Verb,Adj,Adv 5 Flashcards
kratzen
خراشیدن، خراش دادن، زخم کردن، تن را خاراندن، خراشیده شدن، زخم شدن
verschweigen
پنهان کردن، مخفی کردن
staunen
شگفت زده شدن، متعجب شدن
plädieren
دفاع کردن
gleichen
شبی بودن، یکسان بودن، مشابه بودن
zudrücken
با فشار بستن
wimmeln
مملو بودن، پر بودن
schimpfen
سرزنش کردن، غر زدن، گله کردن
hüpfen
جست و خیز کردن، جست زدن
durchblättern
ورق زدن، مرور کردن، جسته گریخته خواندن
erkennen
شناختن، تشخیص دادن
übertreiben
زیاده روی کردن، افراط کردن
zerbrechen
خرد کردن، شکستن
veralten
کهنه شدن، قدیمی شدن
schütteln
تکان دادن
voraussagen
پیش بینی کردن، پیش گویی کردن
wahren
دفاع کردن، حفظ کردن
herausfiltern
فیلتر کردن، صافی کردن
formulieren
بیان کردن، جمله بندی کردن
warnen
اخطار دادن، هشدار دادن
flanieren
پرسه زدن، قدم زدن
prägen
نقش انداختن، حک کردن، شکل دادن، تاثیر گذاشتن
werden
شدن
auffrischen
نو کردن، تازه کردن
entkräften
تضعیف کردن، ناتوان کردن
schelten
سرزنش کردن