10.10.2024 Flashcards
ناخوانا
خوانا
unerleserlich
erleserlich
اشتیاق، شوق ،علاقه
Die Leidenschaft
تبلیغ
Inserat
تک ،منفرد ،پراکنده
vereinzelt
Auf diese Weise können Karten sehr sicher vereinzelt werden.
1. به این روش، کارتها به طور قطع پراکنده میشوند.
2.Sie finden vereinzelte Dörfer.
2. آنها روستاهای پراکندهای پیدا کردند.
از هر نظر
In jeder Hinsicht
عبارت “In jeder Hinsicht” به معنای “از هر جهت” یا “در هر جنبه” است.
مثال به آلمانی:
“Er ist in jeder Hinsicht ein guter Mensch.”
ترجمه: “او از هر جهت یک انسان خوب است.”
عضو
das Mitglied
Der Jahresbeitrag für jedes Vereinsmitglied beträgt 50.- €.
1. شهریه سالیانه برای هر عضو 50 یورو است.
2.Für Mitglieder ist der Eintritt zum Konzert gratis.
2. برای اعضا ورودی کنسرت رایگان است.
صرفا ،خب ،دیگه ،ایستگاه
der Halt
Mach halt endlich!
1. فقط در نهایت انجامش بده!
2.Ruh dich halt aus, wenn du müde bist!
2. صرفاً استراحت کن وقتی که خسته هستی!
3 دیگه دیگه…دیگه
1.Das ist halt so.
1. دیگه همینه که هست.
2.Ich kann es halt nicht besser!
2. دیگه بهتر از این نمیتونم دیگه!
3.Ist das kalt heute! - Na ja, es wird halt Winter.
3. امروز هوا سرده! آره یه جورایی، دیگه داره زمستان میشه دیگه.
4 خب
1.Wenn du es unbedingt möchtest, dann kauf es dir halt.
1. اگر تو این را حتماً میخواهی، خب پس برای خودت بخرش.
گذراندن زمام
verbringen
اصلا
Überhaupt
این فقط به صورت آنلاین امکان پذیر است
Das geht halt nur online
ابتکار
die Initiative
.Seine Initiative war für unseren Erfolg entscheidend.
1. ابتکارش برای موفقیت ما تعیینکننده بود.
die Initiative ergreifen
پیشقدم شدن [ابتکار عمل را دست گرفتن]
Wir müssen aktiv werden und die Initiative ergreifen.
ما باید فعال شویم و ابتکار عمل را دست بگیریم.
ناخوشایند
خوشایند
unangenehm
Angenehm
دیگه ،بابا ،راستی و مفاهیم دیگر که در ترجمه آمده
doch
[حرف]doch
/dɔx/
1 دیگه (بیان تأکید) که، حتماً
1.Ich habe morgen doch Zeit.
1. من فردا حتماً وقت دارم.
2.Ich muss nach Hause, es ist doch schon spät.
2. من باید به خانه بروم، دیگه زیادی دیر شده.
3.Nun ist es aber doch ganz schön spät geworden.
3. اما الان دیگه کاملاً دیر شده.
4.Sie ist doch kein Kind mehr!
4. او دیگه بچه نیست که!
کاربرد doch بهعنوان بیان تأکید
واژه doch در این کاربرد تنها یک نشانه تأکید است، نمیتوان آن را بهطور مستقیم ترجمه کرد و بیشتر بهصورت محاورهای استفاده میشود.
2 بابا (بیان دستور) دیگه
1.Bring doch gleich etwas zu trinken mit!
1. یه چیزی هم برای نوشیدن بیار بابا!
2.Komm doch mal her!
2. بیا اینجا دیگه!
3.Komm doch!
3. بیا بابا!
کاربرد حرف doch
در این کاربرد doch معنایی تا حدی مشابه “بابا” در فارسی محاورهای دارد. به مثال زیر توجه کنید:
!Komm doch (بیا بابا!)
در این کاربرد doch به نوعی نشانهای است که جمله را از حالت رسمی خارج و عامیانه میکند، همچنین بیشتر در جملات امری استفاده میشود.
3 راستی
1.Was sollte ich doch bestellen?
1. راستی چی بود میخواستم سفارش بدم؟
2.Wie ist doch gleich sein Name?
2. راستی اسمش چی بود؟
4 که (رفع شک و تردید)
1.Das schaffst du doch hoffentlich?
1. تو که انشالله از پسش برمیآیی؟ (آره؟)
2.Du verlässt mich doch nicht?
2. تو که من را تنها نمیگذاری؟ (نه؟)
5 چقدر (بیان تعجب) عجب، چه
1.Das ist doch eine Gemeinheit!
1. عجب خفتی!
2.Das ist doch zu dumm!
2. چقدر این احمقانه است!
6 [نشانه تأکیدی در وجه شرطی]
1.Hätte ich das doch nie getan!
1. ای کاش آن را هرگز انجام نمیدادم!
2.Wenn er doch endlich käme!
2. آخر ای کاش او میآمد!
[قید]doch
/dɔx/
غیرقابل مقایسه
7 با این حال در نهایت
مترادف و متضاد
allerdings dennoch gleichwohl trotzdem
1.Ich rede schnell und doch deutlich.
1. من سریع میخوانم و با این حال واضح.
2.Sie ist dann doch gekommen.
2. او در نهایت آمد.
3.Sie ist stark erkältet und doch geht sie zur Arbeit.
3. او سرماخوردگی بدی دارد و با این حال سر کار میرود.
کاربرد واژه doch به معنای با این حال
doch در این کاربرد معادل دقیقی و ثابتی در فارسی ندارد. در این کاربرد doch نشان میدهد که با وجود شرایطی خاص در نهایت چیزی انجام میشود. یا نشان میدهد شرایط خاص وجود داشته که در نهایت به شکلی ختم میشود. به مثال زیر توجه کنید:
‘.Ich rede schnell und doch deutlich’ (من سریع میخوانم و با این حال واضح.)
در اینجا doch نشان میدهد که با وجود سریع خواندن باز هم واضح خواندن حفظ میشود. مثال بعدی معنی دیگر این واژه را نشان میدهد:
‘.Sie ist dann doch gekommen’ (او در نهایت آمد.)
در این مثال doch نشان میدهد که شرایط نیامدن او در نهایت تمام شده و او آمدهاست.
8 بله چرا
1.- Du bist nicht klug. - Doch bin ich.
1. - تو باهوش نیستی - چرا هستم.
2.Bist du nicht eingeladen? Doch!
2. تو دعوت نشدهای؟ - چرا! (شدم)
3.Isst du kein Fleisch? – Doch, manchmal schon.
3. آیا گوشت نمیخوری؟ - چرا، گاهی.
کاربرد واژه doch به معنای بله
در این کاربرد واژه doch معنایی مشابه “چرا” در فارسی دارد. در زبان فارسی زمانی که سوال به صورت منفی مطرح شود ما به جای جوابدادن با بله با چرا جواب میدهیم (مگه با ما نمیآیی؟ - چرا!). در آلمانی هم در این کاربرد از doch برای پاسخ مثبت دادن استفاده میشود. به مثال زیر توجه کنید:
- ?Bist du nicht eingeladen (تو دعوت نشدی؟)
- !Doch (چرا!)
در این مثال Doch در واقع یک جواب مثبت و به معنای بله است.
[حرف ربط]doch
/dɔx/
9 ولی اما
مترادف و متضاد
aber
1.Er bat sie zu bleiben, doch sie ging.
1. او برای ماندن التماسش کرد ولی او رفت.
2.Ich klopfe, doch niemand öffnet.
2. من در زدم ولی هیچکس باز نکرد.
ادامه دادن ،ادامه یافتن
weitergehen
Auch diese Debatte wird zweifellos weitergehen.
1. این مناظره مسلما ادامه پیدا خواهد کرد.
2.In diese Richtung müssen wir weitergehen.
2. ما باید در این مسیر ادامه دهیم. [این مسیر را ادامه دهیم
احتمالا
eventuell
Ich komme eventuell etwas später.
1. من احتمالا کمی دیرتر می آیم.
2.Susanne bringt eventuell ihre Schwester mit.
2. “سوزان” احتمالا خواهرش را هم همراه میآورد.