Verb,Adj,Adv 723 Flashcards
eben
همین الان، تازه، به تازگی
unerhört
شرم آور، بی شرمانه، بی نظیر، باورنکردنی
anrichten
آماده کردن، حاضر کردن، سبب شدن، باعث شدن
passieren
اتفاق افتادن، رخ دادن، گذشتن، رفتن
sich aufblasen (inf)
باد کردن، مهم پنداشتن (s)، ژست گرفتن (s)
ausgeben (inf)
خرج کردن
wegnehmen (inf)
چیزی را گرفتن و دور کردن، از دست گرفتن، گرفتن، برداشتن
anwidern
منزجر کردن
weglassen (inf)
کنار گذاشتن، حذف کردن، رها کردن
aufnehmen
پذیرفتن، ضبط کردن، گرفتن، قرض کردن، برقرار کردن، ایجاد کردن
nachfragen
پرسیدن، سوال کردن
nötig
ضروری، مهم، لازم
aufhängen
آویزان کردن، دار زدن، اعدام کردن
auseinander
جدا، جدا از هم، با فاصله از هم
heil
سالم، پاک، بی عیب
einschlagen
کوبیدن، فرو آوردن، شکستن، خرد کردن
anrechnen
به حساب گذاشتن، لحاظ کردن، دانستن، محسوب کردن
empfindlich
حساس، زودرنج
bestätigen
تصدیق کردن، تایید کردن
unbefangen
بی طرف، بی غرض، بی خیال، بی پروا