Verb,Adj,Adv 11 Flashcards
entlassen
مرخص کردن، اخراج کردن، از کار بیرون کردن
einmischen
دخالت کردن
nähern
نزدیک شدن
berühren
لمس کردن، دست زدن
nachweisen
ثابت کردن
betreffen
شامل شدن، مربوط بودن
anfertigen
درست کردن، ساختن، انجام دادن
zurückkehren
بازگشتن، برگشتن
gefallen
پسندیدن، دوست داشتن
anrufen
تلفن کردن، کمک خواستن، مراجعه کردن
laufen
راه رفتن، پیش رفتن
denken
فکر کردن
lediglich
صرفا، تنها، فقط
lieber
از روی علاقه، از روی ترجیح، ترجیحا
runter
پایین
höflich
مودبانه
unterwegs
در راه، در مسیر
rauf
بالا، بالای اینجا
Voll
پر، شلوغ، کامل، تمام
steil
پر شیب، زاویه دار
kommend
دیگر، آتی
ethisch
اخلاقی
historisch
تاریخی
unverbesserlich
اصلاح نشدنی، اصلاح ناپذیر
korrekt
درست، صحیح
inner
درونی، داخلی
schriftlich
نوشته شده
nötig
ضروری، مهم، لازم
lockig
فرفری
unkonventionelle
غیر متعارف
ungezwungen
بی تکلیف، راحت، خودمانی
out
د موده، از مد افتاده
zweite
دومین
erregt
برانگیخته، هیجان زده
befreit
آزاد، معاف
aktuell
امروزی، کنونی
kontrovers
متفاوت
schriftlich
مکتوب، نوشته شده
angemessen
مناسب، به جا
reich
پولدار