04.10.2024 Flashcards

1
Q

اجتناب کردن ،دوری کردن
پرهیز ،اجتناب
اجتناب پذیر ،پرهیز کردنی

A

vermeiden

[گذشته: vermied] [گذشته: vermied] [گذشته کامل: vermieden] [فعل کمکی: haben

1.Der Unfall hätte vermieden werden können.
1. این حادثه می‌توانست مورد اجتناب قرار گیرد.
einen Skandal/Fehler/… vermeiden
از رسوایی/اشتباه/… اجتناب کردن
Der Arzt sagt, ich soll Stress vermeiden.
دکتر می‌گوید، من باید از استرس دوری کنم.

die Vermeidung

vermeidbar

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

بنابراین ،در نتیجه

A

daher

Ich bin erkältet, daher kann ich heute nicht kommen.
1. من سرما خوردم، در نتیجه امروز نمی‌توانم بیایم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

تخمین زدن ،حدس زدن
احترام قائل بودن

A

schätzen= respektieren

گذشته: schätzt] [گذشته: schätzt] [گذشته کامل: geschätzt] [فعل کمکی: haben ]

.Wie alt ist der Chef? – Ich weiß nicht, ich schätze, um die Fünfzig.
1. رئیس چند سالش است؟ - نمی دانم، حدس می زنم حدود 50.
etwas (Akk.) schätzen
چیزی را حدس زدن
Wie alt schätzen Sie ihn?
شما او را چند ساله حدس می‌زنید؟ [حدس می‌زنید او چند ساله است؟]
etwas (Akk.) gut/sofort/… schätzen
چیزی را به خوبی/سریع/… حدس زدن
Sein Alter kann man schlecht schätzen.
سن او را به‌سختی می‌توان حدس

احترام قائل بودن احترام گذاشتن

jemanden/etwas schätzen
برای کسی/چیزی احترام قائل بودن [به کسی/چیزی احترام گذاشتن]
1. Ich kannte ihn persönlich und schätzte ihn.
1. من او را شخصاً می‌شناختم و برای او احترام قائل بودم.
2. Ich schätze deine gute Arbeit.
2. من برای کار خوب تو احترام قائلم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

زحمت ،تلاش
تلاش خود را کردن
کوشا

A

die Bemühung

sich bemühen

گذشته: bemühte] [گذشته: bemühte] [گذشته کامل: bemüht] [فعل کمکی: haben ]

bemüht

1.Er hat sich sehr bemüht, etwas Gutes zu kochen.
1. او خیلی تلاش کرد تا یک چیز خوب بپزد.
2.Wir werden uns bemühen, die Arbeit bis Freitag fertig zu machen.
2. ما تلاش خود را خواهیم کرد که کار را تا جمعه تمام کنیم.

.Ich bin immer bemüht, mich zu verbessern.
1. من همیشه برای بهترکردن خود کوشا هستم [تلاش می‌کنم].
um etwas (Akk.) bemüht sein
سعی بر چیزی داشتن [برای چیزی تلاش کردن]
Es ist kein Klischee, dass die Deutschen um Pünktlichkeit bemüht sind.
این کلیشه نیست که آلمانی‌ها سعی بر وقت‌شناسی دارند [به وقت‌شناسی اهمیت می‌دهند].

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

به نظر من هیچ چیز مقدسی در این دنیا وجود ندارد بجز رابطه ما با خودمان و دیگر انسان ها

A

Meiner Meinung nach gibt es auf dieser Welt nichts Heiliges außer unserer Beziehung zu uns selbst und anderen Menschen

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

مختصر و مفید

A

prägnante

واژه „prägnant“ در زبان آلمانی به معنای مختصر، دقیق، و گویا است. این واژه معمولاً برای توصیف چیزی که واضح، موجز، و مؤثر بیان شده باشد استفاده می‌شود.

معانی و کاربردها:

  1. موجز و مختصر:
    چیزی که کوتاه و در عین حال پرمعنا است.
    مثال:
    Eine prägnante Erklärung.
    (یک توضیح مختصر و مفید.)
  2. واضح و گویا:
    چیزی که به طور شفاف و دقیق پیام را منتقل می‌کند.
    مثال:

Ein prägnanter Stil.
(یک سبک واضح و گویا.)

معادل‌ها در فارسی:

موجز

مختصر و مفید

دقیق و گویا

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

تربیت، آموزش
آموزش دادن
تربیت شده ،آموزش دیده

A

die Erziehung
erziehen
Erzogen
گذشته: erzog] [گذشته: erzog] [گذشته کامل: erzogen] [فعل کمکی: haben ]

Kinder zu erziehen ist nicht leicht.
1. آموزش دادن به بچه ها راحت نیست.

Ein erzogenes Kind zeigt Respekt gegenüber anderen Menschen.
(یک کودک تربیت‌شده به دیگران احترام می‌گذارد.)

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

تربیت، آموزش

A

die Erziehung

برای اسم die Erziehung (به معنی “تربیت” یا “آموزش”)، فعل و صفت مرتبط به این صورت است:

  • فعل: erziehen (به معنی “تربیت کردن” یا “آموزش دادن”)
  • صفت: erzieherisch (به معنی “تربیتی” یا “آموزشی”)
How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

دزدیدن ،به سرقت بردن

A

stehlen
گذشته: stahl] [گذشته: stahl] [گذشته کامل: gestohlen] [فعل کمکی: haben ]

دزدیدن به سرقت بردن
1.Gestern hat mir jemand im Zug meine Uhr gestohlen.
1. دیروز یک نفر در قطار ساعت من را دزدید.
2.Mein Fahrrad ist gestohlen worden.
2. دوچرخه من دزدیده شده‌است.
2 پنهانی رفتن پنهانی وارد شدن (sich stehlen)
1.Ich stehle mich aus dem Haus.
1. من پنهانی از خانه خارج شدم.
2.Ich stehle mich in das Zimmer.
2. من پنهانی وارد اتاق شدم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

زاییدن

A

gebären

[گذشته: gebar] [گذشته: gebar] [گذشته کامل: geboren] [فعل کمکی: haben ]

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

بچگی نکن ،بچه بازی در نیار

A

Benimm dich nich kindisch

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

لغو کردن ،باطل کردن

A

stornieren

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

نمایندگی کرد
نمایندگی ، پاسخگویی

A

Vertreten
die Vertretung

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly