Verb,Adj,Adv 6 Flashcards
annehmen
پذیرفتن، دریافت کردن، قبول کردن، حدس زدن
vorbereiten
آماده شدن، آماده کردن
fuhlen
حس کردن
entwerfen
طراحی کردن
komplizieren
پیچیده کردن
verkaufen
فروختن
spaßmachen
خوش گذراندن
verloben
نامزد کردن
knüpfen
بافتن، وصل کردن، متصل کردن
aneignen
آموختن، فرا گرفتن، یاد گرفتن
einbringen
شرکت کردن
überschreiten
عبور کردن، گذشتن
abschaffen
لغو کردن، از میان برداشتن
dienen
استفاده شدن، مورد استفاده قرار گرفتن، خدمت کردن
zustimmen
موافق بودن
wehtun
درد داشتن، درد کردن
vertiefen
عمیق کردن
wiedergeben
پس دادن، برگرداندن، بیان کردن، اطلاع دادن، توصیف کردن، باز تولید کردن
schieflaufen
به مشکل خوردن، اشتباه پیش رفتن، خراب شدن
zusammenarbeiten
همکاری کردن
vernichten
نابود کردن، از بین بردن
verwirren
گیج کردن، دستپاچه کردن
verweilen
ماندن
ansprechen
صحبت کردن، مخاطب قرار دادن، خوش آمدن، دوست داشتن، پسندیدن
abrunden
گرد کردن (عدد)
anrechnen
ارزیابی کردن، تشخیص دادن
absolvieren
به پایان رساندن، تمام کردن
festlegen
خود را متعهد کردن، خود را درگیر کردن، ترتیب دادن، هماهنگ کردن
einschreiben
نام نویسی کردن، ثبت نام کردن
ausleben
از زندگی لذت بردن
vortragen
اراعه کردن، نمایش دادن، اجرا کردن
erarbeiten
ایجاد کردن، توسعه دادن، تهیه کردن
gehören
متعلق بودن، مال کسی بودن
promovieren
درجه دکترا گرفتن
anschließend
بعدی، پس آیند
rund
گرد، دایره شکل
genießbar
خوردنی، قابل خوردن
letze
آخرین
beeindruckt
تحت تاثیر قرار گرفته، متاثر
mühelos
بی دردسر، آسان، بدون زحمت
leiblich
تنی
atypisch
نا معلوم، نا متعارف
irrelevant
نا مربوط، بی ربط، غیر ضروری
bikulturell
دو فرهنگی
desillusioniert
نا امید، مایوس
nonverbal
غیر کلامی
verderblich
فاسد شدگی، خراب شدگی
arm
فقیر
missverständlich
مبهم، گمراه کننده
schlüssig
منطقی، سنجیده، قانع کننده
vereint
متحد