09.10.2024 Flashcards
ایجاد شدن ،ساخته شدن ،بوجود آمدن
پیدایش و ایجاد
به وجود آمده
entstehen= aufkommen
گذشته: entstand] [گذشته: entstand] [گذشته کامل: entstanden] [فعل کمکی: sein ]
مرکز خرید/کلیسا/… ساخته شدن
Hier entsteht ein neues Einkaufszentrum.
اینجا یک مرکز خرید جدید ساخته شدهاست.
Problem/Krieg/… entstehen
مشکل/جنگ/… به وجود آمدن/ایجاد شدن
Falls Probleme entstehen, werden wir unseren Partnern behilflich sein.
اگر مشکلاتی ایجاد شدند، ما به شریکهای خود کمک میکنیم.
به بار آمدن وارد آمدن
1.Andere Kosten entstehen nicht.
1. هزینههای دیگری به بار نیامدند.
2.Bei dem Unfall entstand am Auto ein erheblicher Schaden.
2. هنگاه تصادف برای ماشین خسارت زیادی به بار آمد.
durch etwas (Akk.) entstehen
بهواسطه [از طریق] چیزی به بار آمدن
Die Kosten, die dadurch entstanden sind.
هزینههایی که از این طریق به بار آمدهاند.
die Entstehung
“Die Entstehung des Universums ist ein faszinierendes Thema der Wissenschaft.”(به معنای: «پیدایش جهان موضوعی جذاب در علم است.»)
Entstanden
Ich entschuldige mich für die entstandene Situation.”(به معنای: «بابت
شرایط به وجود آمده عذرخواهی میکنم.»)
Angesichts der entstandenen Situation”(به معنای: «با توجه به شرایط به وجود آمده»)
شرایط ،وضعیت ،حالت
der Umstand
unter diesen Umständen
1. تحت این شرایط
2.Wenn es die Umstände erlauben, werden wir die Arbeit rechtzeitig beenden.
2. اگر شرایط اجازه بدهند ما کار را سر موقع به
پایان میرسانیم.
برای Umstand (به معنای “شرایط” یا “وضعیت”)، فعل و صفت به این صورت هستند:
- فعل: در ارتباط با Umstand، اغلب از فعل umständlich machen یا verkomplizieren استفاده میشود که به معنای “پیچیده کردن” یا “سخت کردن” است.
- صفت: umständlich به معنای “پیچیده” یا “دشوار” است.
یک مثال برای هر کدام:
-
فعل: “Er hat die Situation durch seine Fragen umständlich gemacht.”
(او با سوالاتش شرایط را پیچیده کرد.) -
صفت: “Der Prozess war sehr umständlich und zeitaufwendig.”
(این فرآیند بسیار پیچیده و زمانبر بود.)
سازگار
kompatibel
Die neuen Softwareversionen sind nicht kompatibel mit dem alten Betriebssystem.
1. نسخههای جدید نرمافزار با سیستمعامل قدیمی سازگار نیستند.
2.Ökologie und wirtschaftliche Interessen sind oft nicht kompatibel.
2. بومشناسی و منافع اقتصادی معمولاً سازگار نیستند.
inkompatibel متضاد
برای kompatibel (به معنای “سازگار” یا “همخوان”):
- اسم: Kompatibilität (به معنای “سازگاری” یا “همخوانی”).
- فعل: در زبان آلمانی به طور خاص فعل مستقیمی از “kompatibel” وجود ندارد، اما فعلهای مرتبط مانند kompatibel sein (سازگار بودن) یا zusammenpassen (با هم جور بودن) استفاده میشوند.
مثالها:
-
اسم: “Die Kompatibilität zwischen den beiden Systemen muss überprüft werden.”
(سازگاری بین این دو سیستم باید بررسی شود.) -
فعل: “Die Geräte sind nicht miteinander kompatibel.”
(این دستگاهها با هم سازگار نیستند.)
مستقل
استقلال
Selbstständig
.Er ist selbstständig.
1. او مستقل است [زندگی مستقلی دارد].
2.Wir suchen eine Sekretärin, die selbstständig arbeiten kann.
2. ما به دنبال یک منشی هستیم که بتواند مستقل کار کند.
2 خوداشتغال خویشفرما
1.Bist du angestellt oder selbstständig?
1. تو کارمند هستی یا خوداشتغال؟
2.Jetzt bin ich angestellt. Früher war ich selbstständig .
2. حالا من کارمند هستم. قبلاً خوداشتغال بودم.
die Selbstständigkeit =Unabhängigkeit
برای selbstständig (به معنای “خودمختار” یا “مستقل”):
- اسم: Selbstständigkeit (به معنای “خودمختاری” یا “استقلال”).
- فعل: فعل خاصی به طور مستقیم از “selbstständig” مشتق نمیشود، اما میتوان از عبارتهایی مانند selbstständig arbeiten (کار کردن به طور مستقل) استفاده کرد.
مثالها:
-
اسم: “Die Selbstständigkeit ist wichtig für die persönliche Entwicklung.”
(خودمختاری برای توسعه شخصی مهم است.) -
فعل: “Er möchte selbstständig arbeiten und sein eigenes Unternehmen gründen.”
(او میخواهد بهطور مستقل کار کند و کسبوکار خود را راهاندازی کند.)
همچنین ،به محض آنکه ،همین که
Sowie
همچنین و نیز
1.Wir sahen Boston, New York und Washington sowie einige Städte im Süden.
1. ما بوستون، نیویورک و واشنگتن و همچنین چندتایی شهر در جنوب را دیدیم.
2 به محض آنکه همین که
1.Ich komme, sowie ich mit der Arbeit fertig bin.
1. من به محض آنکه با کار تمام شدم [کارم تمام شد]، میآیم.
تسلط داشتن
مسلط ،خودار
تسلط و چیرگی
Beherrschen
beherrscht
برای beherrschen (به معنای “مسلط بودن” یا “کنترل کردن”):
- صفت: beherrscht (به معنای “مسلط” یا “کنترلشده”).
مثالها:
-
صفت: “Sie ist in mehreren Sprachen beherrscht.”
(او به چندین زبان مسلط است.) -
فعل: “Er möchte die Kunst des Schreibens beherrschen.”
(او میخواهد هنر نوشتن را مسلط شود.)
اسم مربوط به beherrschen Beherrschung است.
به معنای “مسلط شدن” یا “کنترل” میباشد.
-
“Die Beherrschung einer Fremdsprache erfordert viel Übung.”
(مسلط شدن به یک زبان خارجی به تمرین زیادی نیاز دارد.)
die Beherrschung
حالا ،دیگه ،خب
Nun
تاثیر
اثر گذاشتن ،تاثیر داشتن
Die Wirkung
Wirken
توصیه ، مشورت
مشورت دادن ،توصیه کردن
Der art
Raten
در ابتدا ، اولش
Zunächst
احترام قائل بودن
تخمین زدن
Schätzen
مناسک
Das Ritual
یا ……یا
عبارت Entweder … oder در زبان آلمانی به معنای «یا … یا» است و برای بیان انتخاب بین دو گزینه یا حالت به کار میرود. این ساختار به معنای این است که یکی از دو گزینه باید انتخاب شود و هر دو همزمان امکانپذیر نیستند.
مثال:
- Entweder gehst du ins Kino, oder du bleibst zu Hause.
(یا به سینما میروی یا در خانه میمانی.)