(J):28-29-30 Flashcards
expert
فرد متخصص،فرد خبره/
وارد،ماهر
expertise
تخصص،مهارت
adept
متخصص،حرفه ای و کاردرست،
حاذق
proficient
خبره و مجرّب،زبردست
adroit
زبردست،چیره دست،
ماهر،باهوش
agile
فرز،سریع،زیرک،تیز
nimble
فرز و چابک،چالاک،
سریع و تیز
dexterity
چالاکی،زبردستی
skilled
متخصص،چیره دست
vibrant
چالاک و پرانرژی؛
سرزنده و درخشان
swift
سریع،بی درنگ،چابک
brisk
سریع،تند،پرانرژی،سرزنده
principle
اصل،قاعده کلی،
اصول اخلاقی
principal
اصلی،عمده،مهم ترین/
کارفرما و رئیس
chief
رئیس/مهم،اصلی،عمده
salient
قسمت برجسته و مهم چیزی
dictum
حکم،ضرب المثل،
فتوا،قاعده،اصل
impose
تحمیل کردن،اجبار نمودن،
وضع کردن
enforce
تحمیل کردن،مجبور کردن؛
به اجرا درآوردن
enforcement
تحمیل،اجبار؛
اجرا،انجام
compel
مجبور کردن،وادار نمودن
obligate
مجبور نمودن،تکلیف نمودن
oblige
مجبور کردن،ملزم نمودن؛
کمک کردن
obligatory
الزامی،اجباری،الزام آور،واجب
coerce
مجبور کردن،فشار آوردن
mandatory
الزامی(قانونی)،
اجباری،واجب
compulsion
اجبار،اضطرار،نیاز؛
میل و انگیزش
ought
بایست،
چیزی که انتظار رخ دادنش هست
resolution
تصمیم و اراده قاطعانه؛
قطعنامه؛وضوح
resolute
قاطعانه،مصمم
consensus
توافق جمعی،وحدت نظر،موافقت
unanimous
متفق القول،متحد،هم رأی
unanimity
اتفاق آرا،اتفاق نظر
unite
یکی کردن،متفق کردن،
متحد کردن/شدن
unify
متحد کردن،یکی کردن،
یکپارچه نمودن
unique
یکتا،ممتاز،منحصر بفرد،
خاص،استثنایی
solidarity
هم رأیی،اتحاد،
یکدستی سیاسی
election
رأی گیری،انتخابات
ballot
رأی مخفی،برگه رأی