Verb,Adj,Adv 19 Flashcards
reißen (inf)
تقسیم کردن، پاره کردن
sich abschneiden
کوتاه کردن، بریدن (s)
evakuieren
انتقال دادن، خارج کردن، تخلیه کردن
rücksichtslos
بی ملاحظه
aufdrücken
فشار دادن
existieren
وجود داشتن، بودن
empor
به بالا، به سمت بالا
rausschmeißen
به بیرون پرتاب کردن
ausgerechnet
درست، عدل
sich ausdrücken
بیان کردن، منظور خود را بیان کردن (s)، منظور خود را ابراز کردن (s)، نشان دادن
geboten
ضروری، لازم
hindern
مانع شدن، پیشگیری کردن
einsehen (inf)
متوجه شدن
karrierist
حرفه ای، موقعیت دوست
vordringen
نفوذ کردن، رسیدن، پی بردن
zurückwerfen
عقب انداختن
aufreiben
نابود کردن، زخمی کردن
opportunist
فرصت طلب
siegreich
پیروز
herbeiführen
سبب شدن، ایجاد کردن
sich verteidigen
دفاع کردن، از خود دفاع کردن (s)
begreifen
درک کردن، فهمیدن
antreten
شروع کردن، آغاز کردن، به کار انداختن، روشن کردن، حاضر شدن
entblößen
لباس درآوردن، برهنه کردن
vorfinden
دیدن، روبرو شدن، مواجه شدن
vorkommen
پیش آمدن
unvorstellbar
غیر قابل تصور، باورنکردنی
sich begeben (inf)
رفتن
auszeichnen
برچسب زدن، قیمت زدن، متمایز کردن، متفاوت کردن، برتری داشتن (s)
angebracht
به جا، مناسب
rücksichtslos
بی ملاحظه
allerdings
اما، اگرچه، البته
herrlich
فوق العاده، عالی
befehlen (inf)
دستور دادن، امر کردن
verhandeln
مذاکره کردن
verwirklichen
عملی کردن، محقق ساختن
umkommen
مردن، کشته شدن
bedauern
متاسف شدن، پشیمان شدن، همدردی کردن
nötigen
به اصرار، از کسی خواستن، اصرار کردن، مجبور کردن، وادار کردن
abhauen
دور شدن، فرار کردن
zackig
دندانه دار، دندانه دندانه
eiskesseln
محاصره کردن
sich vornehmen (inf)
تصمیم گرفتن، قصد داشتن
sinnlos
بی معنی
erwähnen
نام بردن، ذکر کردن
niederreißen
نابود کردن، خراب کردن
fort
دور، رفته
spinnen (inf)
تنیدن، دیوانه بودن
ausstellen
نمایش دادن، نشان دادن، صادر کردن
abrücken
کنار کشیدن، فاصله گرفتن