04 .09 2024 Flashcards
Bitter, süß, sauer, würzig,salzig geschmacklos
تلخ ،شیرین ،ترش ،تند ، شور ، بی مزه
ازدواج
پیش از آنکه
die Ehe
Sie hat zwei Kinder aus erster Ehe.
2. او دو بچه از ازدواج اول دارد.
1.Ehe ich nicht weiß, was er will, reagiere ich nicht.
1. قبل از آنکه ندانم او چه میخواهد، (هیچ) واکنشی نشان نمیدهم.
2.Sie lief weg, ehe ich etwas sagen konnte.
2. او دوید و دور شد، پیش از آنکه من بتوانم چیزی بگویم.
عجله کردن
sich beeilen
کاهش دادن، استخراج کردن ش
افزایش دادن
abbauen
aufbauen
استخراج کردن
1.Im Mittelalter wurde hier Silber abgebaut.
1. در قرون وسطی از اینجا نقره استخراج میشده است.
2.In diesem Berg wurde früher Kohle abgebaut.
2. قبلا در این کوه زغال سنگ استخراج میشده است.
2 از هم باز کردن تجزیه کردن
مترادف و متضاد
aufbauen
1.Die Häuser sind so konstruiert, dass sie leicht wieder abzubauen sind.
1. خانهها آنگونه ساختاربندی شدهاند که به راحتی دوباره از هم باز میشوند.
2.Er brauchte eine Weile, um das Bett abzubauen.
2. او به مقداری زمان نیاز دارد تا تخت را از هم باز کند.
3 کاهش دادن کم کردن
فریاد زدن
schreien
[گذشته: schrie] [گذشته: schrie] [گذشته کامل: geschrien] [فعل کمکی: haben ]
Er hat an mich geschrien.
Lasst uns einander nicht anschreien
ساختن سرهم کردن
تخریب کردن
aufbauen
/ˈaʊ̯fˌbaʊ̯ən/
فعل گذرا
[گذشته: baute auf] [گذشته: baute auf] [گذشته کامل: aufgebaut] [فعل کمکی:
Abbauen
گذشته: baute ab] [گذشته: baute ab] [گذشته کامل: abgebaut] [فعل کمکی: haben ]
.Die Häuser sind so konstruiert, dass sie leicht wieder abzubauen sind.
1. خانهها آنگونه ساختاربندی شدهاند که به راحتی دوباره از هم باز میشوند.
2.Er brauchte eine Weile, um das Bett abzubauen.
2. او به مقداری زمان نیاز دارد تا تخت را از هم باز کند.
ضروری ،لازم
غیز ضروری
Nötig
Unnötig
در زبان آلمانی، کلمه “nötig” (ضروری، لازم) یک صفت است. به این معنی که برای توصیف اسمی استفاده میشود.
برای تبدیل صفت “nötig” به اسم، معمولاً از این روشها استفاده میشود:
* افزودن پسوند -keit:
* Notwendigkeit: این کلمه به معنای “ضرورت” یا “لازمی” است و رایجترین شکل اسمی برای صفت “nötig” است.
* مثال: Die Notwendigkeit einer Entscheidung ist offensichtlich. (ضرورت تصمیمگیری واضح است.)
* استفاده از عبارتهای اسمی:
* das Nötige: به معنای “چیزهای لازم” یا “آنچه لازم است” است.
* مثال: Bitte bringen Sie das Nötige mit. (لطفا چیزهای لازم را با خود بیاورید.)
مثالهای دیگر:
* nötig (ضروری) → die Notwendigkeit (ضرورت)
* notwendig (ضروری) → die Notwendigkeit (ضرورت)
نکته: گاهی اوقات، بسته به جمله و زمینه، از عبارات دیگری نیز برای بیان مفهوم “ضرورت” استفاده میشود.
در کل، رایجترین و دقیقترین اسم برای صفت “nötig”، کلمه “Notwendigkeit” است.
آیا سوال دیگری در مورد این موضوع دارید؟
Zeitausgleich
کلمه “Zeitausgleich” در زبان آلمانی به معنی “جبران زمان” یا “تعادل زمان” است. این اصطلاح معمولاً در محیطهای کاری به معنای جبران ساعتهای اضافی کار است. یعنی وقتی فردی بیش از ساعات کاری معمول کار میکند، به جای دریافت پول اضافهکاری، میتواند آن زمان اضافی را به صورت مرخصی بگیرد.
مصرف کردن
استفاده کردن
verbrauchen
گذشته: verbrauchte] [گذشته: verbrauchte] [گذشته کامل: verbraucht] [فعل کمکی: haben ]
Verwenden
verwenden
استفاده کردن ،بکار بردن
نسل جوان ،نسل جدید
فرزند
der Nachwuchs
.Der Nachwuchs bei Forschern soll gefördert werden.
1. نسل جوان دانشمندان باید حمایت شوند.
2.In dieser Branche fehlt es an Nachwuchs.
2. نسل جوانی در این زمینه (شغلی) وجود ندارد
Schwierigkeit
دشواری
Sprachgefühl
کلمه “Sprachgefühl” در زبان آلمانی به معنای “حس زبان” یا “شعور زبانی” است. این اصطلاح به توانایی یا حس درونی فرد برای استفاده طبیعی و درست از زبان اشاره دارد. کسی که “Sprachgefühl” خوبی دارد، بهطور شهودی قواعد و ظرایف زبان را درک میکند و بدون نیاز به تفکر زیاد، میتواند بهدرستی از زبان استفاده کند.
البته! در اینجا یک جمله با کلمه “Sprachgefühl” آوردهام:
> Er hat ein sehr gutes Sprachgefühl und lernt schnell neue Sprachen.
(او حس زبانی بسیار خوبی دارد و به سرعت زبانهای جدید را یاد میگیرد.)
در اینجا، “Sprachgefühl” به معنی “حس زبانی” است، یعنی توانایی درک طبیعی زبان و حس درست برای استفاده از آن.
قفل کردن ، مسدود کردن
زندانی کردن ، محبوس کردن
قفل گشایی ، باز کردن قفل
Versperren
Einsperren
Entsperren
permanente ausstellung
نمایشگاه دائمی