Verb,Adj,Adv 4 Flashcards
entstehen
ایجاد شدن، ساخته شدن، به وجود آمدن، به بار آمدن، وارد آمدن
waschen
شستن، خود را شستن
sorgen
مراقبت کردن، نگهداری کردن، نگران بودن، دلواپس شدن، غصه خوردن، انجام دادن، ترتیب چیزی را دادن
aufsehen
نگاه کردن
gestalten
شکل دادن، طراحی کردن
ermöglichen
ممکن ساختن
ausfallen
برگزار نشدن، کنسل شدن، لغو شدن
forschen
پژوهش کردن، جستن
schwitzen
عرق کردن
bezeichnen
نامیدن، خواندن
anvertrauen
در میان گذاشتن
erwähnen
نام بردن، ذکر کردن
zusammenkommen
جمع شدن، گرد آمدن
erläutern
توضیح دادن، تشریح کردن
ahnen
حدس زدن، بو بردن
absetzen
برداشتن، کنار گذاشتن، پیاده کردن، کسر کردن، کم کردن
pendeln
رفت و آمد کردن
einrichten
چیدن، مرتب کردن، چیدن وسایل، هماهنگ کردن، ترتیب دادن، انجام دادن، آماده کردن، حاضر شدن، افتتاح کردن، تاسیس کردن، باز کردن
wohlfühlen
حس خوبی داشتن، حس بهبودی داشتن، حس راحتی داشتن
naschen
ناخنک زدن
aufladen
شارژ کردن، بار زدن، بارگیری کردن
verdreifachen
سه برابر کردن
geraten
گرفتار شدن، دچار شدن
erfüllen
عملی کردن، برآورد کردن، اجرا کردن
unabhängig
مستقل، غیر وابسته
tätig
شاغل، مشغول به کار، فعال
einheimisch
بومی، محلی
sämtlich
تمام، کل، همه
wissenschaftlich
علمی
unüblich
نا متداول، غیر معمول
untersagt
ممنوع
lohnend
ارزنده، سود آور
krank
بیمار
ausführlich
مفصل
abwechslungsreich
متنوع، رنگارنگ
erhaben
شکوهمند، با عظمت، ممتاز
illegal
غیر قانونی
turbulent
آشوب زده، پرتلاطم
verbindlich
تعهد آور، الزام آور
zynisch
تمسخر آمیز
reißerisch
جنجالی، آشوبگر
sogenannt
به اصطلاح
gewiss
قطعی، مسلم، معلوم، مشخص
lehrreich
آموزنده، یاد دهنده
clever
زرنگ، باهوش