(B):4-5-6 Flashcards
adjacent
حوالی،نزدیک،مجاور
contiguous
مجاور،نزدیکی،هم مرز
vicinity
مجاورت،همسایگی،حومه،حدودِ
approach
نزدیک شدن/نگرش،رویکرد
approximate
تخمینی/نزدیک بودن،شبیه بودن
proximity
مجاورت،نزدیکی(از لحاظ زمان و مسافت)
assess
ارزیابی کردن،سنجیدن،قضاوت کردن
assay
عیار را سنجیدن/عیارسنجی،آزمایش
estimate
تخمین زدن،برآورد کردن/تخمین،ارزیابی
underestimate
ناچیز انگاشتن،دست کم گرفتن
overestimate
دست بالا گرفتن،زیاد برآورد کردن
weigh
سنجیدن؛مهم بودن،ارزش داشتن؛
وزن داشتن
exaggerate
غلو کردن،اغراق کردن،مهم جلوه دادن
distribute
توزیع کردن،پخش کردن،پراکنده کردن
disperse
متفرق کردن یا متفرق شدن،پخش کردن
propagate
قلمه زدن،انتشار دادن،پخش کردن
spread
پهن کردن؛پخش و منتشر شدن/گسترش
widespread
گسترده،عمومی و وسیع،رایج،متداول
scatter
پراکنده شدن،پخش شدن
circulate
به گردش درآمدن،چرخیدن،پخش شدن
emit
ساطع کردن،منتشر کردن
export
صادر کردن،فرستادن،نشر دادن
import
وارد کردن
diffusion
انتشار،پراکندگی،توریع
sparse
اندک،پراکنده و کم پشت
identify
تشخیص دادن،شناختن،تعیین کردن
identical
همانند،دقیقا شبیه به هم
determine
تعیین و مشخص کردن؛تصمیم گرفتن
pinpoint
مشخص کردن،کشف کردن
perceive
درک نمودن،تصور کردن،دیدنی،پی بردن
perception
درک،آگاهی،دریافت
recognize
شناختن،تشخیص دادن،پی بردن
recognition
شناسایی،درک؛تصدیق،تایید،پذیرش
cognitive
شناختی(مربوط به علم شناخت)
distinguish
تمیز دادن،تشخیص دادن
detect
پیدا کردن،کشف کردن،دریافتن
detection
تشخیص،کشف،شناسایی
discern
تشخیص دادن،کشف کردن،تمیز دادن
specify
مشخص و معین کردن،تصریح نمودن
specification
معیار،مشخصه،ویژگی؛توضیح
noticeboard
تابلوی اعلانات
persist
ادامه دادن،ادامه داشتن؛پافشاری کردن
insist
پافشاری کردن،اصرار نمودن
notice
توجه،خبر،اطلاع/متوجه شدن و پی بردن
notify
مطلع کردن،آگاهی دادن،باخبر کردن
stipulate
تصریح کردن،مشخص نمودن
denote
مشخص و آشکار کردن،نشان دادن
delineate
توصیف کردن،مشخص و تبیین کردن
prognostic
تشخیص دهنده بیماری،
پیشگیرانه،پیشگویانه
diagnose
تشخیص دادن(بیماری)
apprehend
فهمیدن،گرفتن،دستگیر کردن