(L):34-35-36 Flashcards
analogous
مشابه،قابل قیاس و همانند،
موازی
comparative
مقایسه ای،تطبیقی
compare
مقایسه کردن،
تشبیه و قیاس کردن
resemble
شبیه بودن،همانند بودن
alike
شبیه،مانند،یکسان/
به طور مشابه
affinity
نزدیکی،شباهت،همخوانی
equate
یکسان گرفتن،
برابر دانستن یا برابر شدن
equivalent
معادل،برابر،همانند،مشابه
inequity
بی عدالتی،نابرابری
equilibrium
بالانس،توازن،تعادل،آرامش
correspond
مرتبط بودن،وابسته بودن؛
معادل بودن
counterpart
هم ارز،همتا،
هم پایه و همانند
homogeneous
یک شکل،همسان،هم جنس،همانند
vis-à-vis
در قیاس با…،در ارتباطِ با…
on a par
در یک رده،در یک سطح
disparity
تفاوت ناعادلانه،ناهمگونی،اختلاف زیاد
comprise
شامل بودن،تشکیل دادن
incorporate
لحاظ نمودن،دربر گرفتن،شامل شدن
contain
شامل بودن،در بر داشتن؛
مهار نمودن
consist
شامل بودن،بر پایه چیزی بودن
involve
شامل بودن،سر و کار داشتن،
درگیر نمودن
encompass
در بر گرفتن،شامل بودن،
پوشش دادن
entail
شامل بودن،مستلزم بودن
encircle
محاط کردن،فرا گرفتن،دربر گرفتن
enclosure
محوطه محصور با دیوار یا فنس
depart
ترک کردن،رفتن؛
انحراف پیدا کردن
departure
حرکت،عزیزمت به قصد سفر؛
انحراف
abandon
ترک کردن،رها کردن،
واگذار کردن
emigrate
به کشور دیگری رفتن،
مهاجرت کردن
migrate
نقل مکان کردن،
مهاجرت و کوچ کردن
immigrant
تازه وارد،مهاجر
decamp
ترک گفتن،
رفتن بدون خبر و ناگهانی
desert
رها کردن،ترک کردن/
کویر،زمین بایر
resign
استعفا دادن،رها کردن،
دست کشیدن
forego/forgo
دست کشیدن،صرف نظر کردن،
بیخیال شدن!
renounce
دست کشیدن،
چشم پوشیدن،رد کردن
deviate
منحرف شدن،پرت شدن از مسیر
deviation
انحراف،تغییر مسیر،
کج روی
divergence
جدایی،تفاوت،اختلاف
digression
انحراف،گریز،
پرت شدن از موضوع
detour
راه انحرافی،میانبر
drift
بحرکت درآمدن(بی هدف)،
منحرف شدن
adrift
سرگردان،بی هدف(تنها)
wander
پرسه زدن،منحرف شدن
roam
پرسه زدن،بی هدف گشتن
advent
ظهور،پیدایش(مرتبط با میلاد مسیح)
appearance
ظاهر،منظر و سیما؛
حضور
outbreak
وقوع،ظهور،شیوع،بروز
entrance
مدخل،ورودی
threshold
آستانه و ورودی در،
گِیت،آستانه
dawn
شروع شدن،رخ دادن/سپیده دم
loom
پدیدار شدن،مشرف و نزدیک بودن
onset
آغاز چیزی(بخصوص بد)،
بَدوِ
arise
آشکار شدن؛برخاستن،رخ دادن
initiate
آغاز کردن؛آشنا کردن و یاد دادن
initial
اوّلیه،ابتدایی،بدوی،
آغازین،اوّلین
initiation
شروع،آغاز،آغاز به کار
commence
آغاز کردن،شروع کردن/شدن
inception
سرآغاز و شروع فعالیت یک سازمان
incipient
اولیه،نخستین،نوظهور
launch
راه انداختن،شروع کردن
preface
دیباچه،مقدمه/آغاز نمودن
prelude
پیش درآمد،مقدمه،دیباچه
preliminary
مقدماتی،ابتدایی/
مقدمه،پیش درآمد
demise
مرگ،اضمحلال(زوال)،
انحلال،اتمام
precede
شروع کردن،تقدم داشتن،رفتن/
آمدن پیش از
unprecedented
بی سابقه،بی نظیر،جدید و نادر
antecedent
پیشینه،ریشه،سابقه،پیشینیان
descend from
از نسلی بودن،
از نوادگان{فردی}بودن
descendant
نواده،نسل بعدی
ancestral
آبا و اجدادی،نیاکانی
inheritance
ارث،میراث،ماترک،وراثت
inherit
به ارث بردن
heritage
میراث،ارث،ماتَرَک،سنت
heir
جانشین،وارث
legacy
ارث،ماترک،میراث
bequest
ارث و میراث