(C):7-8-9 Flashcards
schedule
زمان بندی/برنامه ریزی نمودن
plot
طرح و نقشه کشیدن/داستان،حکایت
scheme
طرح،برنامه،توطئه/توطئه چیدن
agenda
لیست عناوین جلسه یا برنامه
status
مقام،جایگاه،حالت؛شأن،وجاهت
status quo
وضع موجود،وضعیت فعلی
position
جا دادن،قراردادن/وضعیت،جایگاه،رویکرد
posture
ژست،وضعیت،حالت،گرایش،طرز رفتار
attitude
رویکرد،طرز برخورد،وضع،حالت،ظاهر
lay
گذاشتن،بنا نهادن،قرار دادن
derive
مشتق شدن،ناشی شدن؛بدست آوردن
emanate
پخش شدن،ناشی شدن،نشأت گرفتن
originate
نشأت گرفتن،برخاستن،ابداع کردن
origin
منبع،اصل،مبدأ،خواستگاه؛نژاد
haphazard
تصادفی،اتفاقی،بدون برنامه
randomly
تصادفاً،بصورت غیر عمدی یا اتفاقی
arbitrary
رندم و تصادفی،شانسی؛ظالم،مستبدانه
dimention
بُعد،اندازه،مقیاس،وجه
breadth
عرض،پهنا،دامنه،وسعت
capacity
ظرفیت،توانایی،اندازه،جایگاه،مقام
scope
محدوده،حوزه،حیطه،قلمرو؛فرصت
gamut
حیطه،دامنه،وسعت
volume
حجم،مقدار و میزان
inevitable
ناگزیر،اجتناب ناپذیر،حتمی
evade
طفره رفتن،زیر بار نرفتن،سر باز زدن
evasion
طفره،دوری،اجتناب،جاخالی،بهانه
avoid
اجتناب و دوری کردن،طفره رفتن،در رفتن
abstain
امتناع کردن،خودداری نمودن،
ممتنع بودن
refrain
امتناع کردن،خودداری نمودن
withhold
مضایقه نمودن،
دریغ کردن و ندادن
elude
فرار کردن،طفره رفتن؛
از دست دادن
elusive
آنچه یافتنش دشوار است،
گریزان،طفره رو،فرّار
pretext
بهانه،عذر غیر موجه،
دست آویز
presume
فرض کردن؛
ماجراجویی و فضولی کردن
presumably
ظاهرا،به طور فرضی،
احتمالا
assume
فرض کردن،حدس زدن؛
بدست گرفتن
assumption
فرض و احتمال،ظنِّ قوی:
قبضه،تسخیر
surmise
حدس زدن،گمان بردن،شک داشتن
suppose
فرض کردن،تصور کردن،
درنظر گرفتن
postulate
فرضیه سازی کردن،مطرح کردن
premise
فرض اثبات شده(فرضیه اولیه)
alleged
مفروض،احتمالی،ادعا شده(اما ثابت نشده)
hypothesis
فرضیه،نظریه،برهان
proposition
طرح یا فرضیه پیشنهادی(مخصوصاً کاری)
proposal
پیشنهاد،طرح پیشنهادی
bidding
خواسته،درخواست،پیشنهاد(در مزایده)
proportion
نسبت،بخش،درجه،سهم از کل،
میزان
portion
تقسیم کردن/
قسمت،بخش،سهم
quota
سهم،سهمیه،
مقدار محدود و مشخص
component
عنصر،جزء سازنده،بخش،مؤلفه
sector
بخش،منطقه،ناحیه
segment
تکّه،بخش،قسمت/
تقسیم کردن
ratio
نسبت،سهم
entity
واحد،بخش،
موجودیت مستقل
assign
تخصیص دادن،گماردن،
منصوب کردن
devote
تخصیص دادن،وقف نمودن
dedicated
وقف شده،تخصیص یافته،
مختص(اختصاصی)
allocate
تخصیص دادن،منظور نمودن
allot
تخصیص دادن،سهم بندی کردن
budget
بودجه/تأمین مالی کردن،
تخصیص دادن
designate
انتخاب کردن،گماردن،
درنظر گرفتن
appoint
انتخاب کردن،منصوب کردن
nominate
انتخاب کردن،نامزد کردن،
پیشنهاد کردن
candidate
کاندید،گزینه،داوطلب
endow
وقف یا اهدا کردن،
تخصیص دادن
endowment
کمک هزینه،وقف،
ویژگی به ارث رسیده
incline
تمایل داشتن؛متمایل کردن،
خم کردن
recline
لمیدن،خم شدن،تکیه دادن
prefer
ترجیح دادن،برگزیدن
preference
ترجیح،اولویت،علاقه،مزیت
opt
انتخاب کردن،
برگزیدن از میان تعدادی
favor
لطف،توجه؛حمایت،تصدیق/
ترجیح دادن
favorite
موردعلاقه،محبوب
priority
اولویت،ارجحیت،تقدّم