Verb,Adj,Adv 378 Flashcards
verschwinden
ناپدید شدن
kreidebleich
رنگ پریده
unterstellen
سرپرستی (کاری را به کسی) محول کردن، کسی را زیر دست (کسی) قرار دادن، فرض کردن، به کسی تهمت زدن
aushalten (inf)
تحمل کردن، تاب آوردن
verbinden .dat
پانسمان کردن، باند پیچی کردن، وصل کردن، ارتباط دادن، متحد شدن (s)، پیمان بستن (s)، به هم پیوستن (s)، ارتباط برقرار کردن
sinnen (inf)
تفکر کردن
trauen
اعتماد کردن، جرات کردن (s)
füreinander
برای همدیگر
hinüber
با آنجا، به آن طرف
hinein
(به سمت) داخل، (به سمت) درون
je
تا به حال، هیچ وقت، هر چقدر، چر چه
abwechseln
(جایگاه) عوض کردن، نوبتی انجام دادن
speisen
غذا خوردن، میل کردن
süßlich
شیرین مزه، نسبتا شیرین
beißen (inf)
گاز گرفتن
drohen
تهدید کردن
inhaltlich
محتوایی
aufbewahren
نگه داشتن، حفظ کردن
beruhigen
آرام کردن، آرامش خود را حفظ کردن (s)، آرام شدن (s)
gebissen
گزیده شده