Verb,Adj,Adv 14 Flashcards
anhand
با کمک، به وسیله
hinauf
بالا، به سمت بالا
ernsthaft
به طور جدی
zweifellos
بی شک، بی تردید
eben
همین الان، تازه، به تازگی
aufgeregt
هیجان زده
lebhaft
سرزنده، با روح
egoistisch
خود خواه
erschütternd
تکان دهنده، دلخراش، تاثر آور
behutsam
با ملاحظه، ملایم
angemessen
مناسب، به جا
endgültig
یک بار برای همیشه، برای همیشه، نهایی
funktional
کاربردی، عملی، کارکردی
langatmig
طولانی، دراز
anerkannt
معتبر، شناخته شده، مورد تایید
erheblich
زیاد، قابل توجه، چشمگیر
scharf
تند (مزه)، تند و تیز، تیز، بُرنده
artig
با ادب، معقول، محترم، مودب
böse
بد جنسی، خبیث، عصبانی، ناراحت، بد، ناجور، وخیم، ناخوشایند
strukturieren
ساختار دادن، شکل بخشیدن
vorsehen
در نظر داشتن، در نظر گرفتن، در نظر بودن، مواظب (چیزی) بودن
zuspätkommen
خیلی دیر آمدن
sich konzentrieren auf
تمرکز کردن
profitieren
منفعت بردن، استفاده کردن
mitgeben
دادن، در اختیار کسی گذاشتن
ausstellen
صادر کردن، نمایش دادن، نشان دادن
anerkennen
قدردانی کردن، تحسین کردن، قدر دانستن
verspüren
احساس کردن
vertreten
نماینده کسی بودن، نمایندگی کردن
besetzen
اشغال کردن، جا گرفتن
leiden (inf) unter / an .dat
رنج بردن، مبتلا بودن
beißen (inf)
گاز گرفتن
erlassen
تصویب کردن، وضع کردن، بخشیدن، معاف کردن
erzielen
به دست آوردن، رسیدن
ablaufen
رفتن، دور شدن، خالی شدن، منقضی شدن، تمام شدن
erbitten
درخواست کردن، تقاضا کردن
steuern
هدایت کردن، رفتن، به مبارزه برخاستن، مبارزه کردن
bestrafen
مجازات شدن، محکوم شدن
blasen (inf)
دمیدن، فوت کردن، وزیدن
leugnen
انکار کردن، رد کردن
baden
حمام کردن، شنا کردن
sich anziehen
لباس پوشیدن (s)، به تن کردن (s)، جذب کردن، کشیدن