Verb,Adj,Adv 8 Flashcards
1
Q
angreifen
A
حمله کردن، هجوم بردن، لمس کردن، دست زدن
2
Q
umfassen
A
شامل شدن
3
Q
regieren
A
حکومت کردن، اداره کردن
4
Q
stehen bleiben
A
بی حرکت ایستادن، متوقف شدن
5
Q
ausüben
A
اشتغال داشتن، مشغول بودن
6
Q
bewässern
A
آبیاری کردن
7
Q
aufgreifen
A
دستگیر کردن، گرفتن، پذیرفتن
8
Q
eingehen
A
پذیرفتن، قبول کردن
9
Q
verloben
A
نامزد کردن
10
Q
ausgrenzen
A
برداشتن، بیرون کردن
11
Q
verschlucken
A
بلعیدن، قورت دادن
12
Q
verbringen
A
گذراندن زمان
13
Q
abbrechen
A
متوقف کردن، قطع کردن، ناتمام گذاشتن، شکستن، جدا کردن
14
Q
verbrauchen
A
مصرف کردن
15
Q
experimentieren
A
آزمایش کردن، امتحان کردن
16
Q
flitzen
A
با عجله رفتن، به سرعت رفتن
17
Q
bereuen
A
پشیمان شدن
18
Q
pflücken
A
چیدن، کندن
19
Q
betragen
A
بودن، مقدار مشخصی بودن
20
Q
verkleiden
A
لباس مبدل پوشیدن، لباس مبدل پوشاندن
21
Q
säen
A
بذر پاشیدن
22
Q
fingern
A
دست کشیدن، انجام دادن، بازی کردن
23
Q
zufriedenstellen
A
راضی کردن
24
Q
verstreuen
A
ریختن، پخش کردن، پراکنده کردن
25
genießen
لذت بردن
26
ehrenamtlich
داوطلبانه، افتخاری
27
amüsant
سرگرم کننده، بامزه
28
hauptsächlich
اصلی، عمده
29
unschlagbar
شکست ناپذیر، مغلوب نشدنی
30
limitiert
محدود
31
pur
ناب، خالص
32
ethisch
اخلاقی
33
verlockend
وسوسه انگیز، اغوا کننده
34
erhältlich
موجود، در دسترس
35
brutal
وحشی، وحشیانه
36
ursprünglich
اصلی، اولیه
37
knifflig
دشوار، سخت، مشکل
38
geschlosen
بسته، بسته شده
39
unersetzlich
جبران ناپذیر، غیر قابل جایگزین
40
bitter
تلخ، تلخ مزه
41
industriell
صنعتی
42
unschlagbar
شکست ناپذیر
43
mehrfach
چندین بار
44
befahrbar
قابل عبور
45
genügend
کافی
46
nachhaltig
پایدار، مستمر
47
hip
به روز، مطابق مد روز
48
pflanzlich
گیاهی
49
tierisch
حیوانی، جانوری
50
geschieden
طلاق گرفته، جدا شده
51
selbstverliebt
خود شیفته
52
dankbar
سپاسگزار، قدردان
53
finanziell
مالی، اقتصادی
54
fett
چاق، تپل، چرب
55
wenig
کمی، اندک
56
tätig
شاغل، مشتقل
57
mächtig
قدرتمند، نیرومند، محکم، قوی
58
zusätzlich
اضافه، به طور اضافه
59
pauschal
کلی، یکجا
60
ursprünglich
در اصل، اولش
61
tagsüber
روز ها، در طول روز
62
eigentlich
واقعا، در حقیقت
63
wöchentlich
هفتگی، در هفته
64
schließlich
بالاخره، نهایتا، سر انجام
65
mitten
مرکز، وسط
66
hierher
به اینجا
67
übrigens
راستی
68
ziemlich
زیاد، خیلی، نسبتا زیاد
69
nun
الان، حالا
