقعی
gecutted
برش خورده
seriös
جدی
erneut
دوباره، تازه، مجدد
fristlos
فوری، بی درنگ
dominant
برتر، غالب
einzeln
تک، یک به یک
vollständig
کامل، بی نقض
prächtig
باشکوه، مجلل، بی نظیر، عالی
optimal
بهینه، بهتر، مطلوب
traditionell
سنتی
blau
آبی
gezielt
متمرکز
seltsam
عجیب، غیر عادی
ratsam
صلاح، به صلاح، عاقلانه
klein
کوچک
trennbar
جداشدنی، جدایی پذیر
lächerlich
خنده دار، مضحک، مسخره
lauchtend
درخشان، براق
üblich
رایج، معمولی
gering
اندک، کم، ناچیز، کوچک
anstrengend
خسته کننده، طاقت فرسا
flüssig
مایع، روان، سیال
überzeugend
متقاعد کننده
zusätzlich
اضافه، به طور اضافه
ausgührlich
مفصل
unhöflich
بی ادبانه، بی ادب
sogenannt
به اصطلاح
sonnig
آفتابی
voraus
جلو، پیشاپیش
selbstverständlich
البته، حتما
beispielsweise
برای مثال
rechtzeitig
سروقت، سرزمان
eventuell
احتمالا
fristlos
فورا
kürzlich
به تازگی، اخیرا
bestens
به بهترین شکل، به نحو احسن
dabei
همراه، به همراه، در مورد این، با این، با وجود اینکه، درحالی که، با اینکه
verfolgen
تعقیب کردن، دنبال کردن
erschütternd
تکان دهنده، تاثر آور
starren auf .akk
زل زدن
sich abheben von .dat
برداشتن، برداشت کردن، متمایز بودن (s)، تفاوت داشتن (s)
drängen .akk
اصرار کردن، تحت فشار گذاشتن، اصرار ورزیدن
herausfinden
سر در آوردن، فهمیدن
bemerkenswert
قابل توجه، چشم گیر
duften
عطر داشتن، بوی خوبی داشتن، بوی چیزی آمدن