Verb,Adj,Adv 12 Flashcards
rechtfertigen
خود را تبرئه کردن، عمل خود را توجیه کردن، تبرئه کردن، توجیه کردن
reklamieren
شکایت کردن
kennzeichnen
علامت گذاری کردن
werben
تبلیغ کردن
wissen
دانستن، به یاد آوردن، توانستن
festlegen
خود را متعهد کردن، خود را درگیر کردن، ترتیب دادن، هماهنگ کردن
adressieren
آدرس دادن، نشانی نوشتن
sperren
مسدود کردن، بستن
zurücknehmen
پس گرفتن
erlangen
کسب کردن، به دست آوردن
übertragen
ارجاع کردن، واگذار کردن، پخش کردن، ترجمه کردن
blicken
نگاه کردن، نظاره کردن
überzeugen
متقاعد کردن، متقاعد شدن
klagen
شکایت کردن، نالیدن
konsultieren
نظر خواستن، مشورت کردن
antreten
شروع کردن، آغاز کردن، به کار انداختن، روشن کردن، حاضر شدن
erwähnen
نام بردن، ذکر کردن
begründen
توجیه کردن، دلیل آوردن، استدلال آوردن (کردن)
gestatten
اجازه دادن
platzen
ترکیدن
verfassen
نوشتن، تالیف کردن، تنظیم کردن
befreien
آزاد کردن، نجات دادن، رهایی بخشیدن
kentern
واژگون شدن (قایق،کشتی)
grüßen
سلام کردن، احوال پرسی کردن
versichern
بیمه کردن، اطمینان دادن
schnauben
خروپف کردن، خرناس کشیدن، غریدن
beziehen
رویه کشیدن، عوض کردن، روکش کشیدن، دریافت کردن، کسب کردن، اشاره کردن
verspäten
تاخیر کردن، دیر کردن، تاخیر داشتن