(D):10-11-12 Flashcards
inherent
ذاتی،درونی،فطری
intrinsic
ذاتی،فطری،درونی،سرشتی
deficient
کمبود{در}،معیوب،ناقص
innate
ذاتی،خدادادی،مادرزاد
inborn
موروثی،مادرزادی،فطری
lack
عدمِ،کمبود/کم داشتن،نداشتن،نیازداشتن
deficiency
کمبود،فقدان،کاستی،نقص
insufficient
ناکافی،کم،ناچیز
adequate
کافی،درحد کفایت،قابل قبول(مناسب)
deficit
کسری و نقص،کسر درآمد به مخارج
starve
قحطی زدن،مردن از گرسنگی
defect
نقص،عیب/ترک کردن،رفتن با رقیب
starvation
گرسنگی،قحطی زدگی
shortage
کمبود،کسری
famine
قحطی(غذا)،کمبود،فقدان
absence
غیبت،نبود،فقدان
inadequacy
بی کفایتی،عدم شایستگی
exceeding
خیلی زیاد،مفرط و مضاعف(مقدار،اندازه)
fault
اشتباه،نقص،عیب،مشکل
exceed
فراتر بودن(از)،از حد قانونی تجاوز کردن
flaw
نقص،عیب/تضعیف و ناقص ساختن
drawback
عیب،اشکال،نکته منفی،نقطه ضعف
Transfer
انتقال دادن،تحویل دادن،واگذار نمودن
Transmit
مخابره نمودن،انتشار و انتقال دادن
Transmission
مخابره،انتقال،انتشار
Transplant
درجای دیگر کاشتن،پیوند زدن
Convey
انتقال دادن،بیان کردن
Displace
تبعید کردن؛جابجا کردن،جایگزین کردن
Supplant
جایگزین کردن،جانشین نمودن
Haul
کشیدن،هل دادن،حمل کردن
Adjust
تنظیم کردن،وفق دادن،تغییر دادن
Adapt
وفق دادن،سازگار شدن،اصلاح کردن
Accommodate
جا دادن،وفق دادن،تنظیم یافتن
Versatility
تطبیق پذیری،همه فن حریف بودن
Habituate
عادت کردن،خو گرفتن
Habit
عادت،سلوک،رفتار،منش،خلق و خو
Acclimate
به شرایط جدید خو کردن،مأنوس شدن
Compatible
سازگار،جور،همساز،همخوان
Incompatible
ناجور،ناسازگار،ناموافق
Congenial
هم فکر،سازگار و مساعد
Flexible
منعطف،تاشو،وفق پذیر
Mobility
قابلیت جابجایی،تحرک،انعطاف پذیری
Bow
تسلیم شدن؛خم شدن/تعظیم
Limber
منعطف،قابلیت خم شدن،تاشو و نرم
Resilience
بازگشت به حالت قبل،انعطاف،الاستیته
Congruous
مرتبط،همخوان،همراستا
Malleable
خم شونده،چکش خوار،قابل انعطاف
Regard
احترام،توجه،ملاحظه،درود(درحالت جمع)
Overlook
نادیده گرفتن،چشم پوشی کردن
Consider
توجه کردن،درنظر گرفتن،لحاظ کردن
Ponder
سنجیدن،تعمق کردن،تفکر کردن
Remiss
بی احتیاط،بی مسئولیت،بی فکر
Neglect
قصور،اهمال،کم توجهی/نادیده گرفتن
Meditate
عمیقا تفکر نمودن،تعمق نمودن
Oversight
اشتباه سهوی،غفلت،بی توجهی
Heedless
بی فکرانه،بی توجه،بی ملاحظه
Disregard
نادیده گرفتن،اعتنا ننمودن/بی توجهی
Ignore
نادیده گرفتن،صرف نظر کردن
Condone
چشم پوشی کردن و پذیرفتن،نادیده گرفتن
Reckless
عجولانه،بی محابا،بی فکرانه،عجول،سربه هوا
Negligible
جزئی،خیلی کم اهمیت،قابل چشم پوشی
Impulsive
بی پروا،عجول،احساسی و بدون فکر
Spontaneous
خودبخودی،خودجوش،یهویی،ناخودآگاه
Inadvertent
سهوی،با بی دقتی،تصادفی و بدون خصومت
Cursory
سرسری،با عجله و بی دقت
Rash
بی توجه،عجول/جوش یا قرمزی پوست
Hasten
شتاب دادن،تسریع بخشیدن،تعجیل نمودن
Hastily
به سرعت،با عجله،سریعاً،با بی دقتی
Hasty
عجول،سریع،تند،بی پروا و شتاب زده
Override
وِتو کردن،نادیده انگاشتن؛مهم تر بودن
Mull over
فکر کردنِ عمیق با زمان کافی
Deem
فرض کردن،پنداشتن