504 Lesson 41 & 42 Flashcards
complacent
(adj.)
self-satisfied, proud
مغرور، ازخود راضی;
مغرورانه، خود خواهانه;
بی خیال، آسوده خاطر
wasp
(n)
زنبور (بی عسل)
rehabilitate
(v)
renovate, restore, renew
مرمت کردن، بازسازی کردن;
اعاده ی حیثیت کردن;
توان بخشیدن، توانبخشی کردن، باز پروردن
parole
(n,v)
(n) word of honor, conditional freedom
[اسم] آزادی مشروط (از زندان)، آزادی با قول شرف;
[فعل] آزادی مشروط دادن به
vertical
(n,adj.)
(adj.) sheer, upright
[اسم] خط قائم، صفحه عمودی;
[صفت] عمودی، قائم
multitude
(n)
lots, mass, crowd, people
فراوانی، تعدد، کثرت، بسیاری;
جماعت، جمعیت انبوه
nominate
(v)
name;
appoint;
assign
نامزد (مقامی) کردن;
منصوب کردن;
تعیین کردن، در نظر گرفتن
potential
(n,adj.)
(n) ability, capacity
(adj. ) hidden, concealed
[اسم] استعداد، توانایی;
[صفت] نهان، نهفته، بالقوه
morgue
(n)
mortuary
سردخانه (محل نگهداری اجساد);
(روزنامه) آرشیو
preoccupied
(n,adj.)
(adj.) absent-minded, absorbed, taken up
[صفت] دل مشغول، حواس پرت، گیج، پریشان;
[فعل] دل مشغول کردن، ذهنِ … را به خود مشغول کردن
upholstery
(n)
[مبل و غیره] روکش، رویه;
پارچه مبلی، رو مبلی
indifference
(n)
coldness, inattention, unconcern
بی علاقگی، بی توجهی، بی اعتنایی، بی تفاوتی
maintain
(v) keep; keep up; carry on; uphold; support; claim
نگهداری کردن، حفظ کردن، ادامه دادن;
حمایت کردن;
بر این عقیده بودن که;
[شخص، خانواده] خرج/هزینه ی … را دادن
snub
(n,v) (n) sold treatment; insult; humiliation; (v) treat coldly, humiliate
[اسم] بی اعتنایی، توهین، تحقیر;
[فعل] بی اعتنایی کردن به، محل نگه داشتن به، تحویل نگرفتن، کم محلی کردن
endure
() last; keep on; undergo; bear; stand
تحمل کردن، دوام آوردن، پایدار ماندن