504 - Lesson 29 & 30 Flashcards
toil
(v)
labour, drudgery, donkey, work, hard work
[اسم] کارشاق، زحمت، کار سخت;
[فعل] زحمت کشیدن، جان کندن; به زحمت پیش رفتن
blunder
(n,v)
(n) stupid mistake, bloomer, clanger
(v) stumble, flounder, slip up
[اسم] اشتباه احمقانه، گاف، دسته گل;
[فعل] خیط کاشتن، گاف کردن، اشتباه بزرگ کردن، دسته گل به آب دادن;
کورمال کورمال راه رفتن
daze
(v)
confuse, bewilder, amaze
گیج کردن، منگ کردن، مات و مبهوت کردن;
(نور، برق) خیره کردن
mourn
(v)
grieve, sorrow
سوگواری کردن، عزاداری کردن، غصه/غم خوردن، ماتم گرفتن
subside
(v)
abate, ebb, sink
[آب و غیره] فروکش کردن، پایین رفتن;
[توفان و غیره] آرام شدن، متوقف شدن;
[جاده، ساختمان وغیره] نشست کردن;
کم شدن، کاهش یافتن
maim
(v)
cripple;
disable, incapacitate
معلول/علیل کردن، معلول شدن، ناقص العضو کردن
comprehend
(v)
understand, grasp
فهمیدن، درک کردن
commend
(v)
praise, acclaim
تحسین و تقدیر کردن، ستودن، تعریف کردن از;
سپردن به
final
(adj.)
last, eventual
نهایی، پایانی، آخرین، [تصمیم، حکم، جواب] آخر;
نهایی، قطعی
exempt
(adj. ,v)
(adj. ) free, excused
(v) free, excuse
معاف;
معاف کردن، بخشیدن
vain
(adj.)
proud;
fruitless, useless
مغرور، خودخواه، ازخودراضی، غرّه;
بیهوده، بی فایده، بی نتیجه
repetition
(n)
recurrence, restatement
تکرار;
بازگویی
depict
(v)
represent;
potray;
describe
ترسیم کردن، تصویر کردن;
مجسم کردن، به تصویر کشیدن;
شرح دادن، توصیف کردن;
نشان دادن
mortal
(adj.)
deadly, fatal, lethal
فانی، فنا پذیر;
[زخم، ضربه و غیره] کشنده، مهلک;
[دشمن] خونی، کینه جو
novel
(n,adj.)
(adj.) new, modern, fresh, strange
[اسم] رُمان، داستان، بلند;
[صفت] تازه، جدید، نوین، نوظهور، عجیب
occupant
(n)
inhabitant, resident;
tenant
ساکن;
مقیم;
مستأجر;
[وسیله نقلیه] سرنشین، مسافر
appoint
(v) assign, determine; devote; equip; set
تعیین کردن، معین کردن، اختصاص دادن;
منصوب کردن، گماشتن;
در نظر گرفتن;
مجهز و مزین کردن
quarter
(n,v)
(n) region, section, district
(v) accommodate, lodge
[اسم] ناحیه، منطقه، محله;
(به صورت جمع) اقامتگاه، جا;
[فعل] جا دادن، اسکان دادن
site
(n)
location, place, ground
محل، جا، زمین
quote
(n,v)
(v) mention, produce a quotation from;
quote a price;
(n) quotation
[اسم] نقل قول;
[فعل] نقل قول کردن;
بازگو کردن;
اعلام کردن
verse
(n)
poetry;
rhyme;
stanza
(درکتاب مقدس) آیه;
(در شعر) بیت;
مصرع;
شعر
morality
(n) chastity; ethics; honesty; virtue
اخلاقیات، اصول اخلاقی; پای بند اخلاقی; درستی، پاکی; پرهیزکاری; درست بودن
roam
(v)
wander, stray
پرسه زدن، پلکیدن، ول گشتن
attract
()
charm, fascinate
جذب کردن، به سوی خود کشیدن;
جلب کردن;
مجذوب کردن