Verb,Adj,Adv 7 Flashcards
hinzufügen
اضافه کردن
rekonstruieren
باز سازی کردن
diskutieren
بحث کردن، گفت و گو کردن
verschicken
فرستادن، ارسال کردن
auswerten
ارزیابی کردن، برسی کردن
abweichen
دور شدن، منحرف شدن
gliedern
نظم بخشیدن، ساختار دادن
wirken
تاثیر داشتن، اشتقال داشتن
tolerieren
تحمل کردن
ansprechen
صحبت کردن، مخاطب قرار دادن، خوش آمدن، دوست داشتن، پسندیدن
diagnostizieren
تشخیص دادن
jubeln
با فریاد خوشحالی کردن، هورا کشیدن
weitergeben
به دیگری دادن، به بعدی دادن، واگذار کردن
einreiben
مالیدن
abstempeln
مهر کردن، مهر خوردن
befragen
سوال کردن، سوال پرسیدن
deklarieren
اعلام کردن
herstellen
تولید کردن، ساختن
versammeln
جمع کردن، گرد آوردن، جمع شدن، تجمع کردن
verabreichen
دادن
bewähren
خود را ثابت کردن، امتحان خود را پس دادن
integrieren
تلفیق کردن، ادغام کردن، همسان کردن
abbrechen
متوقف کردن، قطع کردن، نا تمام گذاشتن، شکستن، جدا کردن
auskennen
واقف بودن، شناختن، آگاه بودن