04 .09 2024 Flashcards

1
Q

Bitter, süß, sauer, würzig,salzig geschmacklos

A

تلخ ،شیرین ،ترش ،تند ، شور ، بی مزه

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
2
Q

ازدواج
پیش از آنکه

A

die Ehe
Sie hat zwei Kinder aus erster Ehe.
2. او دو بچه از ازدواج اول دارد.
1.Ehe ich nicht weiß, was er will, reagiere ich nicht.
1. قبل از آنکه ندانم او چه می‌خواهد، (هیچ) واکنشی نشان نمی‌دهم.
2.Sie lief weg, ehe ich etwas sagen konnte.
2. او دوید و دور شد، پیش از آنکه من بتوانم چیزی بگویم.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
3
Q

عجله کردن

A

sich beeilen

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
4
Q

کاهش دادن، استخراج کردن ش
افزایش دادن

A

abbauen
aufbauen

استخراج کردن
1.Im Mittelalter wurde hier Silber abgebaut.
1. در قرون وسطی از این‌جا نقره استخراج می‌شده است.
2.In diesem Berg wurde früher Kohle abgebaut.
2. قبلا در این کوه زغال سنگ استخراج می‌شده است.
2 از هم باز کردن تجزیه کردن
مترادف و متضاد
aufbauen
1.Die Häuser sind so konstruiert, dass sie leicht wieder abzubauen sind.
1. خانه‌ها آن‌گونه ساختاربندی شده‌اند که به راحتی دوباره از هم باز می‌شوند.
2.Er brauchte eine Weile, um das Bett abzubauen.
2. او به مقداری زمان نیاز دارد تا تخت را از هم باز کند.
3 کاهش دادن کم کردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
5
Q

فریاد زدن

A

schreien

[گذشته: schrie] [گذشته: schrie] [گذشته کامل: geschrien] [فعل کمکی: haben ]

Er hat an mich geschrien.
Lasst uns einander nicht anschreien

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
6
Q

ساختن سرهم کردن
تخریب کردن

A

aufbauen
/ˈaʊ̯fˌbaʊ̯ən/
فعل گذرا
[گذشته: baute auf] [گذشته: baute auf] [گذشته کامل: aufgebaut] [فعل کمکی:

Abbauen

گذشته: baute ab] [گذشته: baute ab] [گذشته کامل: abgebaut] [فعل کمکی: haben ]

.Die Häuser sind so konstruiert, dass sie leicht wieder abzubauen sind.
1. خانه‌ها آن‌گونه ساختاربندی شده‌اند که به راحتی دوباره از هم باز می‌شوند.
2.Er brauchte eine Weile, um das Bett abzubauen.
2. او به مقداری زمان نیاز دارد تا تخت را از هم باز کند.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
7
Q

ضروری ،لازم
غیز ضروری

A

Nötig
Unnötig

در زبان آلمانی، کلمه “nötig” (ضروری، لازم) یک صفت است. به این معنی که برای توصیف اسمی استفاده می‌شود.
برای تبدیل صفت “nötig” به اسم، معمولاً از این روش‌ها استفاده می‌شود:
* افزودن پسوند -keit:
* Notwendigkeit: این کلمه به معنای “ضرورت” یا “لازمی” است و رایج‌ترین شکل اسمی برای صفت “nötig” است.
* مثال: Die Notwendigkeit einer Entscheidung ist offensichtlich. (ضرورت تصمیم‌گیری واضح است.)
* استفاده از عبارت‌های اسمی:
* das Nötige: به معنای “چیزهای لازم” یا “آنچه لازم است” است.
* مثال: Bitte bringen Sie das Nötige mit. (لطفا چیزهای لازم را با خود بیاورید.)
مثال‌های دیگر:
* nötig (ضروری) → die Notwendigkeit (ضرورت)
* notwendig (ضروری) → die Notwendigkeit (ضرورت)
نکته: گاهی اوقات، بسته به جمله و زمینه، از عبارات دیگری نیز برای بیان مفهوم “ضرورت” استفاده می‌شود.
در کل، رایج‌ترین و دقیق‌ترین اسم برای صفت “nötig”، کلمه “Notwendigkeit” است.
آیا سوال دیگری در مورد این موضوع دارید؟

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
8
Q

Zeitausgleich

A

کلمه “Zeitausgleich” در زبان آلمانی به معنی “جبران زمان” یا “تعادل زمان” است. این اصطلاح معمولاً در محیط‌های کاری به معنای جبران ساعت‌های اضافی کار است. یعنی وقتی فردی بیش از ساعات کاری معمول کار می‌کند، به جای دریافت پول اضافه‌کاری، می‌تواند آن زمان اضافی را به صورت مرخصی بگیرد.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
9
Q

مصرف کردن
استفاده کردن

A

verbrauchen
گذشته: verbrauchte] [گذشته: verbrauchte] [گذشته کامل: verbraucht] [فعل کمکی: haben ]

Verwenden

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
10
Q

verwenden

A

استفاده کردن ،بکار بردن

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
11
Q

نسل جوان ،نسل جدید
فرزند

A

der Nachwuchs

.Der Nachwuchs bei Forschern soll gefördert werden.
1. نسل جوان دانشمندان باید حمایت شوند.
2.In dieser Branche fehlt es an Nachwuchs.
2. نسل جوانی در این زمینه (شغلی) وجود ندارد

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
12
Q

Schwierigkeit

A

دشواری

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
13
Q

Sprachgefühl

A

کلمه “Sprachgefühl” در زبان آلمانی به معنای “حس زبان” یا “شعور زبانی” است. این اصطلاح به توانایی یا حس درونی فرد برای استفاده طبیعی و درست از زبان اشاره دارد. کسی که “Sprachgefühl” خوبی دارد، به‌طور شهودی قواعد و ظرایف زبان را درک می‌کند و بدون نیاز به تفکر زیاد، می‌تواند به‌درستی از زبان استفاده کند.

البته! در اینجا یک جمله با کلمه “Sprachgefühl” آورده‌ام:

> Er hat ein sehr gutes Sprachgefühl und lernt schnell neue Sprachen.
(او حس زبانی بسیار خوبی دارد و به سرعت زبان‌های جدید را یاد می‌گیرد.)

در اینجا، “Sprachgefühl” به معنی “حس زبانی” است، یعنی توانایی درک طبیعی زبان و حس درست برای استفاده از آن.

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
14
Q

قفل کردن ، مسدود کردن
زندانی کردن ، محبوس کردن
قفل گشایی ، باز کردن قفل

A

Versperren
Einsperren
Entsperren

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
15
Q

permanente ausstellung

A

نمایشگاه دائمی

How well did you know this?
1
Not at all
2
3
4
5
Perfectly
16
Q

حذف کردن

A

löschen
گذشته: löschte] [گذشته: löschte] [گذشته کامل: gelöscht] [فعل کمکی: haben ]
.Die Verknüpfung zu dieser Datei wurde gelöscht.
1. لینک این فایل پاک شده‌است.
2.Du kannst die Datei löschen. Ich brauche sie nicht mehr.
2. تو می‌توانی فایل را پاک کنی. من دیگر به آن نیازی ندارم.
2 خاموش کردن (آتش)
1.Das Feuer wurde schnell gelöscht.
1. آتش به سرعت خاموش شد.

17
Q

نهایتا تا [زمانی مشخص]

A

innerhalb
1.Nach dem Umzug müssen Sie sich innerhalb einer Woche ummelden.
1. بعد از جابه جایی شما باید نهایتا تا یک هفته نام نویسی کنید.
2.Sie kommen innerhalb der nächsten Woche zurück.
2. آنها نهایتا تا هفته بعدی باز خواهند گشت.
2 داخل درون
مترادف و متضاد
außerhalb
1.Diese Fahrkarte gilt nur innerhalb der Stadt.
1. این بلیط فقط داخل شهر معتبر است.
2.Innerhalb des Hauses war es viel wärmer als draußen.
2. داخل خانه خیلی گرم‌تر از بیرون بود.

18
Q

Zurückschicken
Zurücknehmen
Zurückholen
Surücktreten

A
  1. Zurückschicken: به معنی “پس فرستادن” است. این واژه زمانی به کار می‌رود که چیزی (مانند کالا یا نامه) را به فرستنده بازگردانید.
  2. Zurücknehmen: به معنی “پس گرفتن” است. این اصطلاح زمانی استفاده می‌شود که چیزی که قبلاً داده شده یا فروخته شده است، پس گرفته شود.
  3. Zurückholen: به معنی “پس آوردن” یا “برگرداندن” است. این واژه زمانی به کار می‌رود که چیزی را که قبلاً فرستاده یا جابه‌جا شده است، مجدداً برگردانید.
  4. Zurücktreten: به معنی “استعفا دادن” یا “عقب‌نشینی کردن” است. این واژه معمولاً برای استعفا از یک موقعیت شغلی یا مسئولیت یا عقب‌نشینی از یک تصمیم استفاده می‌شود.