09 09.2024 Flashcards
verbrauchen
مصرف کردن
Vorbei
کلمه “Vorbei” در زبان آلمانی به معنای “تمامشده”، “گذشته” یا “به پایان رسیده” است. این کلمه اغلب برای توصیف موقعیتهایی استفاده میشود که دیگر به پایان رسیدهاند، مثلاً یک دوره زمانی یا یک رویداد. همچنین میتواند به معنای “عبور کردن از کنار چیزی” باشد.
مثالها:
- Es ist vorbei به معنای “تمام شد”.
- Ich bin an dir vorbeigegangen
به معنای “از کنارت عبور کردم”.
Der PKW ist schon an dem LKW vorbei.
1. ماشین دیگر از کامیون رد شدهاست.
2.Die Linie 8 fährt am Krankenhaus vorbei.
2. خط 8 از جلوی بیمارستان رد می شود.
3.Sie fuhr mit ihrem Roller an mir vorbei und wollte parken.
3. او با یک موتور اسکوتر [وسپا] از (کنار) من رد شد و می خواست پارک کند.
گذشته تمام شده، تمام
1.Aber diese Zeiten sind längst vorbei.
1. اما این وقتها خیلی وقت است گذشتهاند.
2.Es ist vorbei.
2. این تمام شدهاست.
3.Hoffentlich ist das schlechte Wetter bald vorbei.
3. امیدواریم که هوای بد به زودی تمام شود.
4.Keine Sorge! Die Schmerzen sind in ein paar Minuten vorbei.
4. نگران نباشید! دردها تا چند دقیقه دیگر تمام میشوند.
5.Vorbei der Traum!
5. بعد از رویا!
مشغول کردن ،بکارگرفته
beschäftigen
Sich beschäftigen
گذرا
[گذشته: beschäftigte] [گذشته: beschäftigte] [گذشته کامل: beschäftigt] [فعل کمکی: haben
از کی در این شرکت مشغول هستید؟
2 خود را مشغول کردن مشغول شدن (sich beschäftigen)
مترادف و متضاد
arbeiten an beschäftigt sein sich abgeben sich aufhalten sich befassen
sich mit etwas (Dat.) beschäftigen
خود را با چیزی مشغول کردن
1. Dieses Thema beschäftigt sich schon lange.
1. این موضوع مدت هاست او را مشغول کرده است.
2. Sie beschäftigt sich seit Jahren mit deutscher Literatur.
2. او سالهاست خود را با ادبیات آلمانی مشغول کردهاست.
3. Womit haben Sie sich bei Ihrer Arbeit beschäftigt?
3. خودتان را با چه چیزی در کارتان
Ich beschäftige mich seit 23 Jahren mit dem Bereich Architektur.”
متفاوت
unterschiedlich= verschiedene
Gleich متضاد
Mein Bruder und ich sind sehr unterschiedlich. Er interessiert sich für Mathematik, ich mich für Sprachen.
2. برادرم و من خیلی متفاوتیم. او از ریاضی خوشش میآید و من از زبانها.
خسیس
geizig
شک داشتن ،تردید داشتن
,مشکوک شکاک
zweifeln
„Er ist gegenüber neuen Ideen skeptisch.“
شکاک در زبان آلمانی به صورت skeptisch بیان میشود.
“Er ist skeptisch gegenüber den neuen Ideen.”
(او نسبت به ایدههای جدید شکاک است.)
گذشته: zweifelte] [گذشته: zweifelte] [گذشته کامل: gezweifelt] [فعل کمکی: haben
.Ich zweifle nicht daran, dass Sie recht haben.
1. من تردید ندارم که تو حق داری.
2.Ich zweifle und kann mich nicht entscheiden.
2. من تردید دارم و نمی توانم تصمیم بگیرم.
برای zweifeln (به معنای “شک کردن”):
- اسم: Zweifel (به معنای “شک” یا “تردید”).
- صفت: zweifelhaft (به معنای “مشکوک” یا “شکبرانگیز”).
-
اسم: “Er hatte Zweifel an der Richtigkeit der Informationen.”
(او در مورد درستی اطلاعات شک داشت.) -
صفت: “Die Quelle der Nachricht war zweifelhaft.”
(منبع خبر مشکوک بود.)
جمله “من به او شک کردم” به آلمانی به این صورت است:
“Ich habe an ihm gezweifelt.”
یا
“Ich habe ihm nicht vertraut.”
(جمله دوم به معنای «به او اعتماد نکردم» است و میتواند مفهوم شک کردن را نیز منتقل کند.)
جمله “به او شک دارم” به آلمانی به این صورت است:
“Ich habe Zweifel an ihm.”
یا
“Ich zweifle an ihm.”
سر در آوردن
Begreifen
Ich Begreife nicht
[گذشته: begriff] [گذشته: begriff] [گذشته کامل: begriffen] [فعل کمکی: haben ]
درک کردن فهمیدن
1.Diese Frage begreife ich nicht.
1. من این سوال را درک نمی کنم.
2.Jetzt kann ich begreifen, warurn er keine Lust hatte.
2. حالا می توانم درک کنم، چرا او تمایلی نداشت.
غرور ،تکبر
مغرور ،متکبر
die Arroganz
arrogant
Er ist arrogante Person.
بدبینی ،بدگمانی
بدگمان ،
der Zynismus
Zynisch
Er machte eine zynische Bemerkung über die Gesellschaft.
(او یک نظر طعنهآمیز درباره جامعه داد.)
در کل
Insgesamt
در کل
در مجموع
Insgesamt
1.Insgesamt haben sich 20 Teilnehmer für die Prüfung angemeldet.
1. در مجموع 20 نفر شرکتکننده برای امتحان نامنویسی کردند.
2.lnsgesamt fahren 42 Personen mit.
2. در مجموع 42 نفر همراه ما میآیند