prepositions Flashcards
excerpt from
گزیده هایی از…
گلچینی از…
extract of
an excerpt from
- I’ll read you a few extracts of his poem.
- چند گزیده از شعر او را برایتان میخوانم.
remedy for
چاره:= solution of
- the latest remedy for strengthening the country’s economy
- آخرین چاره برای تقویت اقتصاد کشور
درمان:= treatment for
- the best remedy for constipation
- بهترین علاج یبوست
aptitude for
capability of / ˌkeɪpəˈbɪləti
استعداد، شایستگی:= talent in, ability, capacity,capability of
- Her aptitude for music is extraordinary.
- استعداد موسیقی او فوقالعاده است.
restriction on
limitation of
محدودیت
compilation of
Accumulation of/ اکیو میو لیشن
collecting
gathering
گرداوری، تالیف، مجموعه:
- the compilation of this comprehensive dictionary
- تألیف این فرهنگ جامع
- a compilation of his recent work
- مجموعهای از آثار اخیر او
disregard for
have no regard gor
- With disregard for his wife and children: بدون رعایت حال زن و بچه اش
a complex about
he has a complex about…
- inferiority complex
- عقدهی حقارت
substitute for
alternative to
جانشین:
- Honey is a good substitute for sugar.
- عسل معادل خوبی برای شکر است.
grudge against
گراج
کینه، غرض:
- He has a grudge against me.
- او با من غرض دارد.
involvement with
مشارکت با
ban on
- There was no ban on smoking cigarettes.
- منعی برای کشیدن سیگار وجود نداشت.
gain control of
keep control of
#lose control of
have control over
gain control of
intent upon
نیت، قصد، مرام، مفاد، معنی، منظور، مصمم
- an intent look
- نگاه خیره
- intent on going
- مصمم به رفتن
- to beat with the intent to kill
- به قصد کشت زدن
subject to
وادار کردن به تحمل کردن (چیزی ناخوشایند)، در معرض (چیزی ناخوشایند) قرار دادن
- to subject oneself to the contempt of others
- خود را در معرض تحقیر دیگران قرار دادن
سوژه، نمونه، آزمایششونده
- the subjects of nutritional experiments
- آزمایششوندگان مربوط به تغذیه
- subject to your approval
- منوط به توافق شما
- subject to severe droughts
- در معرض خشکسالیهای شدید
- subject peoples
- ملتهای تحت تسلط
موضوع
- The empire aimed to subject all the territories to its authority.
- هدف امپراتوری این بود که تمام سرزمینها را تحت سلطهی خود درآورد.
stem from
ناشی شدن از، ناشی از چیزی بودن، ریشه داشتن در
- Her fear of dogs stems from a traumatic experience she had as a child.
- ترسش از سگ ناشی از تجربهی آسیبزایی است که در کودکی داشته است.
compatible with
سازگار ،جور
- A husband and wife should be compatible.
- زن و شوهر باید با هم جور باشند
equipment
تجهیزات، وسایل، لوازم، سازوبرگ، تدارکات، اسباب، ابزار، وسیله
existing
- existing laws
- قوانین موجود
live with
تحمل کردن، ساختن با، تاب آوردن
stubbornly
با سرسختی