Verb,Adj,Adv 10 Flashcards
aufstellen
قرار دادن، چیدن، شکل دادن، تنظیم کردن
durchführen
انجام دادن، اجرا کردن، عمل کردن
heilen
درمان شدن، خوب شدن، درمان کردن، مداوا کردن
abfliegen
حرکت کردن (هواپیما)
lümmeln
لم دادن
verwenden
استفاده کردن، به کار بردن
recherchieren
پژوهش کردن، تحقیق کردن، جست و جو کردن
wenden
دور زدن، مراجعه کردن، برگرداندن
ansagen
اعمال کردن، خبر دادن
agieren
اجرا کردن، بازی کردن
beschaffen
تهیه کردن، فراهم کردن
ersetzen
جایگزین کردن، جبران کردن
verdreifachen
سه برابر کردن
fürchten
ترسیدن، نگران بودن، ترسیده بودن
aufzählen
برشمردن، تک تک نام بردن
spüren
حس کردن
merken
متوجه شدن، تشخیص دادن، به خاطر سپردن، حفظ کردن
naschen
ناخنک زدن
hinweisen
تذکر دادن
intensivieren
افزایش دادن، تقویت کردن، تشدید کردن
zapfen
ضربه زدن
schwimmen
شنا کردن
dominieren
غالب بودن، حاکم بودن، چیره شدن، مسلط بودن
warten
منتظر بودن، صبر کردن
geben
دادن
orientieren
مسیریابی کردن، تطبیق دادن، سازگار کردن
treffen
ملاقات کردن، دیدن، خوردن، ضربه خوردن، همدیگر را ملاقات کردن، با هم دیگر مواجه شدن، صدمه زدن، آسیب زدن، انجام دادن، کردن، برخورد کردن، مواجه شدن، تشخیص دادن، حدس زدن، دست یافتن
reisen
مسافرت کردن
berücksichtigen
در نظر گرفتن
vertreiben
بیرون کردن، طرد کردن
verticken
فروختن
unabhängig
مستقل، غیر وابسته
durchsetzungsstark
قاطع
schön
زیبا
super
عالی
teamfähig
توانا در کار گروهی
strukturiert
ساختارمند، دارای ساختار
lang
دراز، بلند
kurz
کوتاه
genutzte
استفاده شده
hiesige
محلی
ersetzbar
قابل تعویض
ruhig
ساکت، بی سر و صدا
gut
خوب
didaktisch
آموزشی
aufsehenerregenden
پرشور
genial
نابغه، بی نظیر، مبتکر
weiß
سفید
ganzheitlich
کل نگر
langsam
کند، آهسته
frei
آزاد، خالی، روز تعطیل
alt
پیر، قدیمی، مسن
unordentlich
بی نظم، نا مرتب
schmuddelig
کثیف، نا مرتب، چرک
schwanger
حامله، باردار
egal
بی اهمیت، بدون تفاوت
gefährlich
خطرناک
dick
چاق، ضخیم
glücklich
شاد، خوشحال
zumindest
حداقل
auswendig
حفظ، حفظ شده، از حفظ
beruflich
از نظر شغلی، به عنوان شغل
natürlich
البته، طبیعتا
plus
به علاوه، به ازافه
gratis
به صورت رایگاه
sofort
فورا، سریعا
zusammen
با هم
fast
تغریبا، نزدیک بود
ziemlich
زیاد، خیلی، نسبتا زیاد
minus
منفی
umtauschen
پس دادن، عوض کردن
vorschlagen
پیشنهاد کردن، پیشنهاد دادن
hassen
متنفر بودن
übernehmen
برعهده گرفتن، به دست آوردن
sparen
پس انداز کردن، صرفه جویی کردن
eroffnen
باز کردن
pandeln
رفت و آمد کردن (مکرر)
vermischen
مخلوط کردن
wechseln
تغییر کردن، تعویض کردن، عوض کردن
erstrecken
امتداد داشتن، ادامه داشتن، شامل شدن، دربر گرفتن
ändern
عوض کردن، تغییر کردن، تغییر دادن
herstellen
تولید کردن، ساختن
prüfen
برسی کردن، چک کردن
unterscheiden
تشخیص دادن، تمیز دادن
erzählen
گفتن، تعریف کردن، توضیح دادن
weinen
گریه کردن
hinterlassen
به جا گذاشتن، گذاشتن
trocken
خشک کردن
vorbereiten
آماده کردن، آماده شدن
organisieren
هماهنگ کردن، سازمان دادن
betreuen
مراقبت کردن، اداره کردن، رسیدگی کردن
bestätigen .dat .akk
تصدیق کردن، تائید کردن
einig
تعدادی، برخی، مقداری
erraten
حدس زدن
sich (inf) versprechen .dat / .akk / .dat .dat
قول دادن (dat.)، وعده دادن (dat.)، نشان دادن (akk.)، اشتباه کردن (s)، اشتباه گفتن (s)، انتظار داشتن (von)(s)(dat.dat.)، توقع داشتن (von)(s)(dat.dat.)
großartig
عالی، بی نظیر
anmachen .akk
روشن کردن
aufhören mit .dat
تمام شدن، پایان یافتن، متوقف شدن، تمام کردن (mit)
behutsam
با ملاحظه، ملایم