Grammatik B1 Flashcards

1
Q

sowohl…als auchهم … و هم …

A

هم … و هم …
1.Sowohl meine Mutter als auch mein Vater kommen aus den Niederlanden.
1. هم مادرم و هم پدرم اهل هلند هستند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

Infinitiv + zu

A

Achten Sie darauf, Ihren Müll zu trennen.
Es ist verboten, im Treppenhaus Fahrräder abzustellen .

متن بالا به فارسی به این شکل ترجمه می‌شود:

«مصدر با “zu” همراه با افعال، اسامی و صفت‌های خاصی به‌کار می‌رود.»

  1. مصدر با “zu” (Infinitiv mit zu):
    در زبان آلمانی، وقتی می‌خواهیم از یک فعل به صورت مصدر استفاده کنیم (مثل «خواندن»، «نوشتن»)، گاهی لازم است که آن را با «zu» بیاوریم. این ساختار در مواقع خاصی استفاده می‌شود، مثلاً پس از برخی افعال، اسامی یا صفت‌ها.
  2. افعال (Verben):
    برخی از افعال در آلمانی وقتی با فعل دوم می‌آیند، نیاز دارند که فعل دوم با “zu” آورده شود. به عنوان مثال:
    • Er versucht, zu lesen. (او سعی می‌کند که بخواند.)
    • Ich habe Lust, zu schwimmen. (من علاقه دارم که شنا کنم.)
  3. اسامی (Nomen):
    بعد از بعضی اسامی نیز مصدر با “zu” می‌آید. به عنوان مثال:
    • Es ist Zeit, zu gehen. (وقت رفتن است.)
    • Es gibt eine Möglichkeit, zu reisen. (یک امکان برای سفر کردن وجود دارد.)
  4. صفت‌ها (Adjektive):
    بعد از برخی صفت‌ها نیز از مصدر با “zu” استفاده می‌شود. به عنوان مثال:
    • Es ist schwer, zu verstehen. (فهمیدن سخت است.)
    • Es ist schön, zu singen. (آواز خواندن زیباست.)

در کل، مصدر با “zu” وقتی استفاده می‌شود که یک فعل در جمله به‌عنوان یک عمل عمومی یا ایده غیر شخصی بیان شود.

البته! در زیر لیستی از افعال در زبان آلمانی که معمولاً با “zu” و مصدر همراه هستند، آورده شده است. این افعال به دسته‌های مختلف تقسیم‌بندی شده‌اند:

  • versuchen (سعی کردن)
    • مثال: Ich versuche, zu lernen. (من سعی می‌کنم که یاد بگیرم.)
  • anfangen (شروع کردن)
    • مثال: Er fängt an, zu arbeiten. (او شروع می‌کند به کار کردن.)
  • aufhören (متوقف کردن)
    • مثال: Sie hört auf, zu rauchen. (او متوقف می‌شود به سیگار کشیدن.)
  • vergessen (فراموش کردن)
    • مثال: Ich habe vergessen, zu kaufen. (من فراموش کرده‌ام که بخرم.)
  • hoffen (امیدوار بودن)
    • مثال: Ich hoffe, zu gewinnen. (من امیدوارم که برنده شوم.)
  • die Möglichkeit (امکان)
    • مثال: Es gibt eine Möglichkeit, zu reisen. (یک امکان برای سفر کردن وجود دارد.)
  • die Zeit (وقت)
    • مثال: Es ist Zeit, zu gehen. (وقت رفتن است.)
  • die Fähigkeit (توانایی)
    • مثال: Sie hat die Fähigkeit, zu sprechen. (او توانایی صحبت کردن را دارد.)
  • schwierig (سخت)
    • مثال: Es ist schwierig, zu verstehen. (فهمیدن سخت است.)
  • schön (زیبا)
    • مثال: Es ist schön, zu singen. (آواز خواندن زیباست.)
  • bereit (آماده)
    • مثال: Ich bin bereit, zu helfen. (من آماده‌ام که کمک کنم.)
  • bereit sein (آماده بودن)
    • مثال: Ich bin bereit, zu gehen. (من آماده‌ام که بروم.)
  • einfache (ساده)
    • مثال: Es ist einfach, zu lernen. (یادگیری ساده است.)

این افعال و عبارات معمولاً در جملات به کار می‌روند و به صورت طبیعی به ترکیب‌های مختلفی با مصدر با “zu” منجر می‌شوند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

Um…zu

A

عبارت شما تقریباً درست است، اما می‌توانیم آن را روان‌تر و دقیق‌تر بیان کنیم. نسخه اصلاح‌شده:

“Ich brauche dieses Konto, um Geld von der Arbeit oder von jemandem zu bekommen.”

توضیحات:
- “brauchen” (نیاز داشتن) به شکل درست در جمله به کار رفته است.
- استفاده از “um … zu” به جای “dafür” باعث می‌شود جمله هدفمندتر و روان‌تر به نظر برسد.
- اضافه کردن حرف تعریف “der” برای “Arbeit” جمله را دقیق‌تر می‌کند.

این جمله به این معناست که شما برای دریافت پول از کار یا از کسی به این حساب نیاز دارید.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

Zwar

A

Zwar etwas: توضیح و مثال
Zwar etwas یک عبارت ترکیبی در زبان آلمانی است که برای بیان یک تضاد یا استثنا در یک جمله استفاده می‌شود. این عبارت به معنای “اگرچه”، “با این حال” یا “هرچند” است و معمولا برای نشان دادن اینکه دو جمله یا عبارت با هم در تضاد هستند، به کار می‌رود.
ساختار جمله:
* Zwar + فعل + مفعول/متمم
* Aber + جمله اصلی
مثال:
* Zwar ist es kalt draußen, aber ich gehe trotzdem spazieren.
* اگرچه بیرون سرد است، اما با این حال من باز هم پیاده‌روی می‌کنم.
در این مثال:
* Zwar ist es kalt draußen: قسمت اول جمله به یک واقعیت اشاره می‌کند: بیرون سرد است.
* aber ich gehe trotzdem spazieren: قسمت دوم جمله یک استثنا را بیان می‌کند: با وجود اینکه بیرون سرد است، من باز هم پیاده‌روی می‌کنم.
کاربردهای دیگر:
* Zwar می‌تواند در ابتدای جمله یا در وسط جمله قرار بگیرد.
* گاهی اوقات، به جای aber می‌توان از doch یا dennoch نیز استفاده کرد.
* Zwar etwas اغلب برای ایجاد یک کنتراست قوی بین دو ایده استفاده می‌شود.
مثال‌های دیگر:
* Zwar habe ich keine Zeit, aber ich helfe dir trotzdem. (اگرچه وقت ندارم، اما با این حال به تو کمک می‌کنم.)
* Zwar ist er krank, doch geht er zur Arbeit. (اگرچه او بیمار است، اما با این حال به سر کار می‌رود.)
* Sie hat zwar viel Geld, dennoch ist sie nicht glücklich. (او اگرچه پول زیادی دارد، با این حال خوشحال نیست.)
به طور خلاصه:
* Zwar etwas برای بیان یک تضاد یا استثنا استفاده می‌شود.
* این عبارت به معنای “اگرچه”، “با این حال” یا “هرچند” است.
* Zwar معمولاً با aber, doch یا dennoch همراه می‌شود.
آیا می‌خواهید مثال‌های بیشتری ببینید یا در مورد کاربردهای دیگر این عبارت بیشتر بدانید؟
لطفا توجه داشته باشید که ترجمه دقیق این عبارت به فارسی ممکن است بسته به زمینه و معنای جمله متفاوت باشد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

Denn a

A

زیرا
برای بیان دلیل
Ich gehe heute früh ins Bett ,denn ich bin müde
بیان جمله پرسشی صمیمانه
Was machst du denn heute Abend?
بگو ببینم امشب چه کا میکنی
Wie lange bleibst du denn hier?
بگو ببینم تا کی اینجا میمونی

بیان تعجب در جمله پرسشی
Hast du denn nichs gehört?
مگه چیزی نشنیدی ؟

بیان نتیجه گیری و پاسخ. خب پس
Du hast kein Auto. womit fährst du denn ?

آخه
Warum dauert das denn so lange?
چرا انقدر طول میکشه آخه ؟

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

Solange

A

Wir bleiben im Hotel ,solange wir eine Wohnung finden.

اگر بخواهید از solange استفاده کنید، جمله‌تان به این شکل می‌شود:

Wir bleiben im Hotel, solange wir keine Wohnung finden.

نکات گرامری درباره solange:

  1. solange یک قید ربط‌دهنده (subordinating conjunction) است و دو جمله را به هم وصل می‌کند.
  2. در جمله وابسته (بعد از solange)، فعل به انتهای جمله می‌رود.

solange wir keine Wohnung finden (فعل finden در انتها قرار گرفته است).

  1. solange به معنای “تا وقتی که” است و برای بیان یک بازه زمانی استفاده می‌شود که تا وقوع یک رویداد ادامه دارد.
  2. می‌توانید از solange برای جمله‌هایی که حالت منفی دارند نیز استفاده کنید، مثل solange wir keine Wohnung finden (تا وقتی که آپارتمانی پیدا نکنیم).

اگر بخواهید جمله‌تان مثبت باشد:
Wir bleiben im Hotel, solange wir eine Wohnung suchen.
(ما در هتل می‌مانیم، تا وقتی که دنبال یک آپارتمان بگردیم.)

تفاوت بین bis و solange:

bis فقط به نقطه پایانی زمانی اشاره دارد (تا زمانی که چیزی رخ دهد).

solange به کل بازه زمانی اشاره دارد که وضعیت ادامه دارد.

برای تمرین بیشتر جمله‌هایی با solange بسازید، من کمکتان می‌کنم!

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly